روزنامه آرمان: روحانی از هماکنون بهآینده سیاسی خود در پرتو ادبیات اعتدالی، اصلاحی میاندیشد. زمانیکه به ترکیب کابینه دوازدهم مینگریم، جز این برداشت، شاید بیراهه باشد.
بههر طریق دولت دوازدهم تشکیل شده و اصلاحطلبان درکنار نقد به برخی از اعضای کابینه با قدرت از کلیت دولت دوازدهم و رفتار اعتدالی روحانی دفاع میکنند. اصلاحطلبان باید از فضای موجود استفاده کنند تا در انتخابات سال۱۴۰۰ شانس پیروزی در مقابل اصولگرایان را بالا ببرند و البته روحانی وظیفهای در این زمینه ندارد.
جراید اصلاحطلب، تئورسینهای اصلاحات و فعالان سیاسی در طول چهار سال آینده باید در این مسیر حرکت کنند. به منظور بررسی آینده اصلاحات در پرتو ادبیات اعتدالی، محمدصادق جوادی حصار، فعال سیاسی اصلاحطلب، با «آرمان» گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
دولت دوازدهم به رغم تمامی نقدها از سوی جریان اصلاحات آغاز به کار کرد. کابینه فعلی را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر از منظر فضای انتخابات و توقعاتی که درآن زمان مطرح شد، بخواهیم کابینه را مورد ارزیابی قرار دهیم و به دولت دوازدهم نمره بدهیم، نباید از ترکیب کابینه خرسند بود، اما اگر از منظر واقعیت و شرایط که آقای روحانی در آن قرار داد، به مسائل مطرح شده در مورد کابینه بنگریم، به این نتیجه خواهیم رسید که رئیسجمهور چند فاکتور جدی را در نظر دارد.
ازجمله اینکه کابینه دوازدهم باید در شرایطی باشد که با نهادهای موثر دیگر تعامل سازنده برقرار کرده تا بتواند در ادامه مسیر طی شده با تنش کمتری حرکت کند. به همین علت به هیچوجه نباید از روحانی توقع داشت که نقش آوانگارد داشته باشد. چون واقعیت آن است که فضای گذشته فضای خاصی بود و شرایط فعلی شرایط خاصتری برای دولت دوازدهم است.
برای پیروزی در انتخابات با توجه به طرح برخی از مباحث توسط رقیب، ارائه پارهای از مباحث، گفتار و رفتارها شاید ضرورت انتخاباتی بود. اما در ادامه مسیر، ایجاد ثبات و از منظر اقتصادی ایجاد پایداری در وضعیت بازار و حرکت به سوی تعامل در معادلات بینالمللی، در منظومه تعاملات ایران با جهان و مجموعههای درونی کشور، اقتضا میکند که آقای روحانی نوعی تاکید برتنشزادیی را دنبال کند.
از جمله عوامل دیگری که روحانی به شدت به آن توجه دارد، دقت نظر در شرایط کشور در تعاملات منطقهای و شرایط خاصی است که احتمالا در چهار سال آینده در کشور به وجود خواهد آمد. از این رو روحانی به آینده سیاسی خود میاندیشد تا فضای کشور همگون و همرنگ باشد، تا در رفتار مسئولان عالیرتبه شائبه اختلاف بهوجود نیاید.
به همین دلیل به اعتقاد من روحانی گوشه چشمی به این دست از مسائل دارد. رئیسجمهور به بعد از ریاستجمهوری خود میاندیشد و نمیخواهد سرنوشتی مانند برخی از ریاستجمهورهای قبلی گریبانگیر او شود. روحانی به معادلات آینده قدرت در ایران میاندیشد.
پس باید پذیرفت که حسن روحانی در مقطع انتخابات مجبور بود با توجه به اجماع اصولگرایان نقشی آوانگارد را از خود به نمایش بگذارد؟
ادبیات روحانی در زمان انتخابات، ادبیاتی مبارزاتی در معنای سیاسی بود. درحال حاضر صحنه سیاسی کشور کاملا غیر مبارزاتی است و روحانی باید در جهت تحقق وعدههای انتخاباتی خود حرکت کند. روحانی این روزها اثباتی حرکت میکند اما در زمان انتخابات کاملا سلبی سخن میگفت.
روحانی در زمان انتخابات برصلح جویی و نفی جنگ تاکید میکرد، این موارد یعنی نفی مواضع دیگران. در شرایط فعلی که فصل رقابت تمام شده، روحانی باید با تغییر ادبیات خود به سوی تحقق عدالت، صلح و پایداری درونی و بیرونی حرکت کند. درنظر گرفتن این موارد در شکلگیری کابینه، تاثیر گذاشته است.
دولت دوازدهم درمقایسه با دولت قبل هنوز هم خط ومشی اعتدالی دارد؟ خط و مشی اعتدالی فعلی چه تاثیری بر جریان اصلاحات خواهد گذاشت؟
آنچه اصلاحطلبان از ابتدا تاکنون بر آن تاکید داشتند، این است که تنها از دولت روحانی حمایت کرده و دولت فعلی را دولت اصلاحات نمیدانند. اصلاحطلبان همواره تاکیدکردهاند که دولت فعلی دولت مورد حمایت اصلاحطلبان است و این دولت را بر هر دولت احتمالی دیگری ترجیح دادند. اصلاحطلبان از اکنون به بعد باید بر وجه انتقادی و تمایز آفرین بین جریان اصلاحات و اعتدالی تاکید کنند.
اصلاحطلبان باید بر شفافتر کردن مواضع خود با مواضع اعتدالی آقای روحانی در چهار سال آینده تاکید کنند. در این معنا که در عین حمایت از رئیسجمهور موارد مطلوب و نیز اختلاف نظر خود را با دولت به جامعه منتقل کنند تا در انتهای این فرایند، امکان ارائه یک برنامه اصلاحطلبانه و یا یک دولت جایگزین اصلاحطلبی- اعتدالی، بهجای دولت اعتدالی آقای روحانی وجود داشته باشد.
اگر این دولت همه آن چیزی تلقی شود که اصلاحطلبان میخواهند، آنگاه اصلاحطلبان در پایان دولت روحانی هیچ حرفی برای گفتن و هیچبرنامهای برای ارائه دادن نخواهند داشت. به نظر من بسیار مساله مهمی است که جامعه سیاسی و فرهنگی ایران از هم اکنون متوجه رفتارهای انتقادی و برنامههای مد نظر اصلاحطلبان که فراتر از دولت کنونی، تعریف میشوند، شده و اطلاع داشته باشند که دولت روحانی تماما مطلوب اصلاحطلبان نیست.
بلکه مردم باید متوجه شوند که اصلاحطلبان در حال بسترسازی هستند تا بهکمک آقای روحانی شرایطی فراهم شود و درپایان دولت دوازدهم یک دولت اصلاحی- اعتدالی به وجود آید. دولت روحانی دولت اعتدالیاست، اما باید به دنبال ایجاد دولتی با محوریت اصلاحات به معنی واقعی کلمه باشیم تا این دولت جایگزین دولت فعلی در چهار سال آینده شود.
این روزها اصلاحطلبان برحمایت توام با نقد در چهارسال آینده به دولت روحانی تاکید دارند. اصولگرایان هم در چهارسال انتهایی دولت احمدینژاد، آن دولت را نقد کردند، اما مردم سمت اصلاحطلبان آمدند. چه تضمینی وجود دارد که مردم باز هم از اصلاحطلبان حمایت کنند؟
این هنر اصلاحطلبان است که تفاوت دولت موجود با دولت مطلوب اصلاحطلبان را به جامعه سیاسی ایران منتقل کنند. باید فهم سیاسی جامعه را بالا برد. البته منظور من این نیست که فهم جامعه کم است. باید قدرت تشخیص به جامعه داد. جامعه ایران در موارد مشابه دچار خطا میشود، باید این مشکل را حل کرد تا جامعه مجددا دچار خطا نشود.
ما باید به این سمت حرکت کنیم که جامعه را متوجه کنیم که اگر اصلاحطلبان به دولت روحانی رأی دادند، برای پیشگیری از به وجود آمدن دولت احمدینژاد است و اگر قرار باشد بین دولت روحانی و دولت اصلاحطلب با مشخصههای واقعی اصلاحطلبانه دست به انتخاب بزنیم، یقینا دولت اصلاحطلب را انتخاب خواهیم کرد. این تفاوت باید به جامعه و بدنه اجتماعی اصلاحات، القا شود و هنر مطبوعات، اندیشمندان، نویسندگان و پژوهشگران است که این القای سخت را رقم بزنند.
درچهار سال آینده بر کدام عملکرد دولت میتوان نقد وارد کرد؟
در هر وعدهای که دولت اعلام کرده، اما برخلاف آن عمل کند. آشکارترین حوزه نقد اصلاحطلبان بر دولت فعلی در این حوزه نهفته است. اگر دولت اعلام کرده که درحوزه بینالمللی به برجام پایبندیم و درحال تنشزدایی هستیم اما در عمل به سوی رفتارهای نقض این وعده روی آورد، اصلاحطلبان موظف به نقد دولت هستند.
اگر دولت اعلام کرد که تورم را متوقف و ایجاد رشد اقتصادی خواهد کرد اما برخلاف این سیاستها عمل کرد باید شاهد انتقادهای اصلاحطلبانه به دولت باشیم. در این موارد به صورت شفاف باید دولت را نقدکرد.
آیا دولت روحانی با توجه به کابینه فعلی و ادبیات اعتدالی میتواند زمینه را برای دولتی اصلاحی یا اصلاحی- اعتدالی فراهم کند؟
من اعتقاد دارم دولت روحانی چنین وظیفهای ندارد. این وظیفه دولت نیست که زمینه را برای ظهور دولت اصلاحطلب فراهم کند. دولت باید بستری برای تحقق برنامههای خود به وجود آورد. رئیسجمهور تنها موظف است که شرایط را برای تحقق آزادیهای مدنی فراهم کند.
طوری که احزاب بتوانند نقش واقعی خود را ایفا کنند و بعد از آن این احزاب وجریانهای سیاسی اصلاحطلب هستند که باید تلاش کنند و شرایطی را فراهم کنند که جامعه به سمت اصلاحطلبان حرکت کند و دولت اصلاحی جایگزین دولت اعتدالی شود. دولت اعتدالی فعلی هیچ وظیفه خاصی برای پاس دادن دولت آینده به اصلاحطلبان ندارد.
هرچند درایران همه چیز دردقیقه 90 اتفاق میافتد اما واقعیت این است که عارف و جهانگیری گزینههای جریان اصلاحات برای آینده هستند. از سویی عارف با عملکرد فراکسیون امید و شورای عالی زیر نقد قرار دارد و جهانگیری نیز آمد اما کنارهگیری کرد. با این گزینهها آینده مطلوبی پیش روی اصلاحطلبان وجود دارد؟
آینده مطلوب را باید با واقعیت منطبق کرد. عارف و جهانگیری گزینهها و سرمایههای حوزه اصلاحطلبی هستند. نباید اصلاحطلبی را با ایدهآل گره زد. اگر متن جامعه اصلاحطلبی در برخی موارد از روحانی حمایت میکند به این علت است که روحانی از برخی اصلاحطلبان شجاعتر و منطقیتر عمل کرده است.
مساله عمومی ما این است که باید به سویی حرکت کرد که امکان گردش نخبگان در جامعه فراهم شود و ظرفیتهای اصلاحطلبانه آزاد شده و مورد استفاده قرار گیرد. اگر چنین شود اختلافات بسیاری را میتوان در آینده رقم زد و اگر قرار باشد با همین وضعیت فعلی دولت 1400 را تشکیل دهیم، آن دولت هیچ تفاوت ماهیتی با وضعیت موجود نخواهد داشت.
من تصور میکنم به جای بافتن کلیات باید برنامه محور وکاملا روشن و شفاف تئوریسینها و برنامهریزان جریان اصلاحات، به این میدان وارد شوند و از هماکنون به مردم اعلام کنند که درحوزههای اقتصادی با چنیندرصد رشد و تورمی اقتصاد را مدیریت خواهیم کرد و وضعیت فرهنگی و سیاسی جامعه را به فلان نقطه مطلوب هدایت خواهیم رساند.
از هم اکنون باید شرایط فراهم شود. اینکه ناامیدی در اردوگاه اصلاحطلبان مستولی است و به دنبال این هستند که یک نفر از گوشهای شمشیر بکشد و مشکلات را حل کند، آفت اصلاحطلبان است. مساله کلیتر این است که بسیاری از اصلاحطلبان تفاوتی بین عمل پراگماتیستی با نظریههای ایدهآلیستی قائل نیستند. یعنی در حوزه نظر بهگونهای حرف میزنند که در حوزه عمل رفتار میکنند.
برای بسیاری از اصلاحطلبان متاسفانه صفت فرصت طلب مناسبتر است تا اصلاحطلب! این دسته از اصلاحطلبان به دنبال فرصت هستند تا به قدرت وارد شوند. این افراد به دنبال استفاده از امکانات قدرت هستند و در فکر تحول در بنیههای اندیشه خود نیستند. به نظر من نباید با طناب این افراد به چاه مبارزات سیاسی رفت.
باید تلاش کرد مردم را واقع بین و اصلاحطلبشناس بار آورد، زیرا بسیاری از اصلاحطلبان در مقام عمل تفاوتی با اصولگرایان ندارند. کسانی که تنها از منظر اصلاحطلبی و اصولگرایی به کرسیهای قدرت مینگرند و تنها به دنبال منتفع شدن از اردوگاه اصلاحطلبی یا اصولگرایی هستند، هیچتفاوتی باهم ندارند.
اگر قرار است ایدهآلیست نباشیم و واقعیتها را بپذیریم و اگر بنا به فرض صلاحیت عارف و جهانگیری تایید نشود، آنگاه واقعیت در جریان اصلاحات حمایت از علی لاریجانی خواهد بود؟
ما اگر بخواهیم اصلاحطلبی را از درون ساختارهای سیاسی آغاز کرده و از امکانات قدرت بهرهمند شویم، چارهای نداریم جز اینکه به افرادی که در قدرت هستند، روی آوریم. این فرد حتی ممکن است لاریجانی یا ظریف و یا هر فرد دیگری باشد. اما اگر رویکرد ما تفاوت پیدا کرد و به این نتیجه رسیدیم که علاوه بر تاثیر بر نهادها بر شرایط فرهنگی و اجتماعی هم تاثیر بگذاریم، آنگاه باید پوشش دیگری به اصلاحطلبی بدهیم.
ما در اقتصاد، حقوق اجتماعی و... نیاز به اصلاحات داریم و تا فرهنگ پذیرش این موارد به وجود نیاید، نمیتوانیم در سطوح دیگر دست به اصلاحات بزنیم. سادهترین نوع اصلاحطلبی و اصولگرایی و حتی اعتدالگرایی انتقال قدرت در بین این جریانهاست. ما نیاز به تغییرات بنیادی داریم. تفاوتهای اساسی باید در حوزه نظر و تفکر حاصل شود.
ارسال نظر