محمدصادق کلبادی در روزنامه شرق نوشت: چندی پیش روزنامه کیهان در گزارشی با عنوان «نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای»، به تحلیل و تفسیر چند یادداشت و گزارش منتشرشده از برخی روزنامهها ازجمله یادداشتی از روزنامه «شرق» پرداخت که وجه استدلالی آن در موارد متعددی، ناقض باورهای اصولگرایانه است.
محمدصادق کلبادی در روزنامه شرق نوشت: چندی پیش روزنامه کیهان در گزارشی با عنوان «نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای»، به تحلیل و تفسیر چند یادداشت و گزارش منتشرشده از برخی روزنامهها ازجمله یادداشتی از روزنامه «شرق» پرداخت که وجه استدلالی آن در موارد متعددی، ناقض باورهای اصولگرایانه است.
آنچه در این سبک از نقدها بیش از هر چیز به چشم میآید و ذهن مخاطب را درگیر مواضع پارادوکسیکال کیهانیها میکند، مصادره به مطلوبکردن شخصیتها و از آن بیشتر، تفسیر به مطلوبکردن وقایع و رویدادهاست. کیهان در این گزارش با اشاره به یادداشتی از روزنامه اعتماد، نوشت: «روحانی رئیسجمهور همه مردم است. آنان [اصلاحطلبان] بهگونهای وانمود میکنند که گویی رئیسجمهور تنها وظیفه خدمترسانی به رأیدهندگان به خود را دارد!». در ادامه این گزارش آمده است: «تعمیمدادن برخی خواستههای سیاسی یک گروه به ٢٤ میلیون نفر، کاری است که پس از انتخابات توسط روزنامههای زنجیرهای دنبال میشود. حال آنکه پایگاه رأی ثابت جناحهای اصلاحطلب و اصولگرا مشخص است و طیف خاکستری عمدتا تعیینکننده هستند؛ طیفی که معمولا با عینک سیاسی رأی نمیدهند».
گویا این دوستان روزهای طلایی دولتهای نهم و دهم را از یاد بردهاند؛ ایامی که دولت و کابینهای یکپارچه و البته پاکدست را با حمایت کامل روانه پاستور کردند، حتی در دولت یازدهم، زمانی که اکثریت کرسیهای مجلس در اختیار دوستان و همفکرانشان بود، در موارد متعددی نه به دلیل ناکارآمدی و کفایت و تخصص، بلکه با کلیدواژه فتنه و فتنهگر، رأی اعتماد وزرای پیشنهادی اصلاحطلب را با مشکل مواجه کردند؛ معیاری که به عقیده بسیاری از بزرگان نظام، درباره آن افراد محلی از اعراب نداشت. در انتها نیز دست رد به سینه برخی از آنها زدند و به خارج از بهارستان آنها را مشایعت کردند که مبادا جناح سیاسی مدنظرشان در اقلیت قرار گیرد.
آیا اقداماتی از این دست، مصداقی بر سهمخواهی و اعمال سلیقه جناحی نیست؟ حال چرا آقایان دغدغه جناح رقیب درباره کابینه دولت فعلی را سهمخواهی اصلاحطلبانه و امری مذموم تفسیر میکنند؟ بیتردید آنهایی که جریانات سیاسی پس از انقلاب را رصد کرده باشند، این عبارت معروف حضرت امام را به یاد دارند که فرمود: «ملاک، حال فعلی افراد است». با عنایت به این مفهوم، پرسشی دیگر نیز مطرح میشود؛ چگونه میشود برخی همچنان با استناد به اتهامات ردشده گذشته، صلاحیت امروز افراد را زیر سؤال میبرند؟
شواهد و قرائن نشان میدهد در ادبیات سیاسی اصولگرایان، «حال فعلی» ترجمهای است از میزان قرابت و دلبستگی به جریان اصولگرا و در غیر این صورت، حال فعلی افراد دیگر ملاکی برای تشخیص نخواهد بود. مطالب مندرج در گزارش «کیهان» خود دلیلی بر این مدعاست که در ادامه به آنها اشاره شده است.
این گزارش در ادامه گریزی به یادداشت منتشرشدهای در روزنامه «شرق» میزند که در آن از محمدعلی نجفی بهعنوان گزینه مناسب شهرداری پایتخت یاد شده بود و با آوردن بخشی از دلایل استعفای محمدعلی نجفی از ریاست سازمان میراث فرهنگی در دولت یازدهم، مینویسد: «حال مشخص نیست نجفی چطور و با کدامین توان میخواهد مدیریت شهرداری تهران را بر عهده بگیرد؟ درحالیکه شهرداری تهران طبعا از ریاست سازمان میراث فرهنگی که وی بنیه اداره آن را نداشت، فعالیت بیشتری میطلبد». درحالیکه نجفی، فشار کاری و مشکلات ناشی از بیماری قلبی خود را در آن بازه زمانی، دلیلی برای استعفای خود اعلام کرده بود؛ اما این بار نیز دوستان ملاک را شرایط گذشته ایشان قرار دادهاند.
در جای دیگری از این گزارش، با اشاره به استعفای حجتالاسلام ناطقنوری از عضویت در هیئت مؤسس دانشگاه آزاد و یادآوری مواضع برخی اصلاحطلبان در دو دهه گذشته نسبت به آقای ناطق، مواضع امروز جریان اصلاحات در قبال ایشان را مزورانه و غیرواقع توصیف میکند.
برای درک بهتر تفسیر اصولگرایانه از حال فعلی افراد، کافی است نگاهی به رویشهای اخیر در بدنه این جریان بیندازیم؛ جریانی که تا چندی پیش، خواننده زیرزمینی نواصولگرای امروز را در رسانههایش نمادی از ابتذال و تباهی فرهنگی میدانست، امروز او را تواب و معیاری برای تمییز جبهه حق از باطل میخواند؛ چراکه در جریان یک رویداد سیاسی!
از کاندیدای مدنظر اصولگرایان حمایت کرد و به ملاقاتش رفت. این بار دیگر ملاک، حال فعلی افراد میشود و خطای کرده و نکردهاش پاک! بهطوریکه همردیف چهرههای سرشناس اصولگرایان، مورد تقدیر و تفقد هم قرار میگیرد. آیا چنین مواجهه دوگانهای با افراد، چیزی جز مصادره و تفسیر به مطلوب این عبارت از حضرت امام نیست؟ چرا حال فعلی و مواضع رقبای سیاسی اصولگرایان، غیرواقع و مزورانه تفسیر میشود؛ اما ابراز همفکری «تتلو» با اصولگرایان، نوعی بازگشت به خوبیها و شریعت تلقی میشود؟ با این همه، به نظر میرسد بازاندیشی در حال فعلی اصولگرایان، ضرورتی است که باید از سوی بزرگان این جریان در اولویت قرار گیرد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر