راغفر: بدون اصلاحات، کشور منفجر می شود
بنیانهای اقتصادی که برای حسین راغفر، این اقتصاددان نهادگرا در ایران مطرح است، نظام تصمیمگیریها را به صاحبان سرمایههای تجاری و مالی نسبت میدهد و ازنظر او سرمایهداری در نظام اقتصادی کشور تنها در خدمت کانونهای قدرت است و تا این روش حاکم باشد، بخش خصوصی تاثیرگذار نخواهیم داشت.
شما در مصاحبهای از ایجاد یک سرمایهداری نوین در اقتصاد خبر داده و در گفتوگویی ديگر نيز از تبدیل چرخه صنعتی به چرخه مالی سخن به میان آورده بودید، ریشه این سرمایهداری نوین که از آن به عنوان «سرمایهداری رفاقتی» تعبير کردهاید، کجاست و چرا ایجاد شده است؟
اقتصاد ایران در حقیقت آن چیزی است که به عنوان سرمایهداری رفاقتی نام برده میشود و همه ویژگیهای این نوع سرمایهداری را دارد. در این نوع سرمایهداری، کانونهای قدرت در تعامل با یکدیگر فرصتهایی را برای بخش خصوصی غیرواقعی فراهم میکنند. این موضوع به این مقوله ارتباط پیدا میکند که يك مثلث دولت- مجلس و بخش خصوصی (غیرواقعی- انحصارگرا)، ائتلافي ایجاد کرده که حافظ منافع اعضای این مثلث هستند و در این ائتلاف، بخش خصوصی واقعی وجود ندارد.
این گروه انحصارگرا که به گفته شما از حمایت اجزای ساختار قدرت برخوردارند، در اقتصاد ایران چگونه فعالیت میکنند؟
این عده، به نام بخش خصوصی تلاش میکنند از فرصتهای موجود مثل درآمدهای بخش عمومی استفاده کنند. دولت به بخش خصوصی( گروه انحصارگرا) یارانه پرداخت میکند و این بخش متقابلا از دولت حمایت میکند. در این میان نيز مجلس به کمک آنها آمده و مصوباتی را در راستای منافع این گروه تصویب میکند. ضمن اینکه بسیاری از قوانین و مقرراتی که در کشور تدوین شدهاند و به تصویب میرسند، حافظ منافع اعضای این مثلث هستند (دولت- مجلس و به اصطلاح بخش خصوصی).
موضوعی که از گفتههای شما استنباط میکنم، این است که شما کارکرد دولتها را مورد نقد قرار دادهاید، به عبارتی شما معتقد هستید که دولتها به معنای واقعی ساختار دولت را ندارند و علت افزایش رانت یا نابسامانی اقتصادی موجود حاصل این موضوع است. در این باره آیا استدلالم درست است؟
بله، قطعا همینطور هست. این موضوع مربوط به این دولت یا دولت گذشته نیست و میشود گفت که از دوره قاجار به بعد در كشور وجود داشته ودر آن دوره، کشور از وجود دولت بیبهره بوده است. به اعتقاد من هنوزکشور دولت ندارد، بلکه ماشین بزرگ بروکراسی وجود دارد (منظور کل حاکمیت موجود در کشور است). کارکرد دولت در این مورد هنوز شبیه به دربار هست؛ درباری که از زمان قاجار تاکنون وجود داشته و به نوعی همچنان ادامه دارد که به طور عمده موضوع اصلی آن تامین هزینهها و مخارج دربار بوده است.
با اين تفاسير از نظر شما دولتهای مدرن، چه نوع دولتهایی هستند؟
ائتلاف ذكر شده در نبود یک دولت واقعی، چگونه منابع را در میان خود تخصيص میدهند و در حال حاضر آیا این امر موجب شده تا سلطه سرمایه تجاری بر اقتصاد حاکم شود؟
همانگونه كه ميدانيد، ساختار سیاسی کشور در واقع ساختار اقتصادی را تعیین میکند که مناسبتهای اقتصادی چگونه شکل بگیرد؛ در حال حاضر بر اساس گفتههای قبلی شما نظام اقتصادی کشور در دورههای متوالی همواره در انحصار گروههای متفاوتی بودهاست، علت اصلی این موضوع را چگونه تحلیل میکنید؟
به نظر میرسد که این گروه انحصارگرا در دوره پهلوی اول تاکنون قدرت را از بازار به سیاست منتقل کردهاند؛ به این معنی که در حال حاضر در بستر سیاست و قدرت، منافع اقتصادی خود را بر اساس همان سه ضلع معروف ایجاد کرده و بر اقتصاد مسلط شدهاند؟
بله درست است. در این دوره انتقال قدرت اقتصادی گروه انحصارگرا از بازار به سیاست بوده است؛ يعني کسانی که مسئولیت سیاسی را برعهده گرفته یا از فرصتهای قدرت متمرکز حاكمیت به نفع خودشان استفاده میکردند. اين یعنی یک طبقه قدرت وبه دنبال آن يكطبقه ثروت شکل میگرفت و به همین ترتیب اين گروه صاحب ثروت میشدند و این روند نیز تاکنون ادامه داشته است.
در حال حاضر این گروه انحصارگرا توانسته با استفاده از چه ابزاری همچنان رانت خود را داشته باشند با وجود آنکه با این گروه به ظاهر مقابله میشود؟
درچنین ساختارهایی، این پرسش مطرح میشود که آيا نظام تصمیمگیری، خودحافظ منافعش است؟ چنین نظامی چگونه قابل اصلاح است؟
توضیحی که برای این موضوع میتوان مطرح کرد،ناکارآمدی است. این موضوع، ویژگی اساسی چنین نظامی محسوبميشود كه به طور مرتب بحران آفرین است. ویژگیهای ساختاری چنین نظامی تورم، بیکاری، فساد ساختاری و ...به شمار ميرود.
مهم نیست چه کسی بیاید و در قدرت حضور داشته باشد، مهم ایناست که نتیجه اینها ناکارآمدی و به دنبال آن اتلاف منابع مهم است. همچنين ظرفیتهای گسترده پاسخ نداده به نیازهای جامعه را به دنبال دارد. اداره شهر را مشاهده کنید که با ادامه این روند، امکان حیات وجود ندارد. اینها زمینههای اعتراضهای عمومی را برمیانگیزد. همین مطلب در مورد همه اقتصاد کشور وجود دارد. ساختار اجزای قدرت مسئول پاسخگویی به مردم است، با وجود آنکه سالهای سال این خواسته نشنیده گرفته میشود.
اگر چرخشی در این روند به وجود نیاید و اصلاحاتی صورت نگیرد، تداوم این ساختار معیوب به کجا خواهد انجامید؟
این ساختار، از درون به اصطلاح دچار بحرانهای خیلی جدی خواهد شد و آن چیزی که از آن به عنوان انقلاب نام برده میشود، دستاوردهایش از بین میروند؛ چرا که دستاورد انقلاب، شنیده شدن صدای مردم و تامین نیازهای آنها بود؛در حال حاضر هیچ سازو کاری برای شنیدهشدن صدای مردم به وجود نیامده است. البته اگر این اصلاح شود، مساله سازوکارهای مناسب برای شنیده شدن رای مردم باید دیده بشود.
در کشور، نظام رایدهی در سیستم سیاسی یکی از راهکارهای شنیده شدن صدای مردم است. به نظر من وقایعی مثل دوم خرداد ۷۶، انتخابات ۸۴، انتخابات ۹۲و انتخابات ۹۴ و ۹۶ یک پیام مشترک دارد و هیچکدام اینها گروه خاصی را هدف قرار نمیدهند و پیام مشترک همه آنها تغییر است. تغییر همین نظام اقتصادی که رای، نیاز و خواست مردم را نادیده میگیرد. بیکاری گستردهای که وجود دارد، محصول نشنیدن تقاضاهای مردم است.
موضوعی که شما بر آن تاکید دارید، مقوله خامفروشی منابع طبیعی است، شما معتقدید گروههای انحصارگرا یا بهتر بگویم رانتخواران در حال حاضر مثل همه دورههای گذشته فروش منابع طبیعی را در اولویت خود قرار دادهاند، حتی مقام معظم رهبری نیز در یکی از سخنرانیهای معروفشان در حرم رضوی به این موضوع پرداختند و از آن انتقاد کردند. مشکل کجاست که منابع طبیعی به راحتی در اختیار این گروه خاص قرار میگیرد؟
اینکه ما منابع نداریم، سخن مهملی است. ما میتوانیم نشان بدهیم مشکل کشور معضل نبود منابع نیست، درواقع مشکل کشور مدیریت استفاده از این منابع است، این منابع وجود داشته و دارند، اما به شیوهای نادرست در اختیار گروههای فرادست قرار میگیرد و همین امر بر گسترش فساد افزوده است ونكته اصلي اينكه این موضوع باید تغییر کند.
به نظر شما چگونه امكان اين تغيير وجود دارد؟
راههاي آن تقویت نهادهای مردمی است و اینکه بتوانیم سیستمي خارج از اجزای ساختار قدرت ايجاد كنيم كه بر رفتار سیاستمداران نظارت کند.
همچنين رسانههای آزاد باید در كشور وجود داشته باشند و با نقد برنامهریزان، افکار عمومی را آگاه سازند تا آنها بر مطالباتشان تاکید کنند. به عبارتی فشار افکار عمومی، مهمترین عامل تنظیم رفتار سیاستمداران است.
اگر موافق باشید بپردازیم به موضوع برنامهریزی در کشور، آیا برنامهریزیهای بلندمدتی که تاکنون نزدیک ۶ برنامه توسعهای نوشته شده و پنج برنامه اجرایی شده است، توانسته ایران را به سمت توسعه هدایت کند؟ مقوله دیگر آنکه به نظر میرسد اهداف برنامهها به سمت تجاریسازی بوده است تا تولید مولد، نظر شما در اين باره چیست؟
موضوعی که مطرح است اينکه چرخه معیوب اقتصاد کشور باعث شده تا بخش خصوصی غیرواقعی خارج از قیود به فعالیت خود با وجود هجمه علیه آن ادامه دهد، این موضوع را چگونه بررسی میکنید؟
بخش خصوصی نباید خارج از قیود باشد؛ موضوعی که به کرات در اقتصاد کشور اتفاق افتاده است. به همین دلیل این اقتصاد يعني اقتصاد سرمایهداری، نوع خاصی است که در آن فساد مناسبات غالب در اقتصاد کشور است.
بخش خصوصی در دولت نفوذ کرده و خودش یا نمایندگانش در قانونگذاری و اجرا حضور دارند و منابع عمومی را به نفع خودشان مصادره میکنند یا اینکه از خود بخش عمومی میآیندو به اصطلاح در بخش خصوصی از آن طریق وارد ميشوند. اقتصاد امروزی رفاقتی و از آن بهعنوان درهای چرخان ياد میشود. منشا تغذیه کننده این اقتصاد، منابع طبیعی است. فروش منابع معدنی یا همان خام فروشی، منشا اصلی منابع مالی است.
آنچه که در حال حاضر جامعه مبتلا به آن است، تناقض فرهنگی است، ابتدا توضیح دهید که این تناقض از کجا شکل میگیرد و موضوع بعدی اینکه برای عبور از این بحران اقتصادی راهکار چیست؟
نظر کاربران
قربون دهنت