آنچه از زندگی در حکومت داعش نمیدانید
مقابل پیکر بی جان مسجد نوری موصل ایستاده ام، مسجدی که چند روز پیش از ورود ما به موصل توسط داعش منفجر شد و حالا جز گنبد سبز زخم خورده و مناره ای فرو ریخته چیزی از آن باقی نمانده است.
حمید حاجی پور در روزنامه ایران نوشت: مقابل پیکر بی جان مسجد نوری موصل ایستاده ام، مسجدی که چند روز پیش از ورود ما به موصل توسط داعش منفجر شد و حالا جز گنبد سبز زخم خورده و مناره ای فرو ریخته چیزی از آن باقی نمانده است.
مقابل پیکر بی جان مسجد نوری موصل ایستاده ام، مسجدی که چند روز پیش از ورود ما به موصل توسط داعش منفجر شد و حالا جز گنبد سبز زخم خورده و مناره ای فرو ریخته چیزی از آن باقی نمانده است.
چند تن از نیروهای واکنش سریع، می آیند رو به روی دوربین و اسلحه شان را به نشانه پیروزی بالا می برند، قابی شاد در پس زمینه ای حزن انگیز.
یکیشان می گوید: «سقط دولة الخرافه» سقوط دولت خرافات... ما داعشی هارا به درک فرستادیم تا در جهنم جواب این همه قتل و غارت را بدهند. آن ها کشورمان را نابود کردند و میلیون ها آدم را آواره کردند. «حویجه» و «تلعفر» راهم با یاری خدا آزاد می کنیم.
سرباز دیگری که آفتاب تند موصل چهره اش را مثل بقیه سوزانده می گوید: «داعشی ها آنقدر پست و کوچک و خوار هستند که وقتی در محاصره بودند، به زن و بچه هایشان کمربند انتحاری می بستند و به سوی ما می فرستادند. همین چند روز پیش زنی با کودکی که در آغوشش بود، به بهانه کمک به سوی نیروهای ما آمد و خودش را منفجر کرد. این ها چیزی از انسانیت نمی فهمند.»
روایت ها و داستان های زیادی از تصرف موصل هست؛ «ابوهشام» یکی از ساکنان منطقه «وادی الحجر» که بتازگی به موصل بازگشته می گوید کوتاهی و خیانت برخی از مسئولان و مدیران این شهر، باعث سقوط موصل شد و داعشی ها در همان ابتدا با ۵۰۰-۴٠٠ نفر شهر را به اشغال درآوردند و با قتل عام برخی از شیعیان، مسئولان حکومتی و نظامیان، از مردم زهرچشم گرفتند و در ادامه نیروهای دیگری به آن ها پیوستند.
اما «ابوسجاد» جوان ٢٨ ساله ای که زمانی ساکن خیابان «فاروق» بوده عنوان می کند که داعشی ها با ۴ هزار نیرو به شهرشان حمله کرده اند و همه تأسیسات مهم و حیاتی از جمله مراکز نظامی، رادیو و تلویزیون، بانک ها و نیروگاه را به تصرف درآورده اند.
یکی از نیروهای پلیس فدرال هم می گوید خیانت برخی مسئولان این شهر، مقدمات سقوط موصل را فراهم کرده و اگر از شهر دفاع می شد، هیچ وقت موصل به چنگ نیروهای تکفیری درنمی آمد. از خرابی های شهر و غارت اموال از سوی تروریست ها که بگذریم زندگی مردم در زمان سلطه داعش از زبان مردمی که به مناطق جنوبی موصل بازگشته اند شنیدنی است.
«محمود» ٣٢ ساله اهل خیابان «الدواسه» ترکمن است و می توانیم با زبان آذری با هم حرف بزنیم. قد بلند و موهای فری دارد و روی گردن و صورتش زخم کهنه ای جا خوش کرده. از زمان اشغال می گوید: «وقتی داعش به موصل آمد، همان روزهای اول ده ها نفر را در مرکز شهر به بد ترین وضع اعدام کرد. خیلی هایشان عرب نبودند و از کشورهای دیگر آمده بودند.
چند ماشین در همه خیابان ها مانور می دادند و پشت بلندگو اعلام می کردند که از این به بعد باید از قوانین آن ها پیروی کنیم. کارمندان دولتی باید از کارشان استعفا بدهند، سیگار کشیدن ممنوع است، زن ها باید با پوشش کامل اسلامی باشند و حق صحبت با تلفن همراه را ندارند و بازی و تماشای فوتبال ممنوع است و شرایط استفاده از استخر برای مردان با شلوار و پیراهن است و برای زنان با لباس کامل و چادر. کسی هم حق خروج از شهر را ندارد مگر اینکه وثیقه بگذارد.»
تصور ربودن همسرم و جهاد نکاح دیوانه ام کرده بود. می خواستم خودکشی کنم. به خانه رفتم و با کمک پسرعمویم بار و بندیلمان را بستیم و شبانه با پرداخت رشوه فرار کردیم ولی خیلی ها که موقعیت فرار نداشتند ماندند و آنچه نباید اتفاق افتاد... حالا بعد از ٢ سال به خانه مان برگشته ایم، خانه ای که دیگر ویرانه است ولی بهتر از این است که از این شهر به آن شهر سرگردان باشیم. از خدا می خواهم ریشه تروریست ها را روی زمین خشک کند.»
از میان خرابه ها تا خیابان «العداله» چند دقیقه ای بیشتر راه نیست. جز چند خانه ای که هنوز سرپا مانده هیچ بنایی نمی شود پیدا کرد. انگار زلزله ای ١٠ ریشتری شهر را زیر و رو کرده است. پیش خودم زلزله ای را که ١٣ سال پیش شهر بم را نابود کرد با موصل جنگزده مقایسه می کنم، وضعیت موصل غیرقابل درک است. به قول محلی ها باید شهر را با بلدوزر صاف کرد و شهر دیگری ساخت.
«ابو ابراهیم» که سرتا پایش خاکی است و عرق از پیشانی اش شیار باز کرده، پا هایش وسط خیابان زیر تیغ تیز آفتاب به زمین چسبیده، فقط چشم هایش می چرخد. هاج و واج مانده. امروز خودش را به موصل رسانده به امید سرپناهی که دست زن و بچه هایش را بگیرد و به آوارگیشان پایان دهد. خرابه ای را نشانم می دهد و با ناراحتی می گوید: «اینجا خانه ام بود، خراب شد، خراب شد، خراب شد...»
او ۶ ماه پیش و با پیشروی نیروهای نظامی برای آزاد کردن شهر مثل بقیه به ارودگاه «حمام العلیل» در ١۵ کیلومتری موصل پناه برده است. کمی به او آب می دهیم، وقتی اندکی آرام می شود، می رود سمت خرابه ها و زیر سایه ای پناه می گیرد: «حالا چطور به زن و بچه ام بگویم که خانه مان نابود شده، یعنی تا کی باید توی اردوگاه بمانیم؟»
از او درباره زمانی که زیر سلطه داعشی ها بودند می پرسم، از ممنوعیت تحصیل و همکاری با دولت. روی تلی از خاک می نشیند و می گوید: «از کجا بگویم؛ از اعدام ها یا از بیکاری و ترس از جهاد نکاح و بی آبرویی؟ من کارمند وزارت دادگستری بودم. زمانی که داعش در موصل حاکم شد، دستور داد همه کارمند ها استعفا بدهند. دولت حقوق به حسابمان می ریخت و داعش آن را مصادره می کرد. در طول این سال ها با فروش طلای زنم و فروش وسایل خانه زندگی را سر کردیم. بچه ها هم حق تحصیل نداشتند. مدرسه و دانشگاه هم تعطیل بود و فقط مدارس ابتدایی باز بود و تروریست ها چند کتاب تهیه کرده بودند که درباره تفکرات داعش و انتحار بود و با این آموزش ها مغز بچه ها را شست و شو می دادند.
کسی حق اعتراض نداشت و هر نارضایتی به اعدام ختم می شد. آنطرف شهر یعنی سمت فرودگاه، داعشی ها تونل بزرگی حفر کرده بودند که به کودکان و نوجوانان آموزش نظامی می دادند. تروریست ها در هر خیابان و محله گشت می زدند و به بهانه های مختلف مردم را اذیت می کردند. روزهای بدی بود، هنوز کابوس می بینم.»
او درباره تبلیغات برای پیوستن به داعش هم اطلاعات جالبی می دهد: «تروریست ها برای اینکه نیروهای جدیدی استخدام کنند، شرایط ویژه ای گذاشته بودند و تبلیغات گسترده ای داشتند. به عراقی ها ماهی بین ۵٠٠ تا ٧٠٠ دلار و به کسانی که از کشورهای اروپایی یا ازبکستان و تاجیکستان و چچن که بیشترشان تک تیراندازهای حرفه ای بودند بین ۴ هزار تا ۶ هزار دلار حقوق به اضافه خانه و ماشین می دادند. آدم هایی که به استخدام درمی آمدند تفکرات تندی داشتند و بیشتر به دنبال هوسرانی و یاغیگری بودند.»
آن ها مقابل دوربین دستشان را به نشانه پیروزی بالا می برند و از سقوط حکومت داعش حرف می زنند. چهره هایی شاد در پس زمینه ای غم انگیز.
نظر کاربران
خدارحم کنه