بالاترین اولویت دیپلماسی ما در دولت دوازدهم، خاتمه دادن به منازعات جاری در غرب آسیا و دستیابی به زمینههای برپایی یک نظم منطقهای جدید است.
دیاکو حسینی در روزنامه ایران نوشت: بالاترین اولویت دیپلماسی ما در دولت دوازدهم، خاتمه دادن به منازعات جاری در غرب آسیا و دستیابی به زمینههای برپایی یک نظم منطقهای جدید است.
پیش از این، روح این نظم منطقهای مطلوب را رئیسجمهوری با این عبارات توضیح داده است: «قویترین کشور در منطقه نباید بهعنوان هدف اول دنبال شود، بلکه باید منطقه قویتر مد نظر ما باشد، نه اینکه در رقابتهای منطقهای یک کشور بخواهد در برابر کشورهای دیگر منطقه قد علم کند و قدرت خود را به رخ بکشاند و تفرقه و شکاف را بیشتر کند.
ما عضو یک خانواده در منطقه غرب آسیا هستیم که نمیتوانیم از هم فاصله بگیریم. در یک خانواده قوی است که یک جمع میتواند خوب زندگی کند و نباید چنین باشد که تنها یک فرد در جمع خانواده قوی بوده و بقیه ضعیف باشند». این سخنان انعکاس دیگری از برنامه انتشار یافته سیاست خارجی دولت دوازدهم و تعریف نقش جمهوری اسلامی ایران بهعنوان «پیشگام برای ایجاد منطقه قویتر» است.
همان برنامه تصریح میکند که «یکی از مهمترین اهداف ایران در دورانگذار جهانی، جلوگیری از سلطه انحصاری یک کشور بر منابع قدرت و ثروت در خلیج فارس و آسیای غربی است». در همین حال، «جمهوری اسلامی ایران نیز قصد ندارد تلاشی را به منظور چیرگی بر خلیج فارس یا هر منطقه دیگری به کار ببندد».
این گزارهها به تنهایی ما را به سوی منطقه قویتر هدایت نخواهد کرد مگر آنکه سیاستهای ما ترکیبی از صداقت قابل آزمایش همه کشورها برای تحقق عبارت اول و اراده جمهوری اسلامی ایران برای تحقق عبارت دوم باشد.
اکنون وزارت امور خارجه موظف است که این افق درخشان در دیدگاه رئیس جمهوری را به واقعیتهای عملی پیوند بزند؛ به نحوی که تعداد هرچه بیشتری از کشورها را به آن دسته از سازوکارهای جمعی راهنمایی کند که متضمن موازنه قدرت در پی ضرورت برپایی منطقه قویتر و منطق درونی آن باشد.
در این مسیر، بزرگترین دشواری پیش روی ما در چهار سال آینده، یافتن پاسخ به سه پرسش بنیادی است: اول آنکه چگونه میتوانیم به کشورهای همسایه نشان بدهیم که هزینههای منازعه و وضع جاری بیشتر از منافع حاصل از آن برای تک تک کشورهای منطقه است. دوم؛ چرا هزینههای عدم همکاری دسته جمعی بیش از منافع حاصل از آن است و سوم؛ چرا هزینههای همکاری منطقهای کمتر از منافع حاصل از آن است؟ تنها بعد از دستیابی به اجماع پیرامون پاسخهای نظری به این سه پرسش ترتیببندی شده است که میتوانیم خط سیری صعودی را از منازعه تا همکاری طی کنیم.
قبل از آنکه از دیگران انتظار داشته باشیم در این پرسش و پاسخ با ما سهیم باشند، باید درباره آن پاسخها به اتفاق نظر رسیده باشیم و قبل از رسیدن به این پاسخها باید بدانیم که چرا نفس این سؤالها اهمیت دارد.
معمولاً نگرانیهای ما از ادامه وضع موجود صرفاً به استدلالهایی متکی است که از احتمال وقوع جنگهای ناخواسته یا آگاهانه در منطقه سرچشمه میگیرد. به اشتراک گذاشتن این نگرانی کمکی به متقاعد کردن سایر کشورها نخواهد کرد؛ چون در وسوسهای خطرناک، ارزیابی از تواناییهای متعارف نظامی ایران شاید سایرین را به این نتیجه نرساند که جنگ با ایران یک فاجعه تمام عیار و تفوقناپذیر است.
ما علاوه بر هشدار نسبت به از دست دادن داراییهای ارزشمند بهواسطه وقوع جنگهای احتمالی بزرگتر، باید درکی از امتیازاتی داشته باشیم که هماکنون به خاطر آشوبهای منطقهای از دست میدهیم؛ و در رأس آنها، از دست رفتن مجال بازیابی جایگاه کشورها در نظام جهانی در حال شکلگیری قرار دارد.
ادامه منازعات جاری، علاوه بر هزینههای اقتصادی که به تک تک کشورها تحمیل میکند، با آسیب زدن به زیرساختهای زیست محیطی، اقتصادی و جمعیتی منطقه، شرایط ضروری برای تولید ثروت را در دنیای بشدت رقابتآمیز از میان میبرد. بانک جهانی در گزارش سال گذشته، نشان داد که ۸۰ میلیون نفر یعنی نزدیک به دو سوم کل جمعیت در سراسر منطقه فرضی خاورمیانه و شمال آفریقا، مستقیماً از جنگ در چهار کشور، عراق، سوریه، لیبی و یمن متأثر هستند.
طبق گــــــــزارش دیگری از صندوق بینالمللی پول در همان سال، جمعیت سوریه از زمان آغاز جنگ ۲۰ درصد کاهش داشته است. یک میلیون نفر کشته یا زخمی شدند و نزدیک به ۵ میلیون نفر به کشورهای همسایه پناه بردهاند. به طرز دردناکی، در سوریه ۵/۱۳ میلیون نفر، در عراق ۲/۸، در یمن ۱/۲۱ و در لیبی ۴/۲ میلیون نفر نیازمند کمکهای انساندوستانه هستند.
بر اساس یک ارزیابی دیگر تنها در سوریه اگر جنگ تا ۲۰۲۰ ادامه داشته باشد، ۳/۱ تریلیون دلار هزینه برای کشور سوریه بهجا خواهد گذاشت. این ارقام چنان فراتر از توانایی همه کشورهاست که در فردای خاتمه این جنگها، هیچکدام از کشورهای منطقه قادر نخواهند بود این مقدار کمکهای لازم را برای نجات انسانها و بازسازی زمینهای سوختهای اختصاص دهند که سلطه بر آنها هم به لحاظ سیاسی و به لحاظ نظامی کاملاً بیمعناست.
بر اساس برآوردهای اولیه، بازسازی سوریه در همان ابتدا به 100 میلیارد دلار نیاز خواهد داشت. میدانیم که ارزش طرح مارشال امریکا بعد از جنگ دوم جهانی به منظور بازسازی اروپا 13 میلیارد (معادل 700 میلیارد دلار امروز) بود. به این ترتیب هزینه بازسازی سوریه به تنهایی یک هفتم هزینه بازسازی اروپای بعد از جنگ دوم جهانی خواهد بود.
احتمالاً به استثنای چین با ذخیره ارزی 3 تریلیون دلار، هیچ کشور دیگری آماده برعهده گرفتن مسئولیت بازسازی سوریه و برداشت تمامی مزایای اقتصادی و استراتژیک آن نیست. هیچیک از کشورهای منطقه حاضر نیستند که با متحمل شدن هزینههای گزاف جنگهای نیابتی،
پیاده نظام اقتصاد چین در تدارک جای پایی بزرگتر در این منطقه باشند.
در نزدیک شدن به پاسخ سؤال دوم و با در نظر گرفتن اینکه توقف منازعات بلافاصله و به خودی خود به همکاری منتهی نخواهد شد، باید دلایلی نیز برای غلبه بر مزایای عدم همکاری در دست داشته باشیم. ما باید شواهدی را در میان بگذاریم که حتی بدون وقوع جنگ نیز در حال نابود کردن تدریجی تمدن و حیات اجتماعی در مناطق پیرامونی ماست.
افزایش رشد جمعیت توأم با کمبود منابع آبی، کاهش زمینهای کشت پذیر، آلودگی آب و هوا و ناگزیری پیوستن شمار بیشتری جوانان بیکار و سرخورده به گروههای تروریستی و قاچاق مواد مخدر، معضلاتی را پدید میآورند که نه تنها هیچ کشوری نمیتواند به تنهایی با آنها مقابله کند بلکه بدون برطرف کردن آنها، تغییرات مرزی و درگیریهای سیاسی و اجتماعی کمترین انتظاری است که از بینظمیهای آینده پیش رو داریم.
کشورهای منطقه باید بهطور جدی تری پیرامون این موضوعات جدید و مشترک و فراتر از مذاکرات سنتی به گفتوگو بنشینند. عدم همکاری در این دوران، ما را در آینده وادار خواهد کرد که به منظور مواجهه با پیامدهای هر کدام از این گرفتاریها، با هزینههای بالاتری به گفتوگو با یکدیگر رضایت دهیم.
معمای بزرگ در پاسخ به سؤال سوم، توزیع مزیت نسبی در بین کنشگران است؛ زمانی که شبح رقابت و سوءظن بر فراز کشورها پرواز میکند، کشورهایی که به همکاری دعوت میشوند، نگرانند که رقبایشان مزیتهای بیشتری در مقایسه با آنها از همکاری نصیب خود کنند و در منزلت بالاتری قرار بگیرند.
حتی اگر قادر باشیم به همسایگان اثبات کنیم که امروز نیات زیانآوری نداریم، به هیچ ترتیبی نمیتوانیم به دیگران اطمینان بدهیم که در آینده نیز به زیان آنها عمل نخواهیم کرد. فرانسوا فنلون متفکر فرانسوی قرن هفدهم بدرستی خاطرنشان کرده است که «حتی با وجود ارزشهای خوب و اعتدال در سیاستهای داخلی، یک کشور در روابط خارجی، تنها زمانی معتدل و نجیب رفتار خواهد کرد که توسط دیگران رسیدگی و کنترل شود».
ما باید از توافقهایی حمایت کنیم که مکانیسمهای نظارت متقابل را تا جایی تقویت میکند که به جای اعتماد ساده دلانه به نیات خوب، همه کشورها را در قید و بندهای آزمون پذیر دائمی قرار میدهد. توازنی که از درون این توافقها برمیخیزد، واهمه توزیع نامتناسب مزایای ناشی از همکاری را میکاهد. این موضوعات در صدر مسائلی است که باید درباره آنها بیندیشیم؛ پیش از آنکه گامهای عملی بهسوی دستیابی به صلح و معماری منطقه قویتر برداریم.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر