روزنامه ایران: آزادسازی اسناد تاریخی در بریتانیا که معمولاً، سه دهه بعد از رویدادهای تاریخی انجام میشود، برای ما ایرانیها از اهمیت ویژهای برخوردار است. بریتانیاییها تقریباً دو قرن است که در ایران حضوری فعال دارند و بخشی ازاسناد تاریخ ما را در اختیار دارند.
دکتر مجید تفرشی یکی از معدود پژوهشگران تاریخ و تنها محقق ایرانی است که چند سالی است در جریان آزادسازی این اسناد مطالعاتی داشته است و گزارشهایی از اسناد منتشرشده را به زبان فارسی و انگلیسی منتشر میکند و در کنار آن نگاهی هم به اسناد کودتای قرن معاصر دارد. به مناسبت سالگرد کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ و بازخوانی اسناد جدید آزاد شده از طرف دولت امریکا از این واقعه گفتوگویی با ایشان انجام دادهایم که در پی میآید.
مطابق اسناد تازه منتشر شده از کودتای 28 مرداد، ژنرال والتر بدل اسمیت هماهنگ کننده طرح آژاکس به آیزنهاور رئیس جمهوری امریکا مینویسد:«کودتا را تجربه کردیم و ناکام ماند، وقت آن است که خودمان را به مصدق نزدیک کنیم ولو اینکه این باعث دلخوری دولت انگلیس شود.» محتوای سند را چگونه ارزیابی میکنید آیا امریکا با توجه به شکست کودتا در ساعات اولیه، قصد توقف برنامه آژاکس را داشته است؟
این سند از چند جنبه مختلف قابل توجه، ارزیابی و تحلیل است. نخست اینکه باید توجه داشت که در آن زمان، هم در بریتانیا و هم در امریکا همه جناحهای سیاسی و امنیتی در درون حاکمیت نظر یکسانی در مواجهه با دولت دکتر محمد مصدق و تعامل با یکدیگر بر سر آینده ایران نداشتند. از یک سو سیاستگذاران اصلی هر دو دولت محافظهکار وینستون چرچیل در لندن و جمهوریخواه دوایت آیزنهاور در واشنگتن نسبت به پیشینیان خود و دولت وقت ایران بسیار سختگیرتر بودند و راهی برای مصالحه با مصدق و نهضت ملی ایران در تصورشان وجود نداشت.
با این همه در ردههای میانی مدیریتی و بدنه هر دو حکومت، هنوز افراد نسبتاً تأثیرگذاری از قبل وجود داشتند که یا با عملیات براندازی به طور اصولی موافق نبودند یا چنین اقدامی را کارساز و قابل تحقق نمیدانستند.
دوم اینکه به نظر نگارنده، از آن جایی که برای بریتانیا مسأله نفت ایران اولویت اصلی و نخستین برای ضرورت سرنگون ساختن دولت مصدق بود، این اقدام به هر قیمتی و با هر گونه تبعاتی باید صورت میگرفت و تبعات آن چندان مورد توجه لندن نبود. در حالی که از نظر واشنگتن، مسأله رفع خطر اتحاد جماهیر شوروی و موضوع جنگ سرد اولویت اول داشت و تغییر بازی در موضوع نفت ملی شده ایران در اولویت دوم نقشههای امریکا بود.
در این تحلیل تلاش برای براندازی و دخالت مستقیم و شکست چنین تلاشی، بسرعت و سادگی میتوانست خطر نفوذ و مداخله مسکو و متحدان چپگرای ایرانی حکومت شوراها در امور داخلی ایران را تقویت کرده و نتیجه معکوس و فاجعه باری را برای سیاست ایرانی و منطقهای واشنگتن در میانه جنگ سرد رقم بزند. در مجموع به نظر میرسد که چهار عنصر مشخص موجب تداوم عملیات کودتا و براندازی دولت مصدق پس از شکست اولیه عملیات ۲۵ مرداد شد: نخست، ابتکار عمل شخصی کرمیت روزولت و بیتوجهی او به دستورالعملهای سازمان سیا و وزارت خارجه امریکا در مورد ضرورت توقف عملیات براندازی، در فاصله ۲۵ تا ۲۸ مرداد.
دوم، ادامه و حتی گسترش فعالیت مأموران امنیتی بریتانیایی و جاسوسان محلی متحدان آنان در ایران و حمایت آنان از ادامه فعالیت در سه روز بین دو عملیات. سوم، وجود و تشدید زمینهها و انگیزهها در بین طیفهای مختلف مخالفان داخلی دولت مصدق و عزم آنان در تغییر دولت در ایران. چهار، بیانگیزگی و خستگی عجیب مصدق و بسیاری از یارانش و عدم اراده جدی آنان در مقابله با اقدامات کودتاچیان و ناراضیان داخلی متحد آنان.
در اسناد جدید گزارشی از سفارت امریکا به نقل از ارنست پرون، مشاور مورد اعتماد شاه وجود دارد که مدعی است شاه برای کنار زدن دکتر محمد مصدق:«روشهای پارلمانی را به راهکارهای دیگر مثل کودتا، عزل خودسرانه، بازداشت، تبعید یا کشتن مصدق به دست اوباش ترجیح میدهد چون هر یک از این کارها مصدق را به قربانی و شهیدی مبدل خواهد کرد و در آینده اسباب دردسر خواهد شد» نظر شما درباره این گزارش چیست؟
در این جا لازم است توجه داشته باشیم که ارنست پرون (باغبان سابق مدرسه شبانه روزی «له روزه» در سوییس، در زمان تحصیل ولیعهد ایران و معتمد بدنام بعدی محمد رضا شاه در تهران) مسلماً در سالهای طولانی و تا زمان مرگش، مأمور و حقوق بگیر سرویس امنیت خارجی بریتانیا (اس.آی.اس/ ام.آی.سیکس) بوده است.
این مسأله حدوداً در سال ۲۰۰۰ میلادی، در مقالهای در «فصلنامه کریتیک، مطالعات انتقادی خاورمیانه» و همچنین در پایاننامه دکترای خانم «دانیلا مه یر» با عنوان «میان دلقک دربار و جاسوس: اشتغال یک باغبان سوییسی در دربار ایران، پاورقی در تاریخ ایران مدرن» به تشریح و با استنادات فراوان به تفصیل افشا و توضیح داده شده است. بنا بر این اظهارات پرون از قول شاه درباره نحوه دلخواه سرنگونی دولت مصدق را نباید معمولی و فاقد ارزش یا صرفاً گمانهزنی یک فرد معمولی دانست.
در فاصله اسفند ۱۳۳۱ تا مرداد ۱۳۳۲ شاه بر این گمان بود که مانند دولتهای قبلی و با استفاده از امکانات بالقوه مجلس شورای ملی، امکان برکناری بیدردسر و کم هزینهتر مصدق از طریق ساز و کار قانونی مشروطه پارلمانی وجود دارد. در آن زمان مجلس هفدهم مرکز اغتشاش و تنش موافقان و مخالفان مصدق و ضمناً نمایندگانی بود که رأی آنان مشخص نبود و بسته به پول و امکاناتی که از دولت، مخالفان داخلی، دربار، نیروهای محلی یا قدرتهای سهگانه خارجی دریافت میکردند، رأی خود را تغییر میدادند.
شاه تجربه سی تیر ۱۳۳۱ را پیش روی خود داشت که بر اثر سوء محاسبه، کنار زدن مصدق، اگرچه موجب کنار رفتن خودخواسته مصدق شد، ولی با قیام ملی بخصوص توسط نیروهای وفادار به آیتالله ابوالقاسم کاشانی و گروههای حامی او، مصدق و جبهه ملی با اقتدار و اعتبار بیشتری به قدرت بازگشتند. اکنون که پس از ۶۴ سال به ماجرا مینگریم، به نظر میرسد که نظر آن زمان محمد رضا شاه جوان کم تجربه محافظهکار و هراسناک از مصدق و حامیان او در نهضت ملی، چندان هم بیراه و عجیب نبوده است.
مداخله نیروهای خارجی در براندازی دولت مصدق، اگرچه آنان را به اهداف چند گانه خودشان رساند، ولی از آن جایی که در آستانه عملیات براندازی و توفیق کودتای ۲۸ مرداد، مصدق و یارانش از جهات مختلف مستأصل و ضعیف شده بودند و انگیزه و انرژی جدی برای ادامه کار نداشتند، اما به تعبیر جلال آل احمد (در نسخه سانسور نشده کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران»، چاپ مصطفی زمانینیا)، مداخله خارجی و عملیات براندازی در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، از یک دولت واقعاً مستأصل و در آستانه سقوط، یک قهرمان ابدی و شهید جاودان ساخت. (نقل به مضمون)
گزارشی از بامداد ۲۸ مرداد از تهران مخابره شده که نشان میدهد کرمیت روزولت رهبر عملیات کودتای ۲۸ مرداد صبح روز کودتا از حوادثی که در پایتخت در شرف وقوع بود به کلی بیاطلاع بوده به طوری که او بعدها ادعا میکند وقایع آن روز را در «شورای جنگ»خود برنامهریزی کرده بود. در سند ۳۰۴ هم امریکاییها بر این باورند که اقدامات روز ۲۸ مرداد تا حدود زیادی خودجوش بوده. یک دوگانگی در این گفتار و رفتار وجود دارد، نظر شما چیست؟
باید توجه داشت که اغلب قریب به اتفاق اسناد اخیراً منتشر شده امریکایی مربوط به مکاتبات وزارت خارجه امریکا است و کمتر سندی از اسناد سازمان سیا در آنها وجود دارد. بر این اساس، عجیب نیست که مقامات وزارت خارجه امریکا اطلاع چندانی از جزییات اقدامات روز ۲۸ مرداد، چه توسط نیروهای تحت امر روزولت و چه توسط نیروهای خودجوش و خودسر سنتی شهری داخلی نداشته باشند. به نظر من تناقض جدی بین واقعیات و این اظهارات خاص روزولت وجود ندارد.
نیروهای خودجوش سنتی شهری وجود داشتند و فعال بودند و نیروهای تحت امر روزولت هم همین طور. البته به گمان من روزولت بعدها در خاطرات منتشر شده خود (ضد کودتا) و دیگر اظهارات شفاهی بعدی خود، درباره اهمیت و نقش محوری خود اغراق و بزرگنمایی هم کرده و بتدریج به دامنه و هم نقش خود افروده است.
در لابه لای اسناد منتشر شده جدید و قدیم میتوان به اشارههای مستقیم و غیرمستقیم «ازترس افتادن ایران به دامن شوروی یا احتمال کودتا از طرف حزب توده» با توجه به فعالیت شدید سیاسی حزب توده و عدم برخورد قاطع دولت مصدق با این جریان نزدیک به شوروی نام برد، بهعنوان مثال میتوان به گزارش ماهانه سیا در فروردین ۱۳۳۲ و امکان کودتای احتمالی حزب توده در ایران اشاره کرد.حضرتعالی این ترس را بجا میبینید. قدرت طراحی و اجرای کودتا از جانب این حزب باهمکاری وهماهنگی شوروی وجود داشته است؟
در ماههای نخستین پس از پیروزی قیام ملی سی تیر ۱۳۳۱ و بازگشت مصدق به قدرت، از نظر دولت و وزارت خارجه امریکا و بخصوص سازمان سیا، خطر اعمال نفوذ مستقیم و گسترده کمونیسم، اتحاد شوروی و حزب توده در ایران کاملاً جدی بود. اساساً در طول دوران مختلف نهضت ملی شدن نفت در ایران، واشنگتن بیش از لندن دغدغه خطر حزب توده، شوروی و کمونیسم در ایران را داشت.
در حدود شش ماه پایانی عمر دولت دکتر مصدق (در فاصله بین نهم اسفند ۱۳۳۱ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲)، بتدریج و همگام با آشکارتر و عمیقتر شدن دامنه و عمق اختلافات مصدق، کاشانی و دربار، چنین احساس میشد که اگر نه کلیت جبهه ملی و حزب توده، دست کم عناصری از هر دو سو، برخلاف گذشته به یکدیگر نزدیک شدهاند.
برای امریکا، نگرانی از ائتلاف مصدق و حزب توده تا حدی وجود داشت، ولی در یک برنامه مشخص و سازمان یافته از سوی سازمانهای امنیتی سیا و اینتلیجنس سرویس، برای تهدید و ارعاب جامعه سنتی و مذهبی و رهبران اصلی روحانی در قم و مشهد، تلاش جدی صورت گرفت تا خطر گسترش نفوذ حزب توده و شوروی در ایران بسیار جدیتر و گستردهتر از واقعیت جلوه داده شود.
این بزرگنمایی از آن جهت بود تا در پیش چشم رهبران دینی ثابت شود که عنان اختیار امور از دست مصدق خارج شده، دولت مصدق و راه او، بخشی از برنامه آینده ایران نیستند و انتخاب واقعی بین پادشاه و سلطه کمونیسم و شوروی است و در صورت پافشاری در دفاع از مصدق یا تعلل در تأیید شاه، عملاً کمونیسم و شوروی بر ایران حاکم خواهد شد. تا جایی که من مطلع هستم، رهبران شوروی و حزب توده مستقیماً در اجرای کودتای مرداد ۱۳۳۲ و تسهیل در پیروزی آن دخالتی نداشتند.
با این همه، درگذشت ژوزف استالین رهبر شوروی در پنجم مارس ۱۹۵۳/ ۱۴ اسفند ۱۳۳۱ (پنج ماه و نیم قبل از ۲۸ مرداد) موجب بروز جنگ قدرت بین رقبای جانشینی او (از جمله مالنکف، وروشیلف و سپس خروشچف) شد. این نبرد قدرت در سطح رهبری حزب کمونیست شوروی، مستقیماً بر وضعیت نظارت و اثرگذاری مسکو در ایران و همچنین ساز و کار هدایت و راهبری حزب توده تأثیر بسیار منفی گذاشت و در عمل، هم شوروی برای مدتی از اوضاع ایران و حضور رقبای خود در منطقه غافل ماند و هم رهبری حزب توده لجام گسیخته و بیبرنامه و بیارتباط با حزب مادر اقدام کرد.
جناب تفرشی همه ما براین باور و اعتقاد هستیم که از روند کودتای ۲۵ تا ۲۸ مرداد اسناد فراوانی در داخل کشور وجود دارد، چرا پژوهشگران به این اسناد دسترسی ندارند و چرا این اسناد پس از ۶۵ سال از این رویداد منتشر نمیشود؟
به یاد میآورم، هنگامی که در سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مرحوم استاد ایرج افشار کتاب «خاطرات و تألمات» را منتشر کرد، دکتر هدایتالله متین دفتری نوه دختری دکتر مصدق که از سیاسیترین اعضای خاندان، در سالهای پس از مرگ مصدق نیز بود، در نوشتهای پس از انتشار چاپ نخست کتاب اعلام کرد که از وجود چنین خاطراتی آگاه نبوده و صرفاً درباره آن حدس و گمانهایی شنیده بوده است.
در سالهای پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شرایط سیاسی و امنیتی مناسبی برای جمعآوری، حفظ و انتشار اسناد، خاطرات و روزنوشتهای اعضا و هواداران گروههای چپ، مذهبی و ملی وجود نداشت. حتی به فرض وجود چنین شرایطی، کمتر کسی به اهمیت و جایگاه حفظ و انتشار چنین منابع باارزشی واقف بود. تنها در سه تا چهار دهه اخیر است که بتدریج قدر و اهمیت این منابع در بین ایرانیان شناخته شده است.
از سوی دیگر، در آرشیوهای دولتی نیز تشتت جدی در این مورد وجود دارد. به دلیل غارت یا جا به جایی بسیاری از مدارک در دوایر حکومتی و دولتی در فاصله ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و روزهای پس از آن، مدارک زیادی از آن دوران باقی نمانده است. با این همه، بنا به تحقیق شخصی صاحب این قلم، در آرشیوهای دولتی و عمومی چون سازمان اسناد و کتابخانه ملی، مرکز اسناد کتابخانه مجلس شورای اسلامی و مرکز اسناد ریاست جمهوری، اسناد کم و بیش مهمی از حوادث دوره پایانی عمر دولت دکتر مصدق و تبعات آن وجود دارد.
علاوه بر آن قاعدتاً در آرشیوهای قوه قضائیه، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، مؤسسه پژوهش و مطالعات سیاسی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی و مرکز اسناد وزارت اطلاعات نیز اسناد مهمی درباره این برهه مهم از تاریخ معاصر ایران وجود دارد.
این که چرا این قبیل مدارک تاریخی خاص، مثلاً به نسبت اسناد بینالمللی، کمتر شناخته شده یا کمتر مورد استفاده مورخان واقع شده را باید در چند جهت جستوجو کرد: عدم اشراف و شناخت محققان و سندپژوهان، عدم طبقهبندی و ارائه اسناد از سوی آرشیوها و مؤسسات اسنادی (بهدلیل پنهانکاری شخصی و نهادینه مسئولان یا عدم سامان بخشی اسناد) یا خودداری عامدانه از ارائه مدارک، به دلیل هراس از تأثیرگذاری در جهت ناخواسته متولیان اسناد.
چرا که از نظر بسیاری، ملی شدن صنعت نفت، دولت دکتر مصدق و 28 مرداد همچنان یک حادثه پایان نیافته و دارای دامنههای جاری سیاسی است که به تاریخ نپیوسته و ناگزیر هنوز فضای مناسب برای بررسی و تحلیل منصفانه و بیرحمانه آن بدون دغدغه از تبدیل آن به فوتبال سیاسی جاری در ایران وجود ندارد.
ارسال نظر