کابینه روحانی، همچنان دولت سالمندان است
محمد جواد اخوان در روزنامه جوان نوشت: هنوز چند هفته از وعده جوانگرایی در کابینه دوازدهم نگذشته بود که آشکارشدن ترکیب کابینه پیشنهادی رئیسجمهور این رویا را بر باد داد.
اینکه چرا با وجود آنکه چهره کشور سالهاست جوان شده، جریانی قدرتمند در مدیریت کلان خصوصاً در چهارسال اخیر بر خلاف طبیعی جامعه حرکت کرده و حاضر به تحویل مدیریتی بین نسلی نیست، هنوز پاسخ روشنی بدان داده نشده است. اگرچه گاه تلاش میشود با معرفی یک مدیر جوان، ادعای جوانگرایی شود اما نکتهبینان خوب میدانند که این نوع انتخابها و انتصابها بیشتر در حکم «زینت المجالس» است و به هیچ روی گردش نسلی مدیران را نشان نمیدهد.
این در حالی است که الگوی کلان گفتمان انقلاب اسلامی چیز دیگری را نشان میدهد و توصیههای اکید امام خامنهای به مسئولان در تضاد این روند ناصواب است.
نگاهی به بیانات و پیامهای راهبردی معظم له، خصوصاً در تخاطب مسئولان و کارگزاران نظام اسلامی نشان از تأکید مکرر ایشان در خصوص اهمیت جبهه جوانان و رویشهای انقلاب دارد که این مسئله از جنبههای مدیریت کلان و راهبری کلی نظام نیز حامل پیامهای مهمی است. برای فهم نگاه کلان انقلاب اسلامی به این مقوله ناچاریم به تحلیلی نسلی انقلاب بیپردازیم.
در تحلیل نسلی کلان انقلاب اسلامی تاکنون با سه نسل سرمایه انسانی مواجهیم. نسل اول انقلاب اسلامی که در پیروزی انقلاب نقش اصلی را ایفا کرد در سالهای اخیر به تدریج از مدیریتهای اجرایی کشور خارج شده و جای خود را به نسل دوم انقلاب سپرده است. این در حالی است که نسل دوم انقلاب نیز به واسطه شرایط خاص ابتدای انقلاب، خیلی زود و در عنفوان جوانی وارد حوزه مدیریتی راهبردی کشور شده بود و از این جهت اکثر مدیران نسل دوم انقلاب اکنون در دهه چهارم عمر مدیریتی خویش هستند. با توجه به استانداردهای معمول دنیا، بخش عمدهای از این مدیران دیگر آمادگی پذیرش فعالیتهای اجرایی پر تحرک را نداشته بنابراین به نظر میرسد اکنون و در سالهای پایانی دهه چهارم انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، ناگزیر از یک گردش مدیریتی و نخبگانی در سطوح میانی به سوی نسل سوم انقلاب اسلامی است.
از سویی نسل سوم انقلاب، اولین نسلی است که کل دوره حیات خود را در طول عمر نظام جمهوری اسلامی گذرانده و تحت چارچوبهای تربیتی این نظام رشد و پرورش یافته است. از این رو به نظر میرسد، نسل سوم را حقیقتاً میتوان اولین ثمرات انقلاب اسلامی دانست. این نسل، نسلی است که شبیخون بیسابقه فرهنگی غرب را تجربه کرده و به رغم فشار ابزارهای تهاجم نرم جدید، اگر از مؤلفههای مؤمنانه بیشتر از نسلهای قبلی برخوردار نباشد، قطعاً کمتر نیست. مروری بر اقبال وسیع نسل جوان به مناسک عبادی همچون اعتکاف، احیای شبهای قدر و. . . و نیز مظاهر فرهنگی انقلابی همچون اردوهای جهادی و راهیان نور خود بهترین شاخص را برای ارزیابی این نسل در اختیار میگذارد.
شرایط خاص و ویژه کشور در مواجهه با یک جنگ تمام عیار اقتصادی و فرهنگی که از دشمن بر ما تحمیل شده است، نیز خود عامل تأکید دیگری بر لزوم بهرهگیری از این نسل راهبردی است. ابتکار عمل دشمن در بهکارگیری آخرین تاکتیکها و فنون جنگ نرم و اقتصادی، حضور نسلی مؤمن، تربیت یافته در بستر انقلاب اسلامی، با نشاط، پر جنب و جوش و متخصص است که نه تنها بتواند تحرکات دشمن را زیر نظر بگیرد و برای مقابله با آن چاره اندیشی کند، بلکه با «تفرس عالمانه و مؤمنانه» اقدامات و راهبردهای دشمن را پیش بینی کند.
همچنین ابتکار عملی که نسل جوان مؤمن و متخصص در سالهای اخیر چه در عرصههای پیشرفتهای علمی و فناورانه و چه در فعالیتهای خودجوش فرهنگی رسانهای از خود بروز دادهاند، خود کارنامهای قابل اعتماد از این نسل در جهت تحقق اهداف عالی انقلاب اسلامی، چه در مقطع کنونی و چه اثرات و نتایج آن در بلندمدت به نمایش گذارده است.
اگر با همان نگاه تحلیل نسلی به عرصههای مدیریتی کشور نظری بیفکنیم، نسل اول انقلاب اسلامی در دهه دوم عمر انقلاب، کمکم جای خود را به نسل دومیها دادند و نسل دومیها نیز در دهه چهارم انقلاب کمکم آماده تحویل عرصههای کشور خصوصاً در شئون اجرایی به نسل سوم شدند. با این حال پس از روی کار آمدن دولت یازدهم، ناگهان این مسیر منطقی و معقول متوقف و حتی معکوس گردیده است.
اکنون فردی در دولت یازدهم سکاندار یکی از مهمترین وزارتخانههای کشور است که 43درصد عمر خود را پشت میز وزارت گذرانیده و روشن است که با وجود چنین مدیرانی فرصت برای کارآموختن نسلهای بعدی پیش نمیآید. فراموش نکنیم تربیت مدیر نیاز به اعطای فرصت مدیریت دارد و قطعاً اگر فرصتی که به واسطه فروپاشی رژیم ستمشاهی و نیز تأسیس نهادهای انقلابی در سالهای ابتدای پیروزی انقلاب برای نسل اول و دومی که عمدتاً فاقد هرگونه تجربه مدیریت بودند، پیش نمیآمد، امروز نسلی از مدیران کارآزموده و توانمند در حوزههای گوناگون را در اختیار نداشتیم. چه بخواهیم و چه نخواهیم دیر یا زود مدیران نسل اول و دومی رمق خدمت را از دست میدهند و آن زمانی است که به ناچار باید عرصه را به دست نسل سومیهایی بسپارند که هنوز مجال سعی و تلاش در محیط حقیقی را نیافتهاند. در چنین شرایطی کشور باید هزینه هنگفتی را بابت چرخش ناگهانی و وسیع مدیریتی به نسل بدون تجربه بدهد که روشن نیست چگونه جبران خواهد گردید؟
نظر کاربران
تجربه و تخصص بهتره, نمیشه رو سر مردم این جوانها بزاری تجربه کسب کنند