تبليغات سينمايي يا ابتذال مجازي؟
نه خيلي قديم، نه چند دهه پيش، بلكه همين چند سال پيش، عكس را به هدف ثبت خاطره آن لحظه ميگرفتيم. اتفاقي در جريان بود و محفلي برقرار و برخي از حضارش ميگفتند عكسي هم بگيريم تا به يادگار بماند. امروز فعل ديگري به كلمه عكس، چسبيده كه نشان ميدهد هدف، عوض شده.
تناقض اصلي اما در آنچه تا اين جا گفتهام نيست. تناقض در اين است كه اغلب اوقات گلايههايي از اين دست را كساني چون نگارنده ابراز ميكنند كه خود نيز در محيط مجازي به ناچار حضور دارند. سال گذشته گوشهاي از در ميزگردي براي مجله ٢٤ بعد از برپايي سي و پنجمين جشنواره فيلم فجر به اتفاق دوستانم نيما حسني نسب و سعيد قطبيزاده، از اين گفتيم كه چگونه بايد ميان غيبت مطلق در اين محيط (كه با شرايط امروز به معناي حذف خود خواهد بود) و حضور مداوم و بيش از حد (كه موضوع و محل انتقاد همين يادداشت است) به شكلي متعادل و معقول دست يافت و از ابتذال آن بر حذر بود و در حد اعلام حضور و پرهيز از اتهام پيش نيامدن با تكنولوژي روز، از آن استفادههاي حداقلي كرد. اطلاعرساني و اعلام آرا، ميتواند جلوه اصلي همين استفادهها باشد. اما شيوهاي كه سينماي ايران و فضاي رسانهاي آن دارد در شبكههاي اجتماعي به كار ميگيرد، به جاي استفاده در ابعاد اطلاعرساني، مدام دارد به سخافت نوع خبرنويسي و عكس-نوشتهها در اين محيط، دامن ميزند.
هر فيلمي كه حتي نام كارگردانش را تا به حال نشنيدهايم، با خبري كه تيترش «رونمايي از پوستر فيلم فلان» است، ناگهان دهها پُست را در دهها صفحه و كانال تلگرامي و اينستاگرامي به خود اختصاص ميدهد؛ غافل از آنكه تعبير «رونمايي» اساسا در مواردي معنا پيدا ميكند كه با فيلم مهم يا دست كم به خصوصي مواجه باشيم و نسبت به هر كدام از اتفاقات مسير توليد و اكران آن - از انتخاب بازيگران تا فيلمبرداري تا مواد تبليغاتي- كنجكاو باشيم. حتي تئاترها هم به همين ورطه افتادهاند كه بكوشند با «خبرسازي» زوركي، حتي در اين ابعاد كه بهمان هنرمند بناست امشب مهمان بيسار نمايش باشد، خود را به تيتري در اين محيط بدل كنند.
بيشك خود نگارنده هم گاهي در همين موقعيتها واقع شده و چيزهايي گفته؛ اما مقصودم متهم كردن اين و آن منتقد يا كارگردان نيست. منظور، كليت بساطي است كه برپا شده و ديگر تشخيص اصل و بدل، تشخيص فيلم مهم از فيلمي كه بيهوده شلوغ ميكند يا بهتر است بگوييم دست و پا ميزند تا يك چندين و چند view و like در پستهاي مربوطه برسد، بسيار سخت به چشم ميآيد. دو هفته پيش عليه ابتذال عظيمي موسوم به اكرانهاي مردمي نوشتم و يادآوري كردم كه تنها چيز بياهميت در اين ميان، خود فيلم و پروسه تماشاي آن است. حالا هم ميخواهم عرض كنم اين بازيهاي شبيه به كمپين و راهاندازي مسابقه و رونمايي از فيلم پشت صحنه و غيره، كمترين تاثيرش را در آمار مخاطب فيلم ميگذارد.
اگر نميتوانيم از اين ابتذال بكاهيم، دستكم آن را گسترش هم ندهيم. همين شنبهاي كه گذشت، يازدهم شهريور، دومين سالروز فقدان آموزگار گرانقدرم ايرج كريمي بود. در مستند «كايهدو فيلم» ساخته ميلاد ثابت كار كه همين روزها روي پرده اكران هنر و تجربه است، آقاي كريمي ميگويند كه مجلهاي به قدمت نيوزويك هم متاسفانه ديگر نسخه چاپي ندارد و دارد به طور اينترنتي منتشر ميشود. همزمان با گفتن اين حرف، لبخندي به لب دارد كه از آن آگاهيهاي تلخ خاص خودش در آن است و همزمان، شيريني ِ حاصل از انعطاف و كنار آمدن با فضاي تكنولوژيك جديد را نشان ميدهد. با همين تركيب كه مبنايش چارهناپذيري است، به محيط مجازي تن ميدهيم. اما نوع استفاده از آن و در نيفتادن به ورطه ابتذال در مصرف، بيشك در اختيار خودمان است.
ارسال نظر