روزنامه شهروند: «صنایعدستی» از نام سازمان افتاده بود همیشه حامی صنایعدستی و میراث میمانم ما توانستیم در افکار عمومی تأثیر بگذاریم و بگوییم صنایعدستی علاوه بر اینکه یک هنر است، میتواند ریشههای فرهنگی ما را حفظ کند.
ریاست زهرا احمدیپور بر سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری ٩ماه و هشت روز بیشتر طول نکشید. ٩ماه و هشت روزی که کوتاه است اما باید حکایتی طولانی داشته باشد. ١١روز پیش نفر چهارمی بر مسند این سازمان که در دولت روحانی چهار رئیس به خود دیده نشست.
فرصت شنیدن حرفهای خانم رئیس سابق یا نخستین و آخرین رئیس زن در تاریخ سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری چند روزی پس از پایان ریاست او فراهم شد و در این گفتوگوی کوتاه که در آن مجالی برای پاسخدادن به این سوال که «چه شد در سازمان نماندید» و «حالا در روزهای پس از سازمان چه میکنید» و حاشیههای ناگفته نماند.
گفتوگو با رئیس سابق سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری که پیش از این مدیرکل دفتر تقسیمات کشوری بود و تأکید دارد نام سازمان را باید کامل خواند، در بیست و هشتمین نمایشگاه ملی صنایعدستی انجام شد؛ در غرفهای به نام «کاروان پیوند» که با خرید تضمینی حصیرهای مانده در انبار هنرمندان صنایعدستی به راه افتاده است.
او در دوران مدیریتش پیگیر حمایت از هنرمندان و استادکاران صنایعدستی بود و شاید یکی از مهمترین موارد اخیر این بود که مجلس دولت را مکلف کرد تا نسبت به بیمهکردن تمامی قالیبافان و شاغلان صنایعدستی واجد شرایط اقدام کند. احمدیپور در این گفتوگو با «شهروند» فقط از صنایعدستی گفت، چیزی که پیش از رئیسشدن هم برایش مهم بوده و بعد از این هم رهایش نخواهد کرد.
خانم احمدیپور! دوران ریاست شما بر سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کوتاه بود. شاید برای ایجاد تغییر در این سازمان که پیش از شما در دولت یازدهم دو مدیر دیگر داشت، زمان بیشتری لازم بود، اما در همین مدتزمان کوتاه، چقدر فعالیت در حوزه صنایع دستی برای شما اهمیت داشت؟
زمانی که وارد سازمان شدم، حتی در ادبیات بهکار برده شده در میان مدیران، زمانی که میخواستند نام سازمان را ببرند، سهوا، تأکید میکنم سهوا، کلمه صنایع دستی جا نمیگرفت. با وجود اینکه نام سازمان سه سیلابی است و میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری را در خود جای میدهد اما اغلب اوقات، صنایع دستی در بیان گفته نمیشد.
با خود میگفتم شاید این امر به دلیل این است که نام سازمان طولانی است اما در اینصورت قاعدتا باید سیلابس آخر (یعنی گردشگری) در بیان حذف میشد و نه صنایع دستی. حذف «صنایع دستی» از میانه نام سازمان، از ابتدا حساسیت من را بالا برد و احساس کردم از زمانی که سازمان با شاکله سه بخشی ایجاد شده است، تمرکز اصلی خود را بر میراث فرهنگی و گردشگری گذاشته است.
درواقع یعنی بخشی از آن با نگاه فرهنگی، میراثی، تاریخی و با رویکرد حفاظتی و مراقبتی کار میکند و بخشی دیگر با نگاهی اقتصادی با این توجیه که این کشور باید از منظر گردشگری به کسب درآمد برسد. اینجا صنایع دستی به حلقه مفقوده بدل شده بود.
شما برای تغییر این رویه چه کردید؟
از همان هفتههای نخست و با هماهنگیهایی که در معاونت صنایع دستی صورت گرفت، تمرکز خود را بر انجام اقداماتی برای حوزه صنایع دستی گذاشتیم. به همین دلیل تمامی مشکلات این حوزه را شناسایی کردیم؛ از بردن نام صنایع دستی گرفته تا برنامههای عملیاتی برای تهیه نقشه راه پیگیری موضوعات.
همه این موارد را رصد کردیم، از مواردی که باید از نظر ساختاری و نهادی اصلاح میشد تا مواردی که به لحاظ عملکردی نیاز به اصلاح داشت. پس از این وارد مسأله فروش و بهطور ویژه تجاریسازی صنایع دستی شدیم. همه این موارد اولویتهایی بود که در دستور کار خود قرار دادم.
فکر میکنید موفق بودید؟
در مورد عملکرد من، دیگران باید قضاوت کنند اما بهنظر میآید ما توانستیم در افکار عمومی تأثیر بگذاریم و بگوییم صنایع دستی علاوه بر اینکه یک هنر است، میتواند ریشههای فرهنگی ما را حفظ کند، میتواند ارزآوری و درآمد داشته باشد. این صنایع میتواند وارد سبد خانوار ما شود و صنایع دستی تنها به معنی تابلو روی یک دیوار نیست.
تلاش کردم تا مفهوم کاربردی کردن صنایع دستی را در مصاحبهها، برنامههای حمایتی و هماهنگیها در دستگاههای دولت و شوراها پیگیری کنم. خوشبختانه اینها اثر خود را گذاشت.
برای جلوگیری از غیرفعال شدن صنعتگران چه اقدامی کردید؟
اتفاقا بخشی از کمپین «حصیر بخریم» که حاصل آن امروز در قالب غرفه کاروان پیوند درآمده، به این موضوع برمیگردد؛ ما یا باید از صنعتگران استانها -که ممکن است در تمامی فصول گردشگر نداشته باشند- حمایت کنیم تا محصولات تولید شده روی دستشان نماند یا اینکه دست روی دست بگذاریم تا عملا از تولید دست بکشند.
برای حل این مسأله از سوی سازمان به صنعتگران پیشنهاد شد که به تولید مدام محصولات بپردازند و سازمان فروش محصولات آنها را تضمین کند. به کمک نرمافزارهایی که در این حوزه فعال شد، توانستیم تولیدگران را در مناطق دوردست شناسایی کنیم تا با «کاروان پیوند» بتوانیم محصولات جنوب کشور را تهیه کنیم و آن محصولات را در سراسر کشور به فروش برسانیم.
در کنار این قبیل اقدامات باید پشتوانه نظری آن هم فراهم میشد. خوشبختانه با مصوبه مجلس، حاکمیت به این جمعبندی رسید که صنایع دستی علاوه بر اینکه هنر است، میتواند درآمد و ارزآوری به همراه داشته باشد. بر همین اساس شهرهای ما ملزم شدند که از المانهای صنایع دستی استفاده کنند. بازارچههای دایمی صنایع دستی بهعنوان یک اولویت جدی مورد نظر قرار گرفت و بخشی از آن اکنون درحال فعالیت است.
تأکید میکنم که فروش مجازی و توسعه تجارت الکترونیک در صنایع دستی میتواند درآمدهای مستقیمی را برای تولیدکننده فراهم کند، این کار بهطورکلی درحال اجرا است. بحث دیگر طرح سبد هدایا بود که براساس آن باید هدایا از صنایع دستی تهیه شود و دیگر شاهد این نباشیم که در دستگاههای دولتی هدایایی که اصالت ایرانی ندارد، اهدا شود. تمامی اینها کمک کرد تا امروز کمتر کسی پیدا شود که در زمان نامبردن از سازمان، صنایع دستی را از قلم بیندازد.
اتفاقات دیگری هم در حوزه صنایع دستی افتاد؛ مثلا شما برای حل مسأله بیمه هنرمندان صنایع دستی که هنوز مشکل اغلب آنهاست تلاشهایی کردید، اما اگر بخواهید از بیرون به این حوزه نگاه کنید، فکر میکنید مهمترین مشکلات صنایع دستی در ایران چیست؟ در بحث فرهنگسازی برای نمونه، چه باید کرد؟
اینکه بتوانیم کیفیت تولید و بستهبندی صنایع دستی را بالا ببریم، یکی از مهمترین عناصر برای ایجاد رغبت برای خریدار است. باید در این زمینه کار بیشتری انجام دهیم. در کنار این مسائل بحث صندوق حمایت از صنعتگران یک موضوع جدی است. درحال حاضر صنعتگرانی داریم که به سالهای بازنشستگی نزدیک میشوند، اما بیمه و بازنشستگی ندارند.
چرا نباید صندوق حمایت از این عزیزان را داشته باشیم؟ تشکیل صندوق حمایت از صنعتگران را بهطور جدی پیگیری کردم و امیدوارم این مسیر تا تشکیل صندوق ادامه پیدا کند. مانند دیگر نهادها، این صندوق میتواند با حمایت از هنرمندان بسیاری از دغدغههای آن را برطرف کند. ضمن اینکه همچنان در فرهنگسازی برای اینکه صنایع دستی را در اولویت اول خانوادههایمان قرار دهیم جای کار زیادی باقی مانده است.
راهنماهای گردشگریمان باید با اولویتبندی، کارگاههای صنایع دستی را در برنامههای گردشگری خود قرار دهند. این درحالی است که در برنامههای تورگردی ما، کارگاهگردی اولویت اصلی و جدی نیست. رسانهها هم باید نقش پررنگتری را در فرهنگسازی ایفا کنند. در آخرین برنامهای که در صداوسیما شرکت کردم از آنها خواهش کردم که دکورها و طراحیهای صورت گرفته به وسیله صنایع دستی انجام شود.
بهویژه اینکه بحث حصیر را پیگیری میکردیم از آنها خواستیم که فضا را به وسیله حصیر طراحی کنند. در آخرین روزهای کاریام با سازمان زیباسازی شهری تهران جلسهای داشتم که بیلبوردهای تهران اگر در پی انتقال پیامی فرهنگی است، نباید به توصیههای بکن و نکن اکتفا کند. ما باید از ابزارهای موجود به منظور توسعه فرهنگسازی در زمینه صنایع دستی استفاده کنیم.
اینها مواردی است که در کنار دیگر میتواند نقش موثری در گفتمانسازی داشته باشد. کار در این بخش بشدت زیاد است و به میزان تنوع در صنایع دستی کارهای متنوع و زیادی برای بهبود این عرصه باید انجام شود.
درباره مشکلات مسیر صادرات صنایع دستی راه حل چیست؟
بازکردن راه صادرات صنایع دستی بسیار مهم است. این اتفاق ما را از انحصار فروش در داخل خارج میکند. فروش داخلی در ایران هرچقدر که تقویت شود، اگر صادرات ما افزایش پیدا نکند، نمیتوانیم در کنار صنعتگران کار حمایتی انجام دهیم. اصلیترین دغدغه من این بود که بحث صادرات صنایع دستی را به شکل جدی دنبال کنیم.
به همین دلیل هماهنگیهایی با سفارت خارجه و رایزنهای اقتصادی و فرهنگی انجام شد. یکی از دلایل انتخاب سفیر صنایع دستی همین موضوع بود که این سفیران با حضور در نمایشگاههای هنری جهانی، صنایع دستی ایران را بیشتر معرفی کنند تا فرصت صادرات این محصولات بیشتر شود.
بعد از پایان ریاست شما در سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری چه برنامهای برای آینده دارید؟
من همیشه قبل از اینکه وارد سازمان بشوم یکی از اولویتهایم تهیه صنایع دستی بوده است. به یاد ندارم در تمام عمرم هدیههایی که خریداری کردهام چیزی جز صنایع دستی بوده باشد. بهطور قطع این رویه را بیشتر از گذشته ادامه خواهم داد. من در هر موقعیتی که باشم بهعنوان حامی صنایع دستی خواهم بود، حامی میراث خواهم بود و حامی میراث خواهم ماند.
ارسال نظر