روزنامه آرمان: محسن امینزاده، معاون وزارت امور خارجه در دوران اصلاحات و یکی از چهرههای شناخته شده جریان اصلاحات به شمار میرود. این در حالی است که به نظر میرسد با پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال۹۶ و ابقای دکتر ظریف و ضرورتهای دوران پسابرجام، سیاست خارجی دولت دوازدهم از بسیاری از جهات دچار تغییر و دگردیسی خواهد شد.
دکتر امینزاده در گفتوگوی تفصیلی با «آرمان» به مهمترین اولویتها، چالشها، فرصتها و تهدیدهای سیاست خارجی در دولت دوازدهم پرداخته است که در ادامه متن این گفتوگو را از نظر میگذرانید.
مهمترین اولویتهای دولت دوازدهم چیست؟ این اولویتها چه تفاوتی با دولت یازدهم دارد؟ آیا در دولت دوازدهم نیز استراتژی دولت در زمینه سیاست خارجی پررنگتر از سیاست داخلی خواهد بود؟
دولت اول دکتر روحانی در چارچوب تامین و افزایش امنیت و منافع ملی برنامههایی را دنبال کرده است، مراحلی از آن تحقق یافته و مراحلی از آن کاستی داشته یا به دلیل ترتیب موضوعی نوبتش نرسیده است. در دوره دوم ریاست جمهوری طبعا رفع کاستیها و اجرای مراحل دیگری از همان اهداف بنیادین، اولویتهای دولت را ترسیم میکند.
در حوزه سیاست داخلی، ارتقای تفاهم ملی و همبستگی ملی و تدبیر برای ترسیم سازوکارهای رسیدن به اجماع ملی اولویتهای مهمی را تعریف میکند. در حوزه اقتصاد، اشتغال و از جمله اشتغال در حوزههای دانش بنیان برای جذب هرچه بیشتر فارغالتحصیلان دانشگاهها، موضوع بسیار مهمی است. ساماندهی بانکها و مواجهه با مشکل بزرگ بدهی بانکها، اولویت بسیار مهمی است که در این دوره پرداختن به آن برای دولت اجتنابناپذیر است. ساماندهی یارانهها که ساماندهی یارانههای حوزه بهداشت و درمان نیز در زمره آن است، اولویت بسیار مهمی است.
صندوقهای بازنشستگی، افزایش تعداد مستمری بگیران بازنشسته نسبت به شاغلان و در نتیجه پیشی گرفتن تدریجی پرداختهای صندوقهای بیمه و بازنشستگی به دریافتهایش و هزینه فزاینده دولت در این رابطه، بسیار مهم است. مدیریت روند فزاینده هزینههای دولت و مصرف کنندگان از بودجه عمومی و کنترل روند افزایشی آن موضوع مهم دیگری است. محیطزیست یک اولویت اساسی است.
دولت گذشته کارهای بزرگی در این زمینه انجام داده است اما کارهای بزرگ و خیلی بزرگی نیز باقی است. بهخصوص کاهش فزاینده منابع آبی و مدیریت مصرف آب در حوزه کشاورزی که مصرف کننده بیش از ۹۰ درصد آب کشور است اولویت بسیار مهمی است. در حوزه سیاست خارجی، توسعه ملی ایران شدیدا به سرمایهگذاری بینالمللی نیازمند است. سرمایهگذاری خارجی در ایران شدیدا به موفقیتهای وزارت امورخارجه در اعتمادسازی بینالمللی و تعامل گسترده با جهان مرتبط است. در منطقه نیز سیاست خارجی با تغییر اولویت اساسی مواجه است.
مدیریت بحرانهای منطقهای نیز اولویت مهم سیاست خارجی در این دوره است. متاسفانه این بخش از سیاست خارجی به درستی تحت مدیریت وزارت امور خارجه نیست. موفقیت سیاست خارجی ایران در سطح جهان و تعامل جهانی در گرو تغییر وضعیت سیاست خارجی ایران در منطقه است.
دولت دوازدهم چه تغییراتی باید در نگاه راهبردی خود در تحولات منطقهای و جهانی داشته باشد؟ دولت دوازدهم با چه چالشهای مهم بینالمللیای مواجه خواهد بود؟
به دلیل غیبت طولانی وزارت امور خارجه در مدیریت تحولات منطقهای، نباید حضور پر تحرک ایران در منطقه چهرهای نظامی به خود بگیرد که اگر چنین باشد باعث میشود ایران تحت فشارهای بینالمللی قرار بگیرد. این درحالی است که ایران موثرترین کشور جهان و تنها کشور موثر منطقه است که در مقابل تروریسم بینالمللی در منطقه ایستاده است و با مدیریت سیاست خارجی و فعالیتهای منطقهای ایران، این وضعیت فرصت مهمی برای ارتقای موقعیت بینالمللی ایران به شمار میرود.
به نظرمن فوریترین و مهمترین چالش کنونی سیاست خارجی ایران در درجه اول یک موضوع داخلی است و تا زمانی که وزارت خارجه نتواند سکاندار بارز مدیریت سیاستهای منطقهای ایران شود، باید نظارهگر تشدید روند فرسایشی موقعیت ایران در منطقه و افزایش چالشهای منطقهای و چالشهای بینالمللی ناشی از آن باشیم.
بحران داعش در منطقه، بحران سوریه، بحران عراق، بحران یمن، بحران روابط با عربستان سعودی، تاخت و تاز سیاسی کمسابقه اسرائیل علیه ایران، بحرانهای افغانستان، بحران قطر، بحرانهای ترکیه، مجموعه چالشهای فعال منطقه هستند که مستقیم یا غیرمستقیم با تحولات و موقعیت سیاسی ایران در منطقه و جهان تاثیر متقابل دارند.
برخی از این چالشها مهم و حتی خطرناک برای امنیت ملی و توسعه ملی ایران محسوب میشوند. فضای سیاست خارجی ایران در منطقه باید توسط وزارت امور خارجه مدیریت شود و به فضای صلح و تفاهم و تعامل منطقهای و بینالمللی بدل شود. مبارزات ایران با تروریسم نیز باید رنگ بینالمللی داشته و کارکردی برای اعتمادسازی با جامعه بینالمللی پیدا کند.
شما جنبههای داخلی سیاست خارجی تاکید میکنید، در حالی که به نظر میرسد روی کار آمدن دولت ترامپ نیز در این تحولات موثر بوده است. چرا گرههای سیاست خارجی در مدیریت منطقهای را باید در داخل جستوجو کرد؟
مسلما دولت ترامپ بر تحولات مختلف جهانی تاثیر زیادی گذاشته است و طبعا روی تحولات منطقه ما و مناسبات جهانی با ایران نیز تاثیرات جدی داشته و دارد، اما بیانضباطیهای داخلی این شرایط را برای ایران دشوارتر کرده است. پیروزی نیروهای نظامی ایرانی در مقابل تروریسم داعش یک پیروزی بزرگ برای ایران، برای کشورهای منطقه و برای جامعه بینالمللی است.
اما این پیروزیها میتواند نتیجه متفاوتی داشته و به دلیل کنشهای ناسنجیده، تدریجا بدل به عامل بروز نگرانی کشورهای منطقه و جامعه جهانی نسبت به ایران شود. ایران در کمک به دولتهای عراق و سوریه در مبارزه با داعش موفقیتهای نسبی بهدست آورده است. ولی این موفقیتها اگر با دیپلماسی فعال و تدابیر بینالمللی همراه نباشد به هر میزان که ایران موفقتر به پیش برود، حساسیت برخی دولتهای منطقه و دولتهای موثر خارج از منطقه نسبت به قدرت ایران، بیشتر میشود.
روشن است اگر ایران در مواجهه با داعش زمینگیر میشد، کشورهای رقیب یا مخالف ایران در منطقه و خارج منطقه، به اندازه کافی خشنود میشدند و نیازی به واکنشهای دیگری برای اعمال فشار به ایران نمیدیدند. اما امروز ایران پیروز مبارزه با تروریسم است و طبعا مخالفان ایران در منطقه بهخصوص اسرائیل و عربستان سعودی ناخشنود هستند.
در این شرایط ایران میتواند به میزان موفقیتهایش، به افزایش اعتمادسازی با کشورهای منطقه و بهطور کلی جامعه جهانی هم بیندیشد. اصولا هرکشوری در موقعیت ایران که به سمت قدرتمندتر شدن حرکت میکند، پا بهپای رشد توان و قدرت تاثیرگذاری میتواند برای اعتمادسازی با جامعه جهانی و کشورهای منطقه و همسایگانش هم برنامهریزی کند. میدانیم که بیتوجهی دولت نهم نسبت به همین مسائل، کشور را به سمت یکی از خطرناکترین گردابهای تاریخ سیاست خارجی سوق داد.
امروز به درستی تصور میشود نابودی داعش که یک خواست جهانی است، باعث تقویت زیاد موقعیت و قدرت ایران در منطقه میشود. این تحولات اگر با خردمندی و تدبیر دائمی سیاست خارجی ایران به پیش برود، موفقیت ایران در مبارزه با تروریسم و افزایش قدرت ایران در اثر این تحول، باعث افزایش منزلت و احترام بینالمللی ایران خواهد شد.
دیدگاه شما درباره ابقای دکتر ظریف در سمت وزیر امور خارجه چیست؟ دکتر ظریف بین سالهای۹۶تا۱۴۰۰ باید چه تغییراتی با سالهای۹۲تا۹۶ داشته باشد؟
دکتر ظریف در دوره اول ریاست جمهوری دکتر روحانی عالیترین توان مدیریت یک بحران بینالمللی را به نمایش گذاشته و عالیترین نتیجه را در مذاکرات هستهای کسب کرده است. کار او در تاریخ مذاکرات چند جانبه ایران و حتی جهان کم نظیر است. به نظر من در دوره جدید مهمترین وظایف وزارت امور خارجه به سمت تحولات منطقهای و روابط دو جانبه سوق پیدا میکند و دکتر ظریف کارهای بسیار دشواری در منطقه دارد.
او میتواند بر مدیریت سیاست خارجی کشور بیشتر از گذشته تمرکز کرده و با کمک دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، با بهرهمندی از تحولات منطقه به سمت اعتمادسازی و تقویت هرچه بیشتر آن با همسایگان و جامعه بینالمللی گام بردارد. در مواردی که گاه ردی از ماجراجوییهای دولتهای نهم و دهم مشاهده میشود لازم است که با تمرکز هر چه بیشتر بر عقلانیت دیپلماتیک جلو آسیبها گرفته و جایگاه وزارت امور خارجه در این رابطه بازسازی شود.
آیا ساختارهای وزارت خارجه نیز در دولت دوازدهم نیازمند تغییرات جدی است؟ وجود معاونت اقتصادی در وزارت امور خارجه چه ضرورتی دارد؟
موقعیت جغرافیایی و بینالمللی ایران ایجاب میکند که وزارت امور خارجه ایران بزرگتر از بسیاری از کشورهای جهان باشد و ماموریتهای گسترده و متنوعی را دنبال کند. تجربه نشان داده که ساختار تقسیم مدیریت وزارت خارجه به صورت منطقهای در تقسیم کار مدیران عالی و معاونان وزارت امور خارجه بیش از هر شکل دیگری پاسخگوی این نیاز بوده است.
وزارت خارجه دولت دوازدهم نیز خیلی بیش از آنکه نیازی به تغییر این ساختار داشته باشد نیاز به تقویت کیفی این ساختار دارد. گاه مشکلاتی که مشاهده میشود به دلیل ساختار داخلی وزارت خارجه نیست و میتواند ناشی از موضوعات بیرونی باشد. درباره ضرورت وجود معاونت اقتصادی در وزارت خارجه نیز باید عنوان کنم، حداقل نیمی از وظیفه وزارت امور خارجه در چارچوب تامین امنیت ملی و منافع ملی و راهگشایی برای توسعه ملی، جنبه کمک به توسعه اقتصادی پیدا میکند.
عموما و در شرایط کنونی کشور، خصوصا همه دست اندرکاران وزارت امور خارجه اعم از وزیر و همه معاونان آن وزارتخانه باید بیش از هر زمان به توسعه ملی توجه داشته باشند و برای هموار کردن شرایط مناسب برای همکاریهای اقتصادی بینالمللی تلاش کنند. این وظیفه خیلی بزرگتر از یک معاونت در وزارت امورخارجه است. در واقع بخش عمده مناسبات دو جانبه با غالب کشورهای جهان، اقتصادی است و وظیفه وزارت خارجه هموار کردن مسیر همه دستاندرکاران اقتصاد کشور برای بهرهمندی از ظرفیتها و فرصتهای جهانی برای توسعه ملی است.
بخش مهمی از این وظایف و بهخصوص اجرای آن، توسط وزارتخانهها و سازمانهای مربوط مثل وزارت نفت در بخش دولتی و اتاقهای بازرگانی در بخش خصوصی دنبال میشود، ولی همواره وظیفه مهم آماده سازی شرایط تحقق این فعالیتها برعهده وزارت امور خارجه است. البته در کنار این، سازمانهای بینالمللی و مناسبات چندجانبه اقتصادی نیز نقشی خیلی کلیدیتر از گذشته دارند. مثل مقررات بینالمللی مقابله با پولشویی و مباحث مربوط به FATF که در ایران درباره آن زیاد شنیدهاید.
در دو سال اخیر یعنی پس از امضای توافق برجام، نهادهای مختلف اقتصادی از جمله بانکها با مشکلات عدیدهای در تعامل فعال با بنگاههای بینالمللی مواجه شدند و دریافتند که تحریمهای جهانی آنان را شدیدا از روندهای جاری بینالمللی و تحولات آن نیز دور کرده و مشکلات بزرگ دیگری غیر از تحریمهای مستقیم نیز برای آنها ایجاد کرده است.
مدیریت بینالمللی این مناسبات و تحولات در ایران، نقش و مسئولیت وزارت امورخارجه را نیز خیلی افزایش داده است و ممکن است ضرورت ارتقای مدیریت اقتصادی در وزارت امور خارجه ناشی از این تحولات نیز باشد. یعنی هموارسازی سازوکارهای بینالمللی اقتصادی توسعه ملی ایران.
در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سخنانی درباره تشکیل وزارت روابط تجارت خارجی و سیاست خارجی به جای وزارت امور خارجه از سوی برخی از کاندیدا مطرح شد. آیا این مسأله با واقعیتهای سیاست خارجی ایران همخوانی دارد؟
به نظر من این حرف بسیار ناپخته و صرفا دهن پرکن تبلیغاتی بود و نشان میداد که گوینده چیزی از سیاست خارجی ایران نمیداند. در برخی کشورهای جهان چنین وزارتخانهای تجربه شده است که دو تفاوت خیلی عمده با ایران دارند. اولا: موضوعات مبتلا به وزارت خارجه آن کشورها حتی یکصدم موضوعات سیاسی-امنیتی مبتلا به وزارت امور خارجه ایران نیست و ثانیا متقابلا دخالت دولت در اقتصاد و بنگاههای اقتصادی دولتی در آن کشورها یک هزارم دخالت دولت ایران در امور اقتصادی نیست.
در ایران دهها وزارتخانه مثل نفت، کشاورزی، بازرگانی و صنعت، بهداشت و درمان، رفاه، راه و مسکن و صدها بنگاه و سازمان دولتی و شبه دولتی، نه تنها سیاستگذاری و تدبیر امور از موضع دولت میکنند، بلکه تصدیگری مستقیم عظیمی درتجارت و مناسبات اقتصادی خارجی دارند و بهصورت مداوم و مستقیم فعالیت بینالمللی میکنند.
انتظارشان از وزارت خارجه این است که بحرانهای با همسایگان و اعضای اوپک و اتحادیه اروپا و آمریکا و چین و ژاپن و کره و هند و کانادا و روسیه و تاجیکستان و ازبکستان و غیره را حل کند و جلوی جنگ و تحریمهای اقتصادی و نابسامانیها را در مناسبات خارجی ایران را بگیرد، تا آنها بتوانند خودشان کارهای اقتصادی را با آن کشورها انجام دهند.
نه کسی چنین وظایف و اختیاراتی را در ایران به وزارت امور خارجه میسپارد و نه چنین تصدیگریهایی با امور وزارت امور خارجه در هیچ کشور دنیا نسبتی دارد. از سوی دیگر به نتیجه رساندن همین انتظارات متعارف از وزارت امور خارجه که اشاره کردم نیز محتاج یک وزارت خارجه خیلی قدرتمندتر از وضع فعلی، برای موفقیت در گسترش روابط با کشورهای جهان و اعتماد سازی با جامعه جهانی و رفع موانع توسعه ملی است.
سیاست خارجی دولت دوازدهم چگونه میتواند از آسیبهای داخلی مخالفان دولت روحانی که اغلب نیز ضد برجام هستند در امان بماند؟
برخی رفتارها و ماجراجوییها برای عاملان و حامیان آن بسیار گران تمام شد و این هزینه سنگین در انتخابات اخیر ریاست جمهوری هم به درستی، نمود یافت. واکنش جامعه نسبت به این ماجراجوییها برای دست اندرکاران سیاست خارجی کشور، بسیار با ارزش بود.
اگر افکار عمومی جامعه به میزانی که نسبت به این کنشها حساس شده در سال ۱۳۸۴ نسبت به ماجراجوییهای مرتبط با مسائل هستهای ایران حساس میشد، شاید هرگز ایران گرفتار بحرانهای عظیم هستهای و تحریمهای بینظیر ناشی از آن نمیشد و خیلی آسانتر به حقوق هستهای خود میرسید.
بیتردید دست اندرکاران سیاست خارجی ایران با اطلاع رسانی درست به جامعه از حمایت کامل ملت ایران برخوردار خواهند بود و مخالفت دلالان و ارتزاق کنندگان از تحریم ها، راه به جایی نخواهد برد.
البته از این نکته نیز غافل نشویم که موانع مختلف و سنگ اندازیهای آمریکا هم منتقدان برجام را مدعیتر کرده است.
به هرحال نتایج ارزشمند توافق برجام را نمیتوان بدون توجه به پیشینه بحران هستهای ایران بررسی و نقد کرد. اگر در سال ۱۳۸۴ ایران با اتخاذ تدابیر درست سیاسی مانع ارجاع پروندهای هستهای با اجماع جهانی به شورای امنیت سازمان ملل متحد میشد و با اتخاذ شیوههای درست از حقوق هستهای ایران دفاع میشد، ایران میتوانست هرگز با گرداب بحران تحریمهای هستهای مواجه نشود.
پس از آن بحران، البته بهترین راه حل خروج از گرداب تحریم جهانی علیه ایران، امضای برجام بوده است. تدبیری با ارزش که ماجراجویان افراطی آمریکا و اسرائیل و حتی ماجراجویان عرب منطقه قویا و با تمام وجود با امضای آن مخالف بودند. طبعا بیرون کشیدن پرونده هستهای ایران از دست آمریکا، برای جنگ طلبان آمریکایی خیلی گران تمام شده و آنها تلاش میکنند به هر بهانهای برجام را تخریب کنند و با امید به واکنش مخرب طرف مقابل، اقدامات تحریک کننده و تخریبی انجام میدهند.
طبعا دست اندرکاران سیاست خارجی و هستهای کشور نیز که به پیروزی بزرگ برجام رسیدهاند برای صیانت از آن در مقابل ماجراجوییهای آمریکایی و اسرائیل و دیگر مخالفان ایران در جهان، کار دشواری در پیش دارند و این دشواریها جزو طبیعت مدیریت حفظ پیروزی بزرگ توافق برجام در آینده نیز هست، اما همه این آفات محصول عملکرد کسانی است که با سیاست خارجی غلط و ماجراجویانه، از ۱۲ سال پیش پرونده هستهای ایران را به شورای امنیت سازمان ملل کشاندند و این دشواریها که پایانی ندارد، چیزی از بزرگی موفقیت امضای توافق برجام نمیکاهد.
چرا در حال حاضر برخی از جمهوریخواهان آمریکا و دیگر محافل نیز با بر هم زدن برجام موافق نیستند و حفظ آن را ترجیح میدهند؟
درست است. هردو طرف ماجرا به شکلی خود را محق دانند. مخالفان آمریکایی و اسرائیلی برجام مدعی هستند که با تحریمهای هستهای ایران یک اجماع جهانی پشت سر آمریکا بوده و آمریکا با ادامه تحریمها میتوانست اقتصاد ایران را به طور کامل زمینگیر و منهدم کند و امتیازات خیلی بیشتری از ایران بگیرد. آنان مدعی هستند انعطافی که ایران در توافق برجام نشان داده در قبال امتیازاتی که ایران بهدست آورده ناچیز است و بهخصوص ایران توانسته با این انعطافها، اجماع جهانی علیه خود را برای همیشه بشکند.
آنان باور دارندکه هرگز آمریکا پس از امضای برجام، فرصت مشابهی برای تحت فشار قرار دادن ایران در یک اتحاد جهانی بهدست نخواهد آورد. موافقان حفظ برجام هم معتقدند که آمریکا اگر درصدد برهم زدن برجام باشد در دنیا منزوی خواهد شد و ایران به بهانه بدعهدی آمریکا، اقدامات دیگر خود را توجیه خواهد کرد.
آنان معتقدند که تنها اگر بار دیگر اجماع جهانی علیه ایران شکل بگیرد، برهم زدن برجام قابل بررسی است و در غیر این صورت، قطعا حفظ برجام بهتر از بر هم زدن آن توسط آمریکا بدون همراهی سایر کشورهای جهان است. در این شرایط همه ماجراجویان عالم به ماجراجویان ایرانی امید دارند و امیدوارند که در ایران تندروها یک بار دیگر فرصت بزرگی را برای آمریکا و اسرائیل فراهم کنند و آنان بتوانند دوباره اجماع جهانی علیه ایران را شکل بدهند. طبعا باید مراقب باشیم که در دام مخالفان برجام نیفتیم و محکم از پیروزی بزرگ برجام با تدبیر صیانت کنیم.
در شرایط کنونی که دوران پسابرجام با روی کار آمدن ترامپ در آمریکا مصادف شده است، دولت دوازدهم چگونه میتواند بدون دادن هزینه زیاد از مواهب دوران پسابرجام به سود خود استفاده کند؟
با تعامل بسیار فعال با جامعه جهانی با همه جهانیان. چنان که اشاره کردم کلیدیترین عنصر استحکام بخش تحریمهای علیه ایران، اجماع جهانی بر سر این تحریمها علیه ایران بوده است. این عنصر بسیار مهمتر از تحریمهای آمریکا علیه ایران بوده است. زیرا ایران از ابتدای پس از انقلاب اسلامی، در معرض تحریمهای آمریکا به اشکال مختلف بوده است.
البته تکنولوژی ارتباطات امکانهای جدیدی برای تسلط سازوکارهای مالی و اقتصادی آمریکا فراهم کرده که کار تحریمکنندگان را آسانتر و کار ایران را مشکلتر میکند، اما آنچه توانست ایران را تحت فشار فلج کنندهای قرار دهد همان تحریم بر مبنای اجماع جهانی علیه ایران بود. ایران هرگز نباید هزینه عظیم سیاست خارجی ماجراجویی دولت نهم را فراموش کند و با تدابیر خردمندانه باید زمینهای را به وجود بیاورد که تحت هیچ شرایطی جامعه جهانی علیه ایران به اجماع نرسد.
البته این تدابیر چندان دشوار نیست، زیرا بهطور طبیعی اعضای موثر جامعه جهانی اختلافات زیادی دارند و وقتی پای اقتصاد به میان میآید حتی دوستترین کشورها هم در پی منافع خودشان هستند و کافی است وزارت خارجه پس از برجام با کفایت عمل کند. آنچه در سالهای ۸۴ تا ۹۰ اتفاق افتاد اوج بیتدبیری و فروپاشی سیاست خارجی در ایران بود که به فاجعه تحریمهای ایران با اجماع جهانی منجر شد.
تحلیل شما از واکنش نهایی ترامپ در مقابل برجام چیست؟ ترامپ در نهایت با برجام چه خواهد کرد؟
سیاست تبلیغاتی ترامپ به موضوعاتی نیاز دارد که بر سرش تبلیغ کند و نشان دهد که به شدت فعال و قاطع و اصولی است و در عین حال هزینه زیادی هم برای دولتش نداشته باشد. در حال حاضر ایران یکی از موضوعاتی است که در بازی تبلیغاتی داخلی ترامپ جایگاهی پیدا کرده و او توانسته اجماع داخلی آمریکا بر سر اعمال فشار بیشتر به ایران را کموبیش بهدست آورد.
سازگاری این رویه با تلاشها و اقدامات اسرائیل، عربستان سعودی و لابیهای موجود در آمریکا، همه در شکلگیری این فضای اجماع موثر بوده است. اولا این موضوع باید جدی گرفته شود. این وضعیت هیچ شباهتی به اقدامات تبلیغاتی و اجماع سازی علیه ایران در گذشته در آمریکا ندارد. ثانیا: در جامعه آمریکا استعداد مواجهه با این وضع وجود دارد. جریان سیاسی قدرتمندی در میان دولتمردان آمریکایی با این روند مخالف است، اما تحت فشار افکار عمومی ساکت است. ایرانیان مقیم آمریکا نیز ظرفیت زیادی برای تاثیرگذاری مثبت دارند.
باید از توان و ظرفیت اجماع سازی ایرانیان و البته بخشی از دولتمردان آمریکایی برای خنثی کردن این فضا و مثبت کردن مجدد فضای افکار عمومی آمریکا نسبت به ایران همچون دو سال قبل استفاده شود. جامعه روزنامه نگاری و رسانهای آمریکا استعداد زیادی برای توجه به ایران دارد و باید روی این حوزهها نیز کار بشود. بهطور کلی باید روی تعامل سازنده در بخشهای سیاسی، رسانهای و اجتماعی جامعه آمریکا برنامهریزی کرد. ثالثا: فشارهای به ایران بیش از آنکه جنبه اقتصادی داشته باشد جنبه سیاسی دارد.
باید مراقبت کرد و در صورتی که کمپانیهای آمریکایی استعداد تعامل اقتصادی با ایران را داشته باشند مثل کمپانی بوئینگ، باید حتما از آن استقبال شود و حتی برای تحقق آن تلاش شود. بهطور کلی به نظر میرسد اگر ایران با دقت و به درستی پیش برود و بهانهای به دست دولتهای مخالفش ندهد و تعامل فعالی با سایر کشورهای موثر جهان در اروپا و آسیا داشته باشد، و در تعامل با مخالفان سیاستهای ترامپ در آمریکا نیز فعال باشد، به رغم همه جنجالهای تبلیغاتی در آمریکا، ترامپ مانعی برای پیشبرد برجام نخواهد بود.
آیا عمیقتر شدن شکافها بین برخی از کشورهای اروپایی با آمریکا پس از روی کارآمدن ترامپ درآمریکا میتواند به بهبود روابط ایران با کشورهای جهان و به خصوص کشورهای اروپایی کمک کند؟
به نظر من اختلافات اروپا و آمریکا به افزایش همکاری اروپا با ایران کمک نمیکند. برعکس فعالیتهای اقتصادی کمپانیهای آمریکایی در بازار ایران، به گسترش روابط اقتصادی اروپا و ایران کمک میکند. همچنان که حضور گسترده کمپانی اروپایی ایرباس در بازار ایران با حضور کمپانی آمریکایی بوئینگ در بازار ایران همراه شد.
به همین دلیل ایران اگر صلاح بداند میتواند از حضور آمریکا در اقتصاد ایران استقبال کند. در عین حال بدیهی است که اروپا تمایل خیلی بیشتری برای کار در ایران دارد و امضای برجام موانع همکاری اقتصادی ایران و اروپا را برطرف کرده و تا زمانی که مانع دیگری شکل نگیرد، اروپا کار در بازار ایران را بهصورت جدی دنبال میکند. در آینده کمپانیهای اروپایی و آسیایی خیلی فعالتر و راحتتر از کمپانیهای آمریکایی با ایران کار خواهند کرد.
اما در عین حال هر کنش مثبت از سوی کمپانیهای آمریکایی، همکاریهای اقتصادی اروپاییها و آسیاییها را با ایران سهلتر میکند و ایران برای تداوم و گسترش مناسبات مستحکمش با اروپا و آسیا، باید از مناسبات اقتصادی با کمپانیهای آمریکایی نیز استقبال کند و آنرا تشویق کند.
ایران تحت هر شرایطی باید روی تعامل اقتصادی با جامعه جهانی و روی همکاری اقتصادی با همه کشورهای جهان غم از اروپایی، آسیایی و آمریکایی کار کند، موانع این تعامل را برطرف کند و از ایجاد هر حساسیت غیرضروری که موجب سوء استفاده مخالفان ایران شود و به این تعامل لطمه بزند، با جدیت پیشگیری شود.
چه روابط آمریکا و سایر کشورها مناسب باشد این فعالیت ضروری است و چه مثل وضعیت فعلی، رفتار غیرمتعارف دولت ترامپ روابط سایر کشورها را با آمریکا سرد کرده باشد.
ایران مدتهاست با چالش تروریسم و افراطیگری در داخل کشورهای همسایه مانند عراق، سوریه و افغانستان قرار گرفته که هزینههای زیادی را به ایران تحمیل کرده است. به نظر شما دولت دوازدهم باید برای کاهش هزینههای گروههای تروریستی در منطقه چه استراتژی راهبردیای در نظر بگیرد؟
اعتمادسازی با همسایگان و سایر کشورهای منطقه، خنثیکردن ترفندهای اسرائیل علیه ایران در منطقه و مبارزه با تروریسم در تعامل به جامعه جهانی از اولویتهای سیاست خارجی دولت دوازدهم در منطقه است و برای چنین منظوری یک وزارت خارجه قدرتمند، یک شورای عالی امنیت ملی توانمند برای کمک به وزارت خارجه و مدیریت راهبردی تحولات منطقه و تبعیت نیروهای نظامی از راهبردهای شورای عالی امنیت ملی و وزارت امورخارجه مورد نیاز است.
بدون همکاری و تعامل قوی این مجموعه، موفقیت دولت دوازدهم در منطقه بسیار دشوار خوهد بود. با فرض عاری شدن کنشهای منطقهای ایران از ماجراجویی، موفقیتهای سیاست خارجی منطقهای ایران کمک بزرگی به موفقیتهای جهانی ایران و تعامل سازنده با همه کشورهای موثر جهانی میکند.
همچنان که سیاست خارجی موفق دولت هشتم در منطقه، چنین نتایجی در مناسبات بینالمللی و فرامنطقهای ایران در پی داشت. متقابلا موفقیت ایران در تعامل بینالمللی، مشکلات منطقهای ایران با کشورهایی مثل عربستان سعودی را بسیار کاهش میدهد.
تحلیل شما از کنشها و واکنشهای ایران و عربستان در چهار سال آینده چیست؟ آیا ایران و عربستان در چهار سال آینده به سمت همگرایی بیشتر حرکت خواهند کرد یا واگرایی؟
به نظر من موفقیت ایران در مدیریت سیاست خارجی منطقهای و تعامل با جامعه جهانی، عربستان سعودی را به سمت تعامل با ایران سوق خواهد داد و این کشور را به همکاری و تنش زدایی با ایران ترغیب و تشویق خواهد کرد. بهطور مشخص یک موضوع خاص نیز در مناسبات مرتبط با عربستان سعودی مربوط بسرنوشت و آینده یمن است.
سعودیها شدیدا نگران نابسامانی آینده یمن هستند و نسبت به تداوم ناامنی در یمن در جوار مرزهای طولانی دو کشور، احساس خطر میکنند. جنگ یمن برای عربستان سعودی بسیار پر هزینه شده است و عملا سعودیها موفقیتی از دخالت در یمن بهدست نیاوردهاند. متقابلا جنگ یمن تروریسم را در منطقه گسترش داده و زندگی مردم یمن را منهدم کرده است. به نفع همه است که جنگ یمن با مصالحه جناحهای درگیر دریمن، به صلحی پایدار منجر شود.
به نظر میرسد که سعودیها حداقل بیش از گذشته به این نوع انتخاب فکر میکنند. ایران میتواند با لحاظکردن مصالح منطقه و مردم یمن، در رسیدن طرفهای درگیر به راه حلی مرضیالطرفین کمک کند.
در صورت عملی شدن چنین راه حلی طبعا مهمترین عنصر تنشزا میان ایران و عربستان سعودی حذف خواهد شد و به نظر من روابط دو کشور بهسرعت به سمت اصلاح خواهد رفت. در صورت مدیریت درست این تحولات، متقابلا ایران نیز جایگاه شایستهتر خود در رابطه با مدیریت آینده سوریه و عراق را در جامعه بینالمللی بهدست خواهد آورد.
ارسال نظر