عباس سليمي نمين در روزنامه شرق نوشت: هفته گذشته ايرادي از سوي جناب آقاي موسويخوئينيها به خاطرات مرحوم هاشمي گرفته شد که با واکنش متين دفتر نشر معارف انقلاب (ناشر خاطرات آن مرحوم) مواجه شد.
عباس سليمي نمين در روزنامه شرق نوشت: هفته گذشته ايرادي از سوي جناب آقاي موسويخوئينيها به خاطرات مرحوم هاشمي گرفته شد که با واکنش متين دفتر نشر معارف انقلاب (ناشر خاطرات آن مرحوم) مواجه شد.
متأسفانه برخي ملاحظات بهويژه از نوع پيوندهاي سياسي که بسيار شکنندهاند موجب ميشود در زمان حيات شخصيتها ايرادها درباره خاطرهگويي يا روزانهنويسي آنان کمتر طرح شود يا اصولا مطرح نشود. نکتهاي که بهدرستي در توضيحات دفتر نشر معارف انقلاب آمده است: «... اين خاطرات پنج سال قبل و در زمان حيات ايشان و آيتالله موسوياردبيلي منتشر گرديد، صرفا برداشت ايشان از ناراحتي و انتظار جناب موسويخوئينيها درج شده و چه بهتر بود که توضيحات ايشان در زمان حيات آيتالله هاشميرفسنجاني منتشر ميشد و [ تا] ذکر جزئيات و دلايل چنين برداشتي از سوي آيتالله هاشميرفسنجاني ممکن ميگرديد»(روزنامه جمهوري اسلامي، ٣١/٠٦/٩٦، ص ٢).صرفنظر از اينکه به اين سخنِ حق در عمل پايبند بمانيم يا خير، بهرهمندي لازم از خاطرات شفاهي پيروي از اين روش را ايجاب ميکند.
به عبارت ديگر ازآنجاکه تاريخ شفاهي ميتواند انگيزهمندي براي ديگر افراد دخيل در رويدادهاي تاريخي بهمنظور بيان رواياتشان ايجاد کند، بايد فارغ از هرگونه ملاحظات گروهي و جرياني و در فضايي توأم با احترام به شکلگيري اين شرايط کمک کرد.مرحوم آقاي هاشمي در روزانهنويسي سال ٦٨ مدعي است: «موسويخوئينيها آمد؛ خودم ايشان را خواستم... از رهبري رنجيده، به خاطر اينکه ايشان را رئيس قوه قضائيه نکرده است» (بازسازي و سازندگي، خاطرات هاشميرفسنجاني در سال ١٣٦٨، دفتر نشر معارف انقلاب، ص ٢٨٠). درباره اين مطلب و ادعاي ديگري، آقاي موسويخوئينيها در کانال تلگرامي خود مينويسد: «در هر دو مورد، ايشان را تخطئه ميکنم... همين اندازه ميگويم که اگر ديگر خاطرات ايشان تا اين اندازه بيدقت باشد، در استفاده از آنها همواره بايد جانب احتياط را در پيش گرفت. من شواهد ديگري هم دارم که نشان دهم مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني در نقل اين خاطرهها راه خطا رفته است، اما به همان اندازه هم که اشاره کردم مايل نبودم حرمت آن بزرگ شکسته شود»، (کانال تلگرامي سيدمحمد موسويخوئينيها، ٢٤/٠٤/١٣٩٦).البته اگر مصاديق از اين دست نيز مطرح نبود، هرگز نباید تاريخ
شفاهي را مُرّ تاريخ پنداشت؛ زيرا در حوزه خاطرات شفاهي چون يک فرد به بيان مشاهدات و عملکردهاي خود و معاشرانش ميپردازد، تمايلات و سلايق و ويژگيهاي وي در محکزدن روايتها بايد لحاظ شود.در خاطرات مرحوم هاشميرفسنجاني به مواردي برميخوريم که گرايشهاي سياسي ايشان کاملا در آن دخيل بوده است...
براي نمونه در جريان مک فارلين، برادرزاده ايشان (علي هاشمي) براي برخي تماسهاي سياسي به آمريکا ميرود، اما بعد از پيگيري صحتوسقم چنين ارتباطي از سوی احمد آقا، اين سفر نفي ميشود، اما سالها بعد که خاطرات اين سال نشر شد، با وجود اينکه علي هاشمي در مصاحبه با جرايد به اين سفر و مذاکره با مقامات آمريکايي اذعان نمیکند، حتي در پاورقي خاطرات نيز به اين مطلب اشاره نميشود که اطلاعات خلاف واقع به امام داده شده است.
(ر. ک به کتاب اوج دفاع، خاطرات هاشميرفسنجاني در سال ١٣٦٥، ص ٣٥١). موضوع مهم ديگري که بايد به آن توجه کرد، زمان نگارش خاطرات است؛ يکي از توفيقات چشمگير و ارزشمند مرحوم هاشميرفسنجاني روزانهنويسي در زمان وقوع رخدادهاست، اما قرائن بسياري حکايت از آن دارد که در زمان تنظيم (يعني سالها بعد) دخل و تصرفهايي متناسب با زمان انجام شده است.
ادعاهايي که خاطرهنگار درباره افراد مختلف مطرح ميکند نيز دو نوع هستند: ١- اقدامات و فعاليتها و اقوالي را به آنها نسبت ميدهد که طبعا براي اثبات مدعيات خود در اين زمينه بايد به ارائه اسناد و مدارک قابل قبول بپردازد و اگر به هر دليل از ارائه سند يا شاهد معتبر درباره ادعاها خودداري کند، خاطراتش از حالت مستند به حالت شخصي سوق پيدا ميکند و طبعا ميزان اعتبار آن ارتباط مستقيمي با اعتبار شخص او پیدا میکند.
٢- ملاکها و موازين ديگري نيز باید در سنجش صحت و سقم روايتگري شخصيتهاي دخيل در رويدادهاي تاريخي مدنظر قرار گيرد و مهمتر از همه تعاطيدادن اقوال است؛ درحاليکه دفتر نشر معارف انقلاب بسيار منطقي از آقاي موسويخوئينيها براي مصاحبه با هدف روشنترشدن زواياي مختلف دعوت کرده است؛ روزنامه مدعي روشنفکري و آزادانديشي «شرق» خبر اظهارنظر آقاي خوئينيها را بهگونهاي تنظيم ميکند که با هيچ اصل اطلاعرسانيای مطابقت ندارد.
اين روزنامه خبر انتقادي لطيف به خاطرات مرحوم هاشميرفسنجاني را اينگونه آغاز ميکند: از پرده سکوت خارج شده است؛ اما گويي در اتاقي تنها نشسته و خاطراتش را با صداي بلند مرور ميکند... بهتازگي کانال تلگرامي به راه انداخته و هرازگاهي به بهانههاي تاريخي، برشي از خاطراتش را بازخواني ميکند. ابتداي هر خاطره را هم اينگونه آغاز ميکند: «آيتالله سيدمحمد موسويخوئينيها در پاسخ به پرسشي مبني بر اينکه آيا...»؛ اينها آغازي است براي بازگويي خاطرات موسويخوئينيها، شايد در رقابتي نانوشته با خاطرات مکتوب هاشمي!» (روزنامه شرق، يکشنبه ٢٥/٠٤/١٣٩٦، شماره ٢٩١٢).
اين روزنامه بعد از اين مقدمه و انعکاس خبر در مؤخره مطلب با توسل به همه مطالبي که تاکنون عليه آقاي موسويخوئينيها مطرح شده است، از جمله با طرح مطالب دور از اخلاق حرفهاي کتاب «شنود اشباح» سيلي از اتهامات را البته باواسطه عليه منتقد مطرح میکند؛ از جمله تحصيل در مسکو و...؛ البته در جاهايي نيز مستقيما از زبان روزنامه به طرح اتهاماتي ميپردازد: «او بعد از آن روزنامه سلام را منتشر کرد.
از اينجا به بعد به منتقد صريحاللهجه هاشمي بدل شد با همان ديدگاه چپگرايانه و تأکيد بر عدالت. او را از هنگام تسخير سفارت آمريكا بهخاطر ارتباطات ويژهاش با دانشجويان پيرو خط امام، پدر معنوي جريان چپ ميدانند، ديدگاهي که تا مرز اتهام کمونيستبودن او پيش رفت. ماجرا به جلسات تفسير قرآن و نهجالبلاغه موسويخوئينيها در مسجد جوزستان يا جوستان (هر دو قرائت به کار رفته است) بازميگردد و ارتباطش با اکبر گودرزي، رئيس گروه فرقان. موسويخوئينيها بارها اين ارتباط و همچنين قرائتهايي که او را کمونيست يا حامي شوروي ميخواند، تکذيب کرده است» (همان). بايد پرسيد تحميل چنين هزينهاي بر کسي که به خود اجازه داده است اظهارنظري درباره خاطرات مرحوم آقاي هاشمي كند، به معني اعتقاد به آزادي بيان و تمايل به نزديکشدن به واقعيتهاي تاريخي است؟! براي روشنشدن تاريخ بايد از بتسازيها پرهيز کرد و هراسي از تعاطي روايات بزرگان به دل راه نداد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر