نگاه مردم به دست روحانی است
چرا اصولگرایان دوباره پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری از ضرورت تحول در حوزه گفتمانی جریان اصولگرایی سخن میگویند؟ مهمترین موانع تغییر در گفتمان اصولگرایی چیست؟ آیا قالیباف با نوشتن نامه درباره ضرورت تحول در گفتمان اصولگرایی به دنبال ایجاد موج اجتماعی و لیدری آن است؟
امیر محبیان در گفت و گو با روزنامه آرمان می گوید: «یکی از مهمترین اشتباهات اصولگرایان اين بود كه به صحت باورها و رفتارشان شك كردند و به شكل بدي به تقليد از اصلاحطلبان پرداختند. اين تز كه مقبوليت و قدرت جذب راي كانديداها مهمترين مولفه است، يك انحراف جدي بود. واقعيت اين است كه مقبوليت مهم است اما نه به هر قيمتي.
چرا اصولگرایان دوباره و پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری از ضرورت تحول در جریان اصولگرایی و نواصولگرایی سخن میگویند؟ به نظر شما چرا جریان اصولگرایی به تحول جدی نیاز دارد؟
آیا ضرورت توجه به تحول در جریان اصولگرایی با توجه به شکست در انتخابات ریاست جمهوری سال۹۶ به وجود آمده است یا اینکه این ضرورتها از قبل نیز وجود داشته است؟
جریان اصولگرایی دقیقا در چه زمینههایی نیاز به تحول دارد؟
اصولگرايي در بعضي موارد نياز به تحول دارد بهويژه روشها و ادبيات سخن گفتن با مردم براي ايجاد تصوير جذابتر اما در بعضي موارد محتاج بازتعريف و شفافسازي در مفاهيم است. پارهاي از موارد نيز اساسا بايد نوسازي شود از آن جمله ساختار تشكيلاتي كه بايد از پايين شكل گيرد.
چه موانعی در جریان اصولگرایی مانع این تحولات هستند؟
چرا جریان اصولگرایی در تطبیق خود با مطالبات نسل جدید ناتوان بوده است و یا اینکه امکان ارتباط برقرار کردن با نسل جدید را تاحدود زیادی از دست داده است؟
اصولگرايي بايد تغييرات را ببيند و آن را مديريت كند والا توسط تغييرات از پاي درخواهد آمد. مديريت تغييرات با تغيير ماهوي خود ممكن نيست اين امر به فرصت طلبي و بياصالتي ميانجامد بلكه بايد منطق و جهت تغييرات را ديد و با تحليل درست بر آن تاثير گذاشت.
چرا گفتمان اصولگرایی انعطافپذیر نیست و به بیان دیگر توان هضم دیگر گفتمانها را ندارد؟ آیا میتوان گفت این گفتمان در مجموع از ورود انگارههای جدید هراس دارد؟
خصلت اصولگرايي تاكنون مبتني بر محافظهكاري بوده است. به گمانم بخشي از آن به بدبيني اصولگرايان به روند تحولات برميگردد. بدبيني به آينده مبناي محافظهكاري است اما در ذات انقلابيگري خوشبيني به آينده و اتفاقا بدبيني به گذشته است. انقلابيگري رو به آينده دارد و محافظهكاري رو به گذشته و نهایت سخن اینکه اصولگرايي بايد انقلابي باشد نه محافظهكار.
به نظر شما گفتمان اصلاحات نیز به تحول درونی در حوزه گفتمانی نیاز دارد؟ چرا و به چه شیوهای این تغییرات باید صورت گیرد؟
حتما اصلاحات نيز نياز به تحول دارد. اصلاحطلبان هم بهويژه در دو دهه گذشته، تجربيات زيادي داشتهاند. اگر بگويند نياز به تحول ندارند به معنی تصلب خواهد بود و با ذات اصلاحطلبي متعارض. بر اين باورم و هميشه تاكيد كردهام كه دو جريان اصلاحطلبي و اصولگرايي هر دو در جامعه ما ريشهدار و غير قابل حذف هستند. اين دو جريان در صورت بازنگري در رفتار و روشها به هم نزديكتر خواهند شد. تفاوت آنها فقط در اولويتهاست.
چرا قالیباف پس از انتخابات ریاست جمهوری و شکست اصولگرایان، با نوشتن نامهای از ضرورت تحول در جریان اصولگرایی سخن گفت؟ چرا این نامه قبل از انتخابات ریاست جمهوری نوشته نشد؟
ترجيح ميدهم نيتخواني نكنم. من از اين نامه يك احساس ضرورت را ميفهمم. هر چند در تحليل ضرورتها يا پاسخها و راه حلها ممكن است اختلافاتي وجود داشته باشد. تحليل رفتار انتخاباتي قاليباف چيزي است و تحليل قاليباف چيز ديگري است. اگر بهدنبال نيتخواني برويم قبل از تحليل قضاوت خواهيم كرد و اين رفتار منصفانه و درست نيست.
آیا قالیباف به دنبال ایجاد موج اجتماعی در جریان اصولگرایی است که لیدرش خودش باشد؟
چرا معمولا اصولگرایان از تحول در این جریان استقبال نمیکنند و این موضوع پس از مطرح شدن خیلی زود به فراموشی سپردهمیشود؟
متاسفانهها حافظه اهل سياست ما كوتاه مدت است. به محض اينكه از بحران ميگذارند اولين چيزي كه فراموش ميكنند، دلايل وقوع بحران است. گمان ميكنند اگر چشمها را ببندند مساله حل ميشود. اگر نتيجهاي را نميپسنديم بايد در مقدمات تغيير ايجاد كنيم، والا دائما نتيجهاي را که نميپسنديم، تكرار خواهيم كرد. وضعيتي كه متاسفانه شاهد آن هستیم.
آقای میرسلیم پس از پایان انتخابات به انتقاد از اصولگرایان و قالیباف و رئیسی پرداخت. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
شايد سخنان آقاي ميرسليم بعضا واقعيت داشته باشد، نميدانم؛ ولي گفتن بعضي از سخنان بعد از وقت بيان، شايد صحيح نباشد. به هر حال، من درست نميدانم در مورد ديگران قضاوت كنم. هر كسي مسئول گفتههاي خود است.
چرا میرسلیم پس از انتخابات بهخود انتقادی از اصولگرایان پرداخت؟
شكست از عواملي است كه چشم را باز ميكند بهشرطي كه انسان نقش خود را در آن فراموش نكند والا بهانهاي ميشود براي فرافكني، در اين صورت خودفريبي هم به شكست افزوده ميشود و درد هرگز شفا نخواهد يافت. اگر دغدغهها و نقدها بيان شود و به راه حلي نينجامد، فقط و فقط روحيهها را از بين ميبرد و اعتماد بهنفس را كاهش ميدهد. از اين نقدها زياد ديدهايم، بهتر است همه راه حل ارائه دهيم.
دیدگاه شما درباره کابینه دوازدهم آقای روحانی چیست؟ به نظر میرسد آقای روحانی به جای ورود نیروهای جدید موقعیت افراد کابینه را تغییر داده است. به نظر شما به این شیوه دولت چالاکتر از گذشته خواهد شد؟
عدم حضور وزیر زن و حضور کمرنگ زنان چه تأثیری در بدنه اجتماعی آقای روحانی در بخش زنان خواهد داشت؟
براي من كارآمدي دغدغه نخست است، نه جنسيت دولتمردان يا دولتزنان. البته اين نگاه كه مديريت جزو صفات مردانه است؛ نگاهي خردمندانه نيست. نميتوان كارآمدی زنان را فقط بهخاطر زن بودن كنار گذاشت.
آیا آقای روحانی در کابینه جدید نقاط ضعف کابینه گذشته خود را ترمیم کرده است یا مشکلات همچنان پابرجاست؟
ظرف چهار سال گذشته آمارها از رفع معضلات اصلي حكايت ندارد. البته دولتيها معتقدند ماشين به دره افتاده دولت را فقط از دره بيرون كشيدهاند. نميدانم اين چقدر ادعا و چه اندازه واقعيت است؟ ايكاش مناظرهاي ميان احمدينژاد و روحاني برگزار ميشد تا مردم ميفهميدند واقعا وضعيت دولت چه بوده است؟ در هر حال دولت بايد همه امكاناتش را براي حل مشكلات مردم بهكار گيرد. مردم در نهايت به دست دولت نگاه ميكنند نه به دهانش!
نظر کاربران
ا،ر نگاه و امید مردم فقط به خدا بود این وضع نداشتن
تطبیق حقوق بازنشستگان کشوری با شاغلان......وعده ی رییس جمهور محترم..........اجرایش کاری ندارد اگر بخواهید......
روحانی هیچ کار نمیکنه اونایی که بهش رای دادن منطقی فکر کنن