لیلی گلستان: رنج با ما عجین شده است
لیلی گلستان در تداکس تهران گفت: تمام کودکی و نوجوانیام را با بغض صبحگاهی از خواب بیدار شدم. بعدها وقتی بزرگتر شدم فهمیدم که اینها به خاطر پدر بداخلاق، سلطهجو، تحقیرکننده و زورگو بود.
لیلی گلستان (مترجم و گالریدار) به تازگی بر سکوی «تداِکس تهران» سخنهایی بیپرده راجعبه زندگی شخصیاش گفت. او سخنانش را از دوران کودکیاش آغاز کرد و گفت: تمام کودکی و نوجوانیام را با بغض صبحگاهی از خواب بیدار شدم. بعدها وقتی بزرگتر شدم فهمیدم که اینها به خاطر پدر بداخلاق، سلطهجو، تحقیرکننده و زورگو بود.
گلستان ادامه داد: وقتی از شوهرم جدا شدم، یک زن تنها بودم که پولی برای گذران زندگی نداشتم. پس تصمیم گرفتم گاراژ خانهمان را کتابفروشی کنم. از سال ۶۰ تا ۶۶ تنها کتابفروش منطقه دروس بودم. با مشکلاتی که در بازار کتاب به وجود آمد، تصمیم گرفتم کارم را تغییر دهم. فکر کردم که من هنر خواندهام، پدرم هم مجموعهدار است و با تمام نقاشان معاصر آشناست، پس گالری گلستان را تأسیس کردم. گالریام را با نقاشیهای سهراب سپهریِ خانواده خودمان شروع کردم، و حالا با تمام سختیهایی که در این راه کشیدهام، ۲۸ سال است که گالریدارم.
من با مشکلات عدیدهای در زندگی مواجه بودهام، ولی حالا جوانها را میبینم که با کوچکترین مشکلات غُر میزنند. غیر از مرگ و مرض، همه چیزِ زندگی قابل حل است. من برادر نازنینم را در جنگ مزخرفِ عراق و آمریکا از دست دادم، مادرم که بعد از مرگِ برادرم خم به ابرو نیاورد و همیشه دلداریام میداد تا ذره ذره آب شد و او هم رفت. شوهرم را از دست دادم که هیچوقت قدرِ خود را ندانست. رنج با ما عجین شده است، ولی ما باید صبوری کنیم. ما نباید از زندگی طلبکار باشیم، ما به زندگی بدهکاریم و باید از آن نگهداری کنیم، وبه آن بیفزاییم.
سخنان لیلی گلستان، در تداکس تهران را در زیر میتوانید مشاهده کنید.
نظر کاربران
تا آخر گوش دادم ولی به نظرم خیلی از افراد هستن که سختی های بسیار بیشتری کشیدن و برای یه لقمه نون مجبور شدن کارهای بسیار سختی انجام بدن و در نهایت به موفقیت های زیادی هم رسیدن و اینکه خانم گلستانی که در یک خانواده فرهیخته و فرهنگی و نسبتاً متمول بزرگ شدن و ادعا میکنن رنج و سختی کشیدن رو درک نمیکنم!!!!!!!!!
"غیر از مرگ و مرض، همه چیزِ زندگی قابل حل است."
چه جمله ی خوب و درستی
همین خانه و گاراژ و پول و شهرت و مجموعه و آشناهای پدرش او را روی پا نگه داشت. هم ازدواج عاشقانه کرد هم بچه داشت و هم چیزهای دیگه. به نظرم خیلی هم سختی نکشیده.