توهم اثرگذاری بخشنامهای در دولت دوازدهم
مرتضی نظری در روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: همزمان با شروع بررسی صلاحیت وزرای کابینه دولت دوازدهم، بحث بر سر ویژگیها، کارکردها و نیز اهداف ساختارهای بوروکراتیک کشور در حلقههای سیاستی و کسبوکار بالا گرفته است.
مرتضی نظری در روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: همزمان با شروع بررسی صلاحیت وزرای کابینه دولت دوازدهم، بحث بر سر ویژگیها، کارکردها و نیز اهداف ساختارهای بوروکراتیک کشور در حلقههای سیاستی و کسبوکار بالا گرفته است؛ فرض کنیم با وجود اینرسیهای گسترده در ساختارهای بوروکراتیک و تضاد منافع موجود در درون و بین نهادهای حاکمیتی، وزرا میتوانند اقدامات معناداری در مقابل بحرانهای عظیم پیشروی کشور داشته باشند.
مطمئنا این فرض مورد مناقشه است؛ اما اگر قرار باشد با علم به این مناقشه، کماکان اثرگذاری ماندگار مدنظر باشد، پرسش این است که گام نخست در رابطه با اقدامات معنادار چیست؟ کنار گذاشتن توهم اثرگذاری با بخشنامه و دستور، کلیدیترین نیازمندی در دستیابی به قابلیت بر جای گذاشتن اقدامات مثبت و ماندگار خواهد بود.
بدیهی است که این چارچوب ذهنی به غایت سادهانگارانه و ابتدایی بوده و با نتایج تاسفبار همراه است که وضعیت فعلی کشور، مصداق عینی آن است؛ ذهنیت قیممآبانهای که شعار آن عدم توانایی مردم در انتخابهای خود و دانای کل بودن سیاستگذاران نسبت به نیروهای پرشمار و متنوع شکلدهنده به اقتصاد کشور است. بهطور عکس، ذات تئوری اقتصاد آزاد بر اصل جهالت انسانها نسبت به سازوکارهای پیچیده اجتماعی و اقتصادی بنا شده است و تمامی ساختارهای بازار آزاد با پذیرش و در آغوش کشیدن این اصل جهالت، بهگونهای تحول یافتهاند که همواره با احتمالات و فرصتها سروکار داشته باشند تا گزارههای حتمی. به زبان سادهتر، از آنجا که اطلاعات کاملی در مورد نیروهای بیشماری که بهصورت همزمان در حال اثرگذاری بر روابط خرد اقتصاد هستند وجود ندارد، سیستم بهینهتری از نظام اقتصاد آزاد نیز برای تخصیص منابع وجود ندارد. ولی با این وجود غالب سیاستگذاران ارشد کشورمان، هرچه هم در ظاهر بر اصل بازار آزاد و نیازمندیهای آن تاکید میکنند، در زمان تصمیمگیری و در جمعهای خصوصی، آن را بحثی انتزاعی، غیرکاربردی و نامانوس با شرایط کشور میدانند و با ایمانی قلبی کماکان
بر پیکر اسب مرده اقتصاد دستوری ضربه میزنند به این امید که آنها را به سرمنزل مقصود برساند.
در واقع نهادها و سیاستگذاران ایرانی به جای اثرگذاری بر حوزه ماموریت خود، بهشدت علاقه دارند خود را شبیه به نهادها و سیاستگذارانی نشان دهند که بر حوزههای ماموریت خود اثرگذار بودهاند - موضوعی که بهصورت گسترده در تئوری «تقلید قیافه» سیاستگذاری عمومی به آن پرداخته میشود و میتواند بهخوبی علت جمود و علقه خاص سیاستگذاران ایرانی به تجربه کرهجنوبی و ژاپن را تحلیل کند. با این وجود میانگین رشد اقتصادی ۲ تا ۳ درصدی برای یک اقتصاد نفتی ۸۰ میلیونی در چهار دهه گذشته بهخوبی نشان میدهد سیاستگذاران آن عملکرد قابلقبولی نداشته و شاید اگر تصمیمات با رباتهایی انجام میگرفت که جوابهای اتفاقی «بلی» یا «خیر» تولید میکردند، هماکنون وضع بهتری داشتیم؛ زیرا در آن صورت حداقل امید محاسباتی برای درست بودن ۵۰ درصد تصمیمات وجود داشت. تغییر این وضع، نیازمند تغییر بنیادین در چارجوب فکری سیاستگذاران - بهویژه توهم اثرگذاری - است.
ارسال نظر