در اين شرايط براي من و كساني كه دكتر يزدي را از نزديك ميشناختند، نوشتن از ايشان بسيار مشکل است، ضمن اينكه در همين مدتزمان اندكي كه از انتشار خبر فوت دكتر يزدي ميگذرد، افراد مختلفی در اين زمينه ابراز نظر کردهاند، بنابراين من صرفا به طرح چند موضوع کلی بسنده میکنم.
ابوالفضل بازرگان در روزنامه شرق نوشت: در اين شرايط براي من و كساني كه دكتر يزدي را از نزديك ميشناختند، نوشتن از ايشان بسيار مشکل است، ضمن اينكه در همين مدتزمان اندكي كه از انتشار خبر فوت دكتر يزدي ميگذرد، افراد مختلفی در اين زمينه ابراز نظر کردهاند، بنابراين من صرفا به طرح چند موضوع کلی بسنده میکنم.
دکتر یزدی مثل همه افراد بزرگ، تكساحتي نبود و چند بُعد داشت؛ بهلحاظ علمی و جنبه تخصصی، دکترای دارویسازی داشت و در زمینه سرطانشناسی هم تخصص گرفته بود؛ بنابراین از این نظر در سطح بالایی قرار داشت. بهلحاظ عقاید و اندیشه دینی، فردی بود مسلمان، متدین و پژوهشگر قرآن که کتابها و مقالاتی هم در تفسیر قرآن نوشت و در زمانهایی هم ممکن بود جلساتی در منزلش داشته باشد.
در خارج کشور هم برنامههایی از این قبیل داشت.ايشان تحصيلات آكادميك سیاسی نداشت؛ اما بنا بر علاقه و احساس وظیفه، مطالعات گستردهاي در اين زمينه داشت؛ بنابراین شاید بیش از بسياري کسانی که دکترای علوم سیاسی دارند، با سیاست آشنا بود، تحلیل داشت و سیاستمدار بود، درعینحال سیاستمداری نبود که سیاستبازی کند؛ سیاستمداری بود اخلاقگرا و درعینحال عملگرا و فقط آرمانی فکر نمیکرد.
همواره مسائل واقعی جامعه - شرایط و امکانات تاريخي - را در نظر میگرفت و بنا بر آن نظر میداد. ضمن اینکه چون اخلاقگرا بود و کار سیاسی را بهعنوان بخشی از وظیفه ملی و دینی انجام میداد، منافع ملی و اخلاق را در اولويت قرار ميداد. برای رسیدن به هدفها و آرمانهای سیاسی هر کاری را مجاز نمیدانست.
او غیر از مسائل سیاسی، در زمينههای فرهنگی و اجتماعی نيز فعال و تأليفات مختلفی داشت. از مجموع آنچه گفته شد ميتوان نتيجه گرفت شادروان دكتر يزدي در تمامي جنبهها، فرد برجستهای بود.
يكي ديگر از خصوصیتهای برجسته اخلاقی ایشان، توجه به مدیریت زمان بود. او همواره در حال مطالعه و یادگیری بود و درعینحال همیشه اسناد و مدارکِ مرتبط را گردآوري، نگاهداري و استفاده میکرد، بهگونهاي كه خاطرات چندجلدي ايشان، بخش مهمي از اسناد تاریخ معاصر ايران به شمار ميرود.
زمانی که ایشان به خارج از کشور رفتند، من هنوز وارد دانشگاه نشده بودم و فعالیت سیاسی نداشتم. در سال ۱۳۴۱ به خارج رفتم و هم در جبهه ملی و هم در نهضت آزادی ایران فعال شدم و بهصورت مکاتبه با ایشان ارتباط داشتم. در کتابهای خاطراتشان تصویر بعضی از مکاتباتی که بین ما ردوبدل شد آمده است.
ما در ابتدا بهصورت مکاتبهاي با هم آشنا شدیم، اما اولینباری که موفق شدم با ایشان دیدار حضوری داشته باشم، در تابستان سال ۱۳۴۳ و کنگره شاخه اروپای جبهه ملی ایران در کارلسروهه آلمان بود. من بهعنوان نماینده واحد جبهه ملی در انگلستان در اين كنگره شرکت داشتم. آقای یزدی عضو شاخه آمریکای جبهه ملی بود.
...در حاشیه آن کنگره یکی از دوستان مشترک به من گفت آقای دکتر یزدی مایل هستند تو را ببینند. خارج از محوطه کنگره رفتم و ایشان را برای اولینبار دیدم. ایشان ضمن صحبتهای مختلف، درباره برنامه کارهای انقلابی هم صحبت کردند؛ برنامهای ترتیب داده بودند که افراد کارهای چریکی و سازماندهی مخفی را یاد بگیرند.
گفتند اگر مایل هستید میتوانید در این برنامه شرکت کنید. من آن موقع جوانی بودم مثل جوانهای دیگر كه تحت تأثير کتابهایی درباره انقلاب الجزایر، کوبا، ویتنام و...، طبعا فکر میکردیم چاره کار ایران هم مبارزه مسلحانه است؛ بنابراین ابراز تمایل کردم. مدتی طول کشید تا توانستم مقدمات آن را فراهم کنم و کارهایی را که در دست داشتم، کنار بگذارم؛ از جمله برای ادامه تحصیلات عالیه اقدام کرده بودم و با اینکه بورس تحصیلی داشتم، آن را متوقف کردم و به مصر رفتم.
چند ماهی که آنجا بودم دوباره با دکتر یزدی دیدار کردم و آنجا بود که برای اولینبار شهید چمران را هم دیدم.بعد از آن برنامه من به اروپا برگشتم و ایشان به آمریکا و ارتباط ما قطع شد. سال ۴۵ به ایران بازگشتم. ملاقات بعدی ما همزمان بود با انقلاب که ایشان از پاریس به ایران آمدند. اولین پستی که ایشان در دولت موقت گرفتند، معاون نخستوزیر در امور انقلاب بود.
بعد از اینکه آقای سنجابی، وزیر خارجه دولت موقت، استعفا دادند، ایشان وزیر خارجه شدند.طبعا بهدلیل ارتباطات کاریای که در دولت موقت وجود داشت، ارتباط ما نيز ادامه پیدا کرد. بعد از دولت موقت هم که فعالیت نهضت آزادی تجدید شد، تقریبا بهطور مستمر ملاقات داشتیم.
يكي از خصوصیات بارز ایشان این بود که بهشدت تشکلگرا معتقد به کار جمعی بود، همانطورکه مرحوم بازرگان بود. شخصیتی بود که بهصورت مستقل میتوانست خیلی طرفدار داشته باشد و حتی ایشان را تشویق میکردند راهش را از مهندس بازرگان جدا کند تا همهجور امکاناتی برای خودش، بهصورت مستقل فراهم شود، اما ايشان هرگز از راهي كه در پيش گرفته بود منحرف نشد.
مهندس بازرگان اصرار میکرد مسئولیتها همیشه در حال گردش باشند و یک نفر مادامالعمر در یک مسئولیت نماند؛ گاهی درون خود نهضت به دکتر یزدی پیشنهاد میشد بهجاي مهندس بازرگان دبیر کل شود، ولی همواره در مقابل این پیشنهادها و وسوسهها مقاومت کرد. او همیشه کار جمعی را بر كاميابيهاي فردي ارجح ميدانست.
به قول خودش شاید کار فردی راندمان بیشتری داشته باشد- مثلا شرکتی که یک سهامدار بزرگ دارد کارهایش خیلی سریعتر انجام میشود تا شرکتهایی که چندین سهامدار دارند- اما ایشان همیشه بهدلیل اعتقاد به جنبه تشکیلاتی و جمعی، در مقابل این نوع پیشنهادها مقاومت میکرد و به این ایده وفادار ماند. تا زمانی که خود مهندس بازرگان در حیات بود ایشان هیچ اقدامی برای جایگزینی نکرد.
حتی شنیده میشود که ریاست دولت موقت به ایشان پیشنهاد شده بود، ولی ایشان زیر بار نرفت و همچنان در سایه مهندس بازرگان باقی ماند تا زمانی که بعد از فوت ایشان طبیعیترین انتخابی که میتوانست برای دبیر کلی نهضت آزادی انجام شود، ایشان بود.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر