سلطان ژانر کمدی سال هاست که از روی پرده سینما غایب شده، اما در یک مستند کوتاه جدید، توضیح می دهد که در این سال ها از فعالیت های هنری برای بروز دادن احساسات و «التیام بخشیدن به قبلی درهم شکسته» استفاده کرده است.
روزنامه بانی فیلم: سلطان ژانر کمدی سال هاست که از روی پرده سینما غایب شده، اما در یک مستند کوتاه جدید، توضیح می دهد که در این سال ها از فعالیت های هنری برای بروز دادن احساسات و «التیام بخشیدن به قبلی درهم شکسته» استفاده کرده است.
جیم کری زمانی پادشاه فیلم های کمدی بود، اما طی چند سال گذشته، او تا حدود زیادی از پرده بزرگ دوری کرده است. آخرین مجموعه نقش های اصلی او در سال های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ با فیلم های «برت واندرستون فوق العاده» و «احمق و احمق تر دو» از راه رسید که همه شان هم در میان منتقدان عملکرد خوبی نداشتند، هم نتوانستند در باکس آفیس خیلی بفروشند. البته او در فیلم «گروه بد» امسال یک نقش مکمل داشت، اما تقریبا در این فیلم غیرقابل شناسایی بود و از هیچ یک از فرصت های پیش آمده برای تبلیغ رسانه ای این فیلم هم استفاده نکرد.
تمام این چیزها باعث می شود این سوال پیش بیاید که چه اتفاقی برای جیم کری افتاد و او مشغول چه کاری است؟ حالا او یک فیلم مستند کوتاه با عنوان «به رنگ احتیاج داشتم» ساخته و جواب این سوال را داده است. این ویدیوی ۶ دقیقه ای حدود دو هفته قبل در ویمئو آپلود شد، اما اخیرا حسابی معروف شده و تا به حال بیش از ۲ میلیون بار بازدید داشته است.
در این فیلم مستند، کری در حالی به تصویر کشیده می شود که در استودیوی هنری اش مشغول نقاشی کشیدن است و تعدادی از نقاشی های کشیده شده توسط این بازیگر حقیقتا خارق العاده هستند.
در ابتدای این ویدیو، او می گوید: «کاری که در زندگی می کنید شما را انتخاب می کند، می توانید انتخاب کنید که این کار را نکنید و می توانید انتخاب کنید که کاری امن تر انجام بدهید. اما کارتان شما را انتخاب می کند.»
او توصیف می کند که وقتی برای نخستین بار شروع به نقاشی کرد، تا حدی وسواسی شده بود که تمام خانه اش پر از نقاشی شده بود و حتی نمی توانست تکان بخورد چون آن ها همه جا را گرفته بودند و حتی روی نقاشی هایش غذا می خورد.
به گفته کری، «در یک زمستان سرد و کم نور در نیویورک بود که به اطرافم نگاه کردم و تا حدی برایم غم انگیز و افسرده کننده بود که به نظرم فقط حس کردم نیاز به رنگ دارم.»
در فیلم مستند کوتاهش، این بازیگر توضیح می دهد که با نگاه کردن به نقاشی هایش و رنگ آن ها می توان دید که او چه حسی دارد؛ «با دیدن تیرگی داخل بعضی از آن ها می توانید زندگی درونی من را ببینید و از روی روشنی بعضی از آن ها می توانید متوجه بشوید که چه چیزهایی می خواهم.»
در بخشی از مستند، جیم کری در حالی به تصویر کشیده می شود که ساعت ۵ صبح مشغول درست کردن یک مجسمه کوچک است و به این نکته اشاره می کند که آدم در حین درست کردن مجسمه ها و نقاشی ها هرگز نمی تواند کاملا درک کند که معنای آن ها چیست.
او می گوید: «بعضی مواقع کارم را با یک برنامه و نقشه آغاز می کنم، و بعد، مثلا یک سال بعد، متوجه می شوم که نقاشی داشت یک سال پیش، دقیقا چیزی را به من می گفت که من نیاز داشتم به خودم بگویم.»
او اضافه می کند: «به نظرم چیزی که باعث می شود یک نفر هنرمند باشد این است که او مدلی از زندگی داخلی اش درست می کند. هنرمند باعث می شود چیزی وارد وجود و حضور فیزیکی بشود که با الهام از احساسات یا نیازهای خودش شکل گرفته یا چیزی است که هنرمند حس می کند مخاطب به آن نیاز دارد.»
کری می گوید نقاشی را دوست دارد چون بیشتر مواقع کسی به شما نمی گوید باید چه کار بکنید و در عین حال دارید به خودتان و ضمیر ناخودآگاه تان خدمت می کنید و شاید هم بتوانید کاری تحویل بدهید که یک نفر به آن نیاز داشته باشد.
در ادامه، کری به گذشته اشاره می کند و می گوید وقتی کودک بود، نیمی از وقتش را صرف اجرا کردن برای اتاقی پر از افراد می کرد و نیمه دیگر زمانش را تنها در اتاقش بود، شعر می نوشت و طراحی می کرد. «من از آن نوع بچه ها نبودم که به عنوان تنبیه بتوان به او گفت به اتاقت برو چون اتاقم بهشت بود و انزوایم را دوست داشتم. افرادی که متفاوت هستند، شانسی برای اوریجینال بودن دارند چون انگیزه دارند.»
آنطور که کری می گوید، همیشه طراحی می کرد و قلم می زد، اما هرگز نقاشی نمی کرد. اما ناگهان شش سال پیش، در تلاشی برای «شفا بخشیدن به قلبی درهم شکسته»، او تصمیم به نقاشی کردن گرفت. «وقتی قلب تان عاشق است، دارید بی وزن غوطه می خورید، اما وقتی آن عشق را از دست می دهید، مجبورید دوباره وارد اتمسفر شوید و این کار می تواند خیلی سخت باشد.»
کری نقاشی های بسیاری هم از حضرت مسیح انجام داده و به توصیف دلایلش برای انجام این کار می پردازد. او می گوید: «انرژی ای که حول محور مسیح قرار دارد، باورنکردنی است. من نمی دانم که آیا او واقعی بوده یا وجود داشته یا تمام این کارها را کرده یا نه، اما نقاشی های مسیح واقعا نشان دهنده اشتیاق من برای این هستند که می خواهم وقتی به چشمانش نگاه می کنید، از طریق نقاشی این حس را داشته باشید که او می تواند به شما التیام ببخشد. می خواهم این را ببینید که او هرچیزی که شما هستید را قبول می کند. شما می توانید تمام نژادها را در چهره مسیح پیدا کنید و به نظرم هر نژاد هم از همین طریق مسیح را تصور می کند.»
کری توضیح می دهد که نمی داند نقاشی دقیقا چه چیزی به او یاد می دهد، اما می داند که او را آزاد می کند، «آزاد از آینده، آزاد از گذشته، آزاد از افسوس، آزاد از نگرانی.» او می گوید چیزی درون انسان همیشه در حال تعریف کردن یک داستان است و بر این باور است که هر چیزی که آدم می شنود یا می بیند با او صحبت می کند.
او در پایان می گوید: «نکته نهایی تمام این ها این است که، حالا چه می خواهد اجرا باشد چه نقاشی چه مجسمه، عشق است. ما می خواهیم خودمان را نشان بدهیم و قابل قبول باشیم. من عاشق زنده بودن هستم و هنر مدرک این است.»
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر