ابراهیم یزدی یا بهاره رهنما! مسئله این است؟
چه تیتر بدی و چه مقایسه ناشیانه ای میان سیاستمداری پخته و دست از جهان شسته و بازیگری که تازه رخت سفید عروسی را برای بار دوم به تن کرده است.
اما در شبکه های اجتماعی کسانی را دیدم که گله می کردند چرا مردم به درگذشت مردی که در سیاست این کشور استخوان خُرد کرده بود کمتر واکنش نشان دادند تا عروسی یک بازیگر با صاحب یک برند کمتر شناخته شده و اصلاً چرا خیلی ها ابراهیم یزدی را با سابقه قریب به ۷۰ سال سیاست ورزی در بالاترین سطوح نمی شناختند؟
کسانی در پاسخ به این چرایی می گویند که مردم از سیاست «زَده» شده اند و دلشان تفریح و تنوع می خواهد. برای همین در شبکه های اجتماعی با آمیزه ای از شیطنت و حسادت قد و وزن و نگاه و ژست های نوعروس را اسباب خنده و شوخی می کنند و با هشتگ #بشوره_ببره غم از دل پاک می کنند! پس نباید سخت گرفت و در همه جای دنیا اینطور است و در بلاد کفر هم مردم آنقدر که پیگیر خبر سرماخوردگی بچه های آنجلینا جولی هستند خبر درگذشت زیبیگنیِف برژینسکی و سرطان جان مک کین را دنبال نمی کنند.
چندی پیش جلوی در منزل یکی از آشنایان که تازه فوت کرده بود ایستاده بودم. شلوغ بود و رفت و آمد ماشین های عبوری از توی کوچه «کمی» کُند شده بود. راننده ای که شاید دو دقیقه در این ترافیک گرفتار شده بود سرش را بیرون آورد و داد زد: مُرده که مُرده، دیگه چرا جمع شدید! بزنید کنار مردم برسن به زندگی شون!
بعد گازش را گرفت و رفت. نگاهش کردم تا در پیچ کوچه گم شد و به این فکر کردم که وقتی خود او عزیزی را از دست می دهد اگر کسی همین حرف را بزند به خشم می آید و انتظار دارد همه شهر مثل او غمگین باشند و درک کنند که سوگوار است و می شود دو دقیقه ترافیک را تحمل کرد و ... اما وقتی در این موقعیت قرار نمی گیرد برایش اهمیتی ندارد.
برای اهل سیاست و آنها که سالهای طولانی را با اسم و رفتار و کردار و گفتار ابراهیم یزدی سپری کرده اند، مرگ ابراهیم یزدی حتی اگر مایه اندوه نشود، با خودش درنگ و تامل می آورد که سیاست چه بازی الاکلنگی است. یک روز بر عرش و یک روز بر فرش! یک روز مقرب درگاه و یک روز محبوس در گوشه زندان و زیر باران تهمت.
اما برای عموم مردم بازیگران سیاست، مهره های اصلی نیستند، آنها دست به قضاوت کُلی می زنند و مثل تماشاگرانی هستند که بیشتر به «نتیجه» نگاه می کنند تا شکل «بازی». این حق طبیعی مردم است و در روزگاری که غم نان دست در گردن زندگی انداخته و زیست اجتماعی به سمت «فردیت» می رود، انتظار اینکه در سوگ یک چهره سیاسی که بیش از سه دهه از رسانه ها و تریبون رسمی حذف شده و اسمش تنها در هنگامه زندان و محاکمه و آمده گریبان پاره کنند شاید اندکی زیاده خواهی باشد. البته هستند کسانی که از رسانه های رسمی حذف شده اند و کوچه و خیابانی به نام شان نیست اما در دل مردم اتوبان دارند!
دنیای جدید، دلمشغولی های جدید با خودش آورده است. اخبار مثل قطره های باران از راه می رسند و خیلی سریع به رود می پیوندند و در دریای فراموشی گم می شوند. کسی که حالش خوب است زیر باران، بدون چتر قدم می زند و لذت می برد و کسی که کفش ندارد شاید ابرها را نفرین کند!
نظر کاربران
مانفهمیدیم عصر ایران از ابراهیم یزدی تعریف کرد ٬ انتقاد کرد ویا از مردم انتقاد کرد
کسی که با مردم نباشه عاقبتش همین میشه ....یعنی واقعا دلیل رفتار مردم رو متوجه نشدید ...مردم میفهمند کار کدام سیاستمدار در جهت منافعشون هست کدوم به ضررشون ...
ابراهيم يزدي حتي ايران رو قبول نداشت رفته بود ازمير زندگي كنه چه توقعي از مردم داريد
هیچکدومشون برامانون واب نمیشه.فعلابااین فقراقتصادی وحتی فقرفرهنگی بایددست به زانوگذاشت ویاعلی گفت..