آیا سیاست خارجی ما موفق است؟
برای آنکه یک کشور روابط خارجی داشته باشد، ابتدا باید استراتژی سیاست خارجی طراحی کند. روابط خارجی ما نیز مانند اقتصاد، در حالت رکود است زیرا که سیاست خارجی فعلی با فرمولهای ۲۵ سال پیش عمل می کند. ابتدا باید به روز شد تا بتوان روابط خارجی داشت.
معلوم نیست با ترکیه در سیاست گذاری بتوان به ثبات رسید. آسیایی ها هم در این شرایط اضطراری، در پی روابط پایاپای اقتصادی و افزایش کارمزد هستند.
پر واضح است ما دارای استراتژی امنیت ملی هستیم. در عمارت حکمرانی، امنیت ملی حکم فونداسیون را دارد ولی آیا نباید به فکر ساخت چند طبقه در این عمارت برای سکونت، آرامش و رشد باشیم؟ اینجاست که به استراتژی توأمان سیاست خارجی و توسعه اقتصادی نیاز داریم. در شرایط فعلی، سیاست خارجی ما همان امنیت ملی ما شده است. آخرین باری که یک گزارش یا سخنرانی که یکجا کلیّت روابط خارجی ما در منطقه و جهان را توضیح دهد چه موقع بود؟
سیاست خارجی فعلی ما در دو موضوع خلاصه می شود:
۱-تکذیب روزانه آنچه دیگران ما را بدان محکوم میکنند؛
۲-اتخاذ یک حالت تدافعی نسبت به نیات و اهداف کشور.
این راهبرد ما را به تعامل سازنده و سرمایهگذاری مستقیم خارجی هدایت نمیکند. نظام بینالملل فعلی اولاً ماهیت تجاری، اقتصادی و تولیدی دارد و ثانیاً پر از فرصت است.
دولتها و بنگاهها برای سرمایهگذاری در کشورهایی که ثبات در سیاست خارجی، سیاست گذاریها و نظام اداری نداشته باشند، ریسک نمیکنند. در سال گذشته میلادی، ۱٫۶۲۵ تریلیون دلار درجهان سرمایه گذاری شده است که ۷۳ درصد آن در کشورهای G20 بود.
نکته حائز اهمیت این است که تنها ۴ درصد از این سرمایهگذاری در سطح جهان در صنایع استخراجی مانند نفت، گاز و فلزات بوده است. عمدۀ سرمایه گذاری در IT، ارتباطات، خدمات و ساختار عمرانی بوده است. کشوری مانند سنگاپور که از شهر تهران کوچک تر است به تنهایی ۶۵ میلیارد دلار، سرمایه خارجی جذب کرده است. ظاهراً آمار دقیقی از میزان سرمایهگذاری خارجی در ایران در سال ۲۰۱۶ موجود نیست اما آمار ۲۰۱۵ عددی در حدود ۸۷۴ میلیون دلار را نشان می دهد.
با توجه به حساسیتهای تاریخی و سیاسی، بهترین شرکای تجاری، اقتصادی و سرمایهای برای ما، کشورهای غرب اروپا و ژاپن هستند زیرا که توان سیاسی و نظامی آنها بسیار محدود است. اما برای اینکه این امر تحقق پیدا کند، به نظر میرسد کشور نیاز به فاصله گرفتن از کانون مدارهای حساسیت آمریکا را دارد. در داخل کانون مدارهای حساسیت آمریکا بودن، کشور را در سطح حفظ امنیت ملی نگه میدارد؛ وضعیتی که بسیاری از کشورهای منطقه را خوشحال میکند زیرا فرصت پرداختن به اقتصاد ملی، تعامل سازنده و افزایش ثروت ملی را از ما میگیرد. بدون سرمایه و امکانات، فرهنگ و تمدن نیز رو به افول می روند. آحاد جامعه هم مجبور میشوند در حد بقا زندگی کنند.
یکی از نارساییهای جدی در راهروهای قدرت، کم بودن فوق العادۀ "متخصصین اقتصاد بینالملل" است؛ کسانی که پیچیدگیهای مالی، تولیدی، بانکی، سرمایهگذاری و حتی تا اندازهای سیاسی و حقوقی مسائل اقتصاد بینالمللی را دقیق بدانند. فقدان اینگونه افراد در سیاست گذاری باعث میشود دیالوگها در حد سیاست و امنیت متوقف شود و ما نتوانیم امنیت، اقتصاد و سیاست را همزمان و به صورت یک مجموعه حکمرانی (Synoptic) ببینیم.
آنقدر این نظام بینالملل متنوع و متکثر شده است که نیازی نداریم خود را به لحاظ سیاسی و امنیتی به قدرتهای بزرگ قفل کنیم. اتفاقاً با توجه به حساسیتها، نظام بینالملل فعلی بهترین ساختار را برای رشد و توسعه اقتصادی کشور عرضه میکند. چهارپنجم دستگاه دیپلماسی کشور را باید متخصصین مالی، بانکی، سرمایهگذاری و اقتصادِ بینالملل دربر گیرد. سیاست خارجی مانند غلطک آسفالت کاری است تا بعد از اینکه سطح زمین هموار شد، آسفالت (اقتصاد) ریخته شود. سیاست خارجی مبتنی بر لحن تدافعی و گفتار درمانی ره به جایی نمیبرد.
عمارت حکمرانی
طبقه دوم: اقتصاد بینالملل
طبقه اول: اقتصاد ملی (و سیاست خارجی که صرفا تسهیل میکند)
فونداسیون: امنیت ملی
نظر کاربران
واقعا متاسفم برا کسی که این سوال رو گفتن معلومه که نه والا نه با این برجام و توتالشون