شاه قاجار هم فهمید پاشنه آشیل کجاست!
جملاتی که در این نوشتار بازگو می شود ، برآمده از زبان سه شخصیت روحانی است که هر یک در ۵۰ ساله اخیر کم و و بیش در صحنه فعالیت های دینی و سیاسی بوده اند.
به ویژه جناب آقای ناطق نوری که از شخصیت های فعال در جریانات سیاسی و مدیریتی در سطح کلان صاحب نقش بوده و امروز هم از روحانیون تآثیر گذار به شمار می روند.
آقای علی اکبر ناطق نوری گفته اند: روحانیت شیعه در ادوار مختلف تاریخ کشور، مرجع همه طبقات جامعه بوده است، البته در سال های اخیر این جایگاه تغییرات فاحشی پیدا کرده و گروه مرجع مردم امروز الزاماً روحانیت نیست که می بایست این موضوع آسیب شناسی شود.
آقای سید احمد علم الهدی گفته اند: متاسفانه امروز حتی جریان های سیاسی متدین به این رسیدند که روحانیت را براندازند
آقای سید مهدی طباطبایی گفته اند: این جامعه روحانیت دیگر جایگاه قبل را ندارد و این افول هم بخاطر اشخاص است.
گفته های فوق را که خواندم ؛ دنبال این معنا بودم که چرا جریان های سیاسی متدین می خواهند روحانیت را براندازند؟! چرا جامعه روحانیت دیگر جایگاه قبل را ندارد؟! و چرا جایگاه روحانیت تغییر فاحشی پیدا کرده است؟!
آیا مشکلات اقتصادی و عدم موفقیت روحانیت در برخی حوزه های مدیریتی کشور و آیا سم پاشی رسانه های بیگانه و آیا های فراوانی از ذهنم عبور کرد که هر یک می توانست دلیلی باشد بر افول جایگاه روحانیت . اما با استفاده از بایگانی حافظه ام علت اساسی را در این خاطره تاریخی یافت کردم که بدون هیچگونه تحلیلی به آن اشاره می کنم .
شیخ هادی نجم آبادی از روحانیون بلند آوازه عصر ناصری و از مجتهدان با نفوذ و برخوردار از موقعیت عالی نزد ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه قاجار و میان مردم و اهل سیاست بود.
وی را باید یکی از تاثیرگذاران مهم تاریخ معاصر ایران دانست که هم در زمینه فکر تجدد خواهی و هم در مسائل سیاسی ایران، اثر آفرین بوده است. افکار و اندیشههای شیخ را در کتاب تحریر العقلاء میتوان جست. وی را نزدیکترین روحانیهای ساکن ایران به سید جمال الدین دانستهاند.
نقل شده است در توافق بین ناصر الدین شاه و شیخ هادی نجم آبادی ، مقرر می شود برای تجلیل و تکریم مقام معنوی شیخ هادی ، ناصر الدین شاه هر ماه با سواران و محافظان و درباریان ، به دیدار وی بیایند تا مردم تحت تآثیر عظمت و شوکت شاه قاجار، به دستگاه روحانی شیخ هادی نزدیک شده و رابطه روحانیت و دربار مستحکمتر شود .
ولی بعد از چند ماه از ملاقات های ماهانه شاه از شیخ هادی ، دیدارها قطع شد و موجب اعتراض و پیگیری شیخ از علت قطع دیدارها گردید که شنید ؛ ناصرالدین شاه می گوید :
« قرار بود ما پادشاهی کنیم و شما آقایی و آخوندی ، ولی در دیدارهای چند باره دیدم شما هم مثل ما ، بیرونی و اندرونی راه انداخته اید و بساط قلیان و آتش و نوکر و کلفت به راه می باشد و نتیجه گرفتم چه فرقی باهم داریم پس نیامدم تا اینکه شما به دیدار من بیایید »
و این را باید از آقایان پرسید:
به نظر شما می توان علت اصلی کاهش اثر گذاری روحانیت را در چنین رفتارهایی جستجو کرد ؟
نظر کاربران
مابه منظورنویسنده متن پی نبردیم،امااگر واقعا وازروی اخلاص دنبال علت هستیدبه میان مردم بیاییدوبدون بگیروببندنظرمردم راجویاشویدتا به واقعیت این امرپی ببرید!