شهرزاد همتی در روزنامه شرق نوشت: «کالاییشدن مدارک دانشگاه و غلبه نگاه کمّی به فعالیتهای علمی که نشئتگرفته از آییننامههای ارتقای اعضای هیئت علمی است، راه سوءاستفاده استادان از دانشجویان تحصیلات تکمیلی را برای ارتقای درجه و ایجاد رزومه برای خود هموار کرده که این مهم به سطح علمی استادان و کیفیت آموزش دانشگاهها ضربه زده است. این مهم جز با اصلاح قوانین و آییننامههای بالادستی که ملاک و معیار رتبهبندی استادان را کمّی تلقی میکند و از نگاه به امور کیفی غافل است، بهبود نخواهد یافت.
شایسته است مدیران عالیرتبه و تصمیمگیران حوزه وزارت علوم با اعمال تغییرات اساسی در این قوانین، مانع از ادامه این روند مخرب شوند تا بیشازاین جایگاه ارزشمند علمی دانشگاهها به واسطه کمیتمحوری تنزل نیابد». این بخشی از بیانیهای است که بیش از هشت هزار نفر از دانشجویان در ذیل کمپینی با نام نجات دانشگاه آن را امضا کردهاند. کمتر از دو ماه از ماجرای گرمای دانشگاه شهید چمران اهواز و تحصن دختران این دانشگاه گذشته است. هر روز خبری از برگزارنشدن جلسات انجمنهای صنفی به گوش میرسد.
فعالان رسانهای و سیاسی به دلایل متعدد از ورود به دانشگاهها ممنوع میشوند. دانشجویان و تشکلهای صنفی بارها به صورت دستهجمعی به وزارت علوم رفتهاند و با درهای بسته روبهرو شدهاند. از طرفی پولیشدن هر حرکت علمی در دانشگاه، انگار تیر خلاصی برای دانشجویانی است که نام نخبه را یدک میکشند. برای همین است که آنها میگویند این روزها حال دانشگاه خوب نیست.
انگار توقیف، تهدید و احضار قرار نیست پایش را از روی گردن دانشگاه بردارد. دانشجویان میگویند در برهههای مختلف دانشجویان بودند که با حرکتهای گسترده توانستهاند تغییرات جدی را در نبض حیات اجتماعی و سیاسی کشور ایجاد کنند. از ١٦ آذر که خیابان دانشگاه به خون آذر شریعت و بزرگنیا رنگین شد، تا پیروزی انقلاب و سردادن سرود یار دبستانی، از اصلاحات تا امروز که نوبت به اعتدال رسیده، دانشجویان شریان اصلی حرکتهای اجتماعی و سیاسی را در دست داشتهاند. آنها پس از گذراندن دوران هشتساله احمدینژاد، به امید بازگشت همان امیدی که دولت تدبیر و امید از آن دم میزد، دوباره امیدوار شدند.
آمدن رضا فرجیدانا در وزارت علوم، اعتراض به وضعیت بورسیهها، جرقهای برای شروع بود؛ اما این جرقهها با استیضاح و برکناری فرجیدانا خاموش شدند. وزیر علوم تا لحظه نگارش این گزاش محمد فرهادی است. او با رسانهها میانه خوبی ندارد. مدیران رسانهای او در پاسخ به نامههای مکرر روزنامه «شرق» برای گفتوگو اعلام میکنند وزیر و تیمش رسانهای نیستند؛ اما مسئله رسانهاینبودن فرهادی نیست. فرهادی به گفته دانشجویان از این وزیربودن خوشحال نبوده و تلاشی هم برای حل بحرانها نکرده. در ماههای اخیر مطالبات صنفی دانشجویان بارها منجر به تحصن آنها شد و با رأی دوباره به تدبیر دانشجویان با امید بازگشتِ فرجیدانا یا کسی شبیه به او دوباره امیدوار شدند. کمپین نجات دانشگاه در راستای همین بیم و امیدها شکل گرفت. امیدهایی که دوباره در نطفه خاموش شدند. خبری از آمدن آدمهایی شبیه فرجیدانا در وزارت علوم نیست. اسامی مطرحشده آنقدر عجيب است که دانشجویان میگویند کاش فرهادی با همه بیحوصلگیهایش باقی بماند.
جمعهشب، توییتر با هشتگهای وزارت فرمایشی و نجات دانشگاه پر شد. در راستای همه این اتفاقات سعید سلیمانی، دبیر اتحادیه انجمنهای علمی مهندسی مواد- دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی مواد علم و صنعت، عرفان ثبوتی، دبیر شورای صنفی دانشگاه علم و صنعت- کارشناسی ارشد مهندسی مواد دانشگاه علم و صنعت، مهدی پرنیانچی، دانشجوی کارشناسی رشته مهندسی مواد دانشگاه امیرکبیر، عضو شورای مرکزی ناظر بر نشریات دانشگاهی وزارت علوم، شهابالدین شهسوارزاده، دبیر انجمن اسلامی دانشجویان آزاداندیش دانشگاه علامه طباطبایی، دانشجوی کارشناسی دانشگاه علامه، پیش از بهمیانآمدن دو کاندیدای فعلی وزارت علوم به «شرق» آمدند و از دغدغههایشان گفتند. آنها میخواهند دیده شوند. دانشجویان، زنان، فعالان اقتصادی و اجتماعی، در یک صف ایستادهاند و درباره کابینه ٢٤میلیونی با حسن روحانی درددل میکنند.
چه شد که فکر کردید باید دانشگاه را نجات دهید؟ اصلا این ماجرا از کجا پیش آمد؟
در ابتدا بهتر است راجع به کلمه نجات یک توضیح بدهم. زمانی میبینیم یک نفر دچار مشکلی شده و میرویم او را از بحران خارج کنیم و نجاتش دهیم؛ زمانی هم میبینیم یک نفر وارد بحران میشود و جلویش را میگیریم یا یک خطی تهدیدش میکنیم و جلویش را میگیریم؛ هر دوِ اینها مصداق نجات است. ممکن است خیلیها فکر کنند که دانشگاه ما به معضلی دچار شده و ما میخواهیم بگوییم که دانشگاه باید نجات پیدا کند؛ اما این اشتباه است؛ دانشگاه تکبعدی نیست و چند بُعد دارد.
همین که ما الان چهار نفر از چهار حوزه مختلف دانشجویی اینجا هستیم، خودش نشاندهنده تعدد ابعاد دانشگاه است؛ یعنی قرار نیست که ما در یکی از زمینهها بگوییم دانشگاه دچار افول شده یا دچار افول خواهد شد. به نظر ما دانشگاه در مسیری قرار گرفته که این مسیر آن را به بیراهه خواهد برد. این مشکلاتی که دانشگاهها دارند، در بیانیهای که ما نوشتیم، تجلی پیدا کرده؛ این مشکلات اعم از بورسیههای فراوان و کالاییشدن علم و ترک کارورزی، تخصیصنیافتن بودجه کافی، لغو مجوزها و مشکلات دیگری که ما فقط به فرازهایی از آنها اشاره کردیم، است. در واقع همه اینها دانشگاه را به مسیری میبرد که به سمت افول میرود. ما میخواهیم دانشگاه را از این مسیر نجات بدهیم تا دانشگاه به آن شأن حقیقی خویش بازگردد.
پس آن نفس نجات دانشگاه که برای این کمپین استفاده شده، نشئتگرفته از همین حقیقت است؛ خارجکردن دانشگاه از مسیری که آن را میبرد به سمت ویرانی و نجاتدادن از یک مسیر غلط.
میگویند شرایط نسبت به دولتهای قبلی بهتر است. شما چه انتظاراتی از وزارت علوم و دانشگاه داشتید که برآورده نشد؟ چه کارهایی کردید برای گفتمان با مسئولان دانشگاه که برآورده نشده که قرار شده این کمپین را تشکیل دهید و این کمپین چه سازوکاری دارد و قرار است برای شما چهکار کند؟
مشکل اصلیای که ما در دانشگاه با آن مواجه هستیم، نشئتگرفته از سیاستگذاریهای نادرست در ابعاد مختلف فعالیتهای دانشجویی است. الان ما در اینجا چهار جناح؛ نشریات دانشجویی، انجمنهای اسلامی، شوراهای صنفی و انجمنهای علمی داریم. ما در شرایطی قرار داریم که سیاستهای غلطی در دانشگاه صورت میگیرد. نمیگویم این ذسیاستگذاریها لزوما از وزارتخانهها نشئت میگیرد؛ این سیاستگذاریها از برخی نهادهای دیگر هم میآید، اما ما محل بحثمان با نهاد انتخابی و با سازوکاری است که از دولت خارج میشود و با وزیر علوم، عالیترین مرجع در این زمینه میتوانیم صحبت کنیم.
تجلي این سیاستگذاریها در بحث علمی خیلی پررنگ است؛ همان بحثهایی که اول داشتیم. موضوعاتی مثل همان کالاییسازی علم که اگر بتوانیم بازتر کنیم، مصداقش همین پولیشدن دانشگاه است. پیشتر گفتم که ٨٥ درصد هزینه از دانشجو دریافت میشود؛ این دانشگاه را به چه سمت و سویی خواهد برد؟ این سیاستگذاریهای غلط، مشکلات گستردهای به وجود آورده و در کنار آن انفعال مدیرانی که در دانشگاهها مشغول فعالیت هستند و مدیرانی که بهویژه در نیمه دوم دولت گذشته در رأس کار بودند؛ انتظارات بیشتری از آنها میرفت. مثلا در مواجهه با برخی فشارهای بيروني در دانشگاه، انگار آرمان دولت این است که دانشگاهی داشته باشد که برایش مخاطره نیافریند؛ دانشگاه ساکت باشد، اتفاقی در آن نیفتد، رسانهای نشود، بعدش جنجال درست نشود؛ انگار تنها وظیفهای که برای مدیران دانشگاهی تعریف شده، همین است و این مشکل اساسی است.
الان میخواهید چه کار کنید؟ برای شروع کمپین چه کردید؟ چند امضا جمع کردید؟ قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ چه کسانی به شما ملحق شدهاند؟
در حقیقت جمعی از بچههای علمی خیلی وقت پیش ایدهای به ذهنشان رسید درخصوص این مشکلات که بیایند این مشکلات را که نقد منطقی به آن وارد است، مطرح کنند. در این مسیر این پیشنهاد با گروههای مختلف دانشجویی، به بحث گذاشته شد، چون نقدها تنها به یک حوزه وارد نیست. این نقدها و مطالباتی که ما داریم، درهمتنیده است و خیلی از آنها بر دیگری اثر میگذارد و نشئتگرفته از یک چیز کلانتر است. در این جمع بچههای نشریات همکاری بسیار خوبی دارند. جمعی از بچههای انجمنهای اسلامی از دانشگاهها به این کمپین پیوستند، جمع زیادی از بچههای شورای صنفی به این کمپین پیوستند و اولین خروجی این مجموعه همان نامهای بود که نوشته شد و دغدغههای جوامع مختلف دانشجویی و حوزههای مختلف دانشجویی در آن متجلی شد. ما اعلام کردیم آنهایی که واقعا دغدغهمند هستند و این مسائل برای آنها مطرح است، به کمپین بپیوندند و پای آن نامه را امضا کنند؛ البته این اولین حرکت کمپین بود. در این مسیر دستکم هشت هزار دانشجو به کمپین پیوستند و نامه را امضا کردند.
تصور این کمپین چیست؟ یعنی با تغییر وزیر مشکلات شما هم حل میشود؟
نه، ببینید، حرف ما در کمپین، تغییر وزیر نیست، تغییر سیاستها و تحقق مطالبات است. این حرف اصلی است که ما در کمپین دنبال میکنیم. کمپین با اینکه فلانی وزیر شود، به اتمام نمیرسد؛ به حرف ما هم نیست که این آقا بشود وزیر و... ما مطالباتی داریم که در جهت تحقق آن مطالبات حرکت میکنیم؛ پس آن مطالبات را ما نوشتیم. میتوانیم تیتروار به همه آنها اشاره کنیم و در خلال صحبتهایمان است. اما هدف اصلی کمپین، انتخاب وزیر نیست، رسیدن به مطالبات و شنیدن صدای دانشجو است. ما در نظر داریم که صدا و حرف دانشجوها منتقل شود و امیدوار باشیم و تلاش کنیم برای این قضیه که مجموعه مدیران دولتی این حرفها را بشنوند و پیگیر این مطالبات باشند؛ این هدف اصلی کمپین است.
مثلا همین بحث درباره آقای فرجی اتفاق افتاد و با اینکه آقای روحانی تا حدودی هزینه بازگشت آقای فرجی را هم داده بود و او را رئیس ستاد دانشگاهیان خود قرار داد، اما ایشان بهعنوان وزیر در همان زمان معرفی نشد؛ چرا؟ چون پیشاپیش قرار نیست این شعار بیشتر از شعار باشد. شايد نسبت به این فضا در بعضی از موارد مقداري نگاه بدبینانه باشد، اما به نظر میآید اولویت دولت، دانشگاه نیست. به نظر میآید دولت پیشاپیش دنبال دانشگاهی است که صدایی از آن درنیاید. آقای مطهری درباره این قضیه دقیق گفتند؛ گفتند اینکه آقای فرهادی بعد از چندین وزیر میآید و رأی اعتماد میگیرد، به این دلیل است که بدهبستانی اتفاق افتاده است؛ به نظر میآید این معامله نهتنها در این دولت ادامه پیدا میکند، بلکه به احتمال زیاد جدیتر پیگیری میشود. اصولا فکر میکنیم درباره دانشگاه فقط و فقط دارد با این مدل برخورد میشود که قرار نیست مطالباتی از آن شنیده شود و قرار است بهصورت نمادین دانشگاه در هر بازیای از آقای روحانی یا تیم متبوع ایشان حمایت کند.
فکر میکنید با توجه شرایط سیاسی، حسن روحانی چقدر باید پای وزیر علوم بایستد؟ چقدر از او انتظار دارید؟
متأسفانه در چهار سال گذشته آقای روحانی از این عبارت که فشار وجود دارد، خیلی استفاده کرد. انگار گاهی اوقات توجیهگر ایستادگیهای ناکافی بوده است؛ یعنی با این بهانه که همیشه فشار وجود دارد، فشار هست، نمیگذارند، مقاومت میکنند و ما هم انگار باید قانع شویم که چون فشار است، پس نمیشود. نه، اینطور نیست. میخواهم بگویم دانشجوها نه به آقای روحانی، بلکه به بخشی از آن حرفهایی که میزدند، اعتماد کردند و برای ریاستجمهوری ایشان به میدان آمدند. حالا وقتش است که آقای روحانی برای دانشجوها به میدان بیاید. این امر طبیعی است. ما دانشجویان از ایشان حمایت کردیم و ایشان بخش زیادی از آرایی را که به دست آورده، مدیون دانشجوهاست. این وجه تمایز را در نظر بگیرید؛ سال ٩٢ آقای روحانی ستاد دانشگاهیان ندارد؛ اما سال ٩٦ میفهمد که برای پیروزی در انتخابات، نیاز به دانشگاه دارد و ستاد دانشگاهیان تأسیس میکند و زمانی که از ظرفیتهای دانشگاه استفاده میکند، ظرفیتهای دانشگاه به او کمک میکنند؛ البته باز هم میگویم دانشگاهها نه به شخص آقای روحانی، بلکه به آن حرفهایی که میزد، رأی میدادند. وقتی از این ظرفیت استفاده میکند، باید صدای
آنها را بشنود. نمیشود دانشگاهها برایش یک ابزار شود که در انتخابات با حرفهایی که میتواند برای دانشجوها جذاب باشد، آنها را جذب کند که پای صندوقهای رأی بیایند و دوباره معاملات گسترده را سر دانشگاه و دانشجو شروع کند.
ممکن علت جمعشدن و نارضایتیتان به خاطر وزیر انتخابی بعد از فرجیدانا باشد؟
قطعا؛ ما یکی از بزرگترین مشکلاتی که داشتیم، شخص آقای فرهادی بود. ایشان بهطور اخص جواب تمام انتقادات را اینگونه میداد که من که قرار نبود وزیر شوم، به من ربطی ندارد، من که اصلا در مطب خودم کار میکنم و... .
یعنی واقعا اینها را از خودش میشنیدید؟
بله، جلوی ٤٠ نفر دانشجو میگفت. یکی از چیزهایی که میگفت، این بود که من به این شرط آمدم دانشگاه که مطبم هم بروم. مثلا یکی از بحثهایی که یکی از بچهها کرد، این بود که شما داری از وزارتخانه پول میگیری، این کار خلاف شرع است که پول تماموقت میگیری و نصفش را در مطب هستی. مثلا حرفش این بود که من شرط اینجوری گذاشتم. میگفتند ناراحتید، من بروم. وقتی بحث میکنیم، مشکل داشتیم آنجا در سطح وزارتی، مثلا نمیگوییم الان آقای دکتر فرجیدانا تحت هر شرایطی خیلی وزیر خوبی است. دکتر فرجیدانا صحبتهایی کرده در دانشگاه پلیتکنیک در قبل از انتخابات؛ آن آقای دکتر فرجیدانا خیلی خوب است و به درد دانشگاه میخورد. اینکه شما گفتید سیاستگذاری به وزیر برمیگردید یا نه؟ قطعا خیلی از سیاستگذاریها به وزیر برمیگردد. یکسری از سیاستگذاریهاست که آییننامهای تصویب میشود، ولی اجرا نمیشود و نقض میشود؛ این خودش غلط است و قطعا همه مخالف این هستند.
گاهي آییننامهای تصویب میشود و به ظاهر اجرا هم میشود، ولی مشکل از جای دیگری است و این آییننامه شاید یکجور دورزدن باشد. مثالی که خیلی مثال داغی است؛ آییننامه شوراهای صنفی است. چند سال بود که از دولت قبل به آن نقد وارد بود؛ آییننامهای که از سال ٩١ تصویب شده بود و شوراهای صنفی را خیلی در کشور محدود کرده بود و شوراهای صنفی را به یک نهاد منفعل تبدیل کرده بود. با چندین سال اعتراض از سمت شورای صنفی دانشجوهای مختلف، این آییننامه بالاخره بازنگری شد و این بازنگری هم باز چند سال طول کشید تا نهایی شود و بالاخره امسال قرار شد این آییننامه اجرا شود. ظاهر آییننامه خیلی خوب بود و از خیلی جهات شبیه آییننامه اولیه شورای صنفی (آییننامه سال ٧٧) بود، ولی وقتی اجرا شد، تأثیری که داشت، این بود که از آییننامه قبلی هم بدتر شد. حالا آمار دقیقی نداریم؛ اما نیمی از شورای صنفی دانشگاهها با آییننامه منحل شد. شرایطی که در این آییننامه گذاشته شده بود، شرایطی مانند حداقل مشارکت، حداقل آرایی که فرد منتخب باید داشته باشد، طوری تأیید شده بود که راه دررویی هم نداشت و گفته بود به فرض اگر این شرایط احراز نشود، شورا در آن واحد
منحل میشود و خیلی جاها منحل شد.
اگر کمپین شما به نتیجه نرسد؛ برنامهتان چیست؟
امیدمان را از دست نمیدهیم.
امیدتان را از دست نمیدهید یا به روحانی هم امیدوارید؟
ما نمیگوییم به یک شخص امیدواریم، ما تلاشمان را میکنیم که روحانی صدایمان را بشنود.
الان دانشگاه آزاد اسلامی بیش از همه با این شرایط نیاز به نجات دارد؛ موافق نیستید؟
خیلی از بچههای دانشگاه آزاد و بچههای علوم پزشکی هم آمدهاند به ما پیوستهاند و در نظر داریم که اگر آنها خودشان همکاری کنند، چون ما هم زیر نظر وزارت علوم هستیم، بتوانیم همین مسئله و همین مطالبات را در حوزه دانشگاه علوم پزشکی و وزارت بهداشت و در حوزه دانشگاه آزاد پیگیری کنیم.
ارسال نظر