«بنی صدر» جامعه ایران را دو قطبی کرد؟!
نزدیک به ۳۸ سال پیش مردم ایران در ۵ بهمن ۵۸ به پای صندوق های رأی رفتند تا اولین رئیس جمهور ایران اسلامی را انتخاب کنند. در این روز تاریخی «ابوالحسن بنی صدر» توانست با به دست آوردن بیش از هفتاد درصد از آرای مردمی نام خود را در تاریخ به عنوان رئیس جمهور اسلامی ایران ثبت کند.
محمد جواد مظفر، نویسنده و نایب رئیس انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، بر این باور است که بنی صدر برخلاف دیدگاه هایی که درباره خیانت او مطرح می کنند به انقلاب و ایران خیانت نکرد، اشتباه بنی صدر این بود که درک درستی از فرصت طلایی که امام انقلاب و مردم به او داده بودند نداشت و همین مسئله زمینه سقوط او را فراهم کرد.
البته پیش از مظفر، سرتیپ علی شمخانی نیز در برنامه تلویزیونی «دیروز، امروز، فردا» گفته بود که بنی صدر را نمی توان خائن نامید. او با اذعان به این که بنی صدر با روحانیون خط امامی در مسائلی مثل اداره جنگ تفاوت داشت گفته بود: «اندیشه و عمل بنی صدر غلط بود اما خیانت نبود.»
اما تعداد افرادی که بنی صدر را به خیانت متهم می کنند نیز کم نیستند. مظفر در این گفتگو درباره حمایت امام خمینی از بنی صدر نیز سخن به میان می آورد. حمایتی که توسط سیاستمدارانی نظیر احمد توکلی نیز مورد تاکید قرار گرفته است. توکلی در گفتگو با وب سایت خبرآنلاین ضمن اذعان به این نکته که امام خمینی در همه دورانی که بنی صدر با مجلس درگیر بود، بیشترین حمایت را از وی کرد، گفته بود: «آن زمان قوی ترین فرد در کشور امام بود که از بنی صدر حمایت می کرد اما او نمک نشناسی کرد و فریب طرح منافقین را خورد و خیال کرد که آنها آدم های قابل اتکایی هستند.»
به هر حال شرایط کشور در سه سال نخست پیروزی انقلاب اسلامی به سمتی رفت که با اشغال سفارت آمریکا و همچنین آغاز جنگ تحمیلی، شرایط پیچیده ای در سیاست داخلی و خارجی کشور پیش آمد و در این میان شاید سرنوشت بنی صدر از همه کنشگران سیاسی ابتدای دهه شصت پیچیده تر شد. سرنوشتی که با قضاوت های تاریخی متفاوت نیز همراه بوده است. محمد جواد مظفر نویسنده کتاب «اولین رئیس جمهور» درباره فراز و فرودهایی که این دو قضاوت متفاوت درباره بنی صدر را رایج ساخته به پرسش های ما پاسخ داده است.
در ابتدا تصور خود را از چهره سیاسی و انقلابی و همچنین پشتوانه فکری ابوالحسن بنی صدر قبل از احراز پست ریاست جمهوری برای ما ترسیم کنید؟
- فعالیت فکری و مبارزاتی بنی صدر در فرانسه آغاز شد. وی با همراهی عده ای از همفکران خود در فرانسه انتشارات «مدرس» را راه اندازی کرد و آثاری مانند «کیش شخصیت» و «تضاد و توحید» را منتشر کرد. علاوه بر این نباید فراموش کنیم که وی فرزند یک روحانی سرشناس بود و همین مسئله باعث شد که وی نزد امام خمینی (ره) و گروه های مبارز اسلامی خارج از کشور جایگاه ویژه پیدا کند.
توجه ویژه امام به بنی صدر تا آنجا پیش رفت که وی در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به همراه امام وارد خاک ایران شد اما این همراهی نتوانست مهندس بازرگان را متقاعد کند که به بنی صدر در دولت موقت منصبی بدهد. البته پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اختلافات فکری بین جریان نهضت آزادی و بنی صدر آشکار شده بود اما بازرگان به دلیل نداشتن تجربه اجرایی، در دولت موقت به وی منصبی نداد.
اما تلقی من این است بنی صدر در بدو ورود به ایران خود را آماده پذیرش نقش های مهم در انقلاب ایران کرده بود. به همین دلیل در شهرهای مختلف سخنرانی های جذاب زیادی کرد که با استقبال نیز مواجه شد. سخنان او برای مردم انقلابی آن زمان بسیار شنیدنی بود. به خصوص بحث هایی که درباره تضاد و توحید و کیش شخصیت مطرح می کرد برای مردم انقلابی آن زمان بسیار قابل تأمل بود.
حزب جمهوری اسلامی، بعد از اعلام موجودیت رسمی از نیروهای جوان انقلابی و مبارزان با سابقه از جمله بنی صدر برای عضویت در این حزب دعوت کرد اما بنی صدر شرط های زیادی برای عضویت در این حزب تعیین کرد که هیچ یک از آنها مورد پذیرش اعضای حزب قرار نگرفت و بدین گونه خود به خود ورود بنی صدر به حزب جمهوری اسلامی منتفی شد.
اما عدم ورود بنی صدر به حزب جمهوری اسلامی باعث نشد که وی از ادامه فعالیت باز بماتند و وی بدون هیچ پشتوانه تشکیلاتی، امتیاز انتشار روزنامه «انقلاب اسلامی» را گرفت و هر روز به قلم خود سرمقاله این روزنامه را می نوشت. مقالات و سخنرانی های جذاب او به تدریج باعث محبوبیت او در میان مردم شهرهای مختلف شد.
علاوه بر این، بخش عمده ای از رقبای بنی صدر از جمله ابراهیم یزدی، صادق قطب زاده و حسن حبیبی درگیر کارهای اجرایی شده بودند ولی از آنجایی که بنی صدر هیچگونه مسئولیت اجرایی نداشت با آسودگی از دولت موقت انتقاد می کرد. بعد از اشغال سفارت آمریکا و استعفای دولت موقت، شورای انقلاب مسئول اداره کشور شد و این شورا اداره وزارت اقتصاد و دارایی را به بنی صدر واگذار کرد.
در همین دوره وی شرایط را برای اعطای وام ۹ درصدی برای خرید خانه به اقشار متوسط و پایین جامعه فراهم کرد. اعطای این وام باعث محبوبیت دو چندان وی نزد مردم و ایجاد زمینه های لازم برای احراز پست ریاست جمهوری توسط وی شد.
در دوران ریاست جمهوری بنی صدر، به نظر شما او چگونه توانست گوی سبقت را از دیگر رقبا و کاندیداهای ریاست جمهوری برباید و نام خود را به عنوان نخستین رئیس جمهور اسلامی ایران در تاریخ معاصر ثبت کند؟
- همان طور که می دانید آقایان بهشتی، خامنه ای، باهنر، رفسنجانی و موسوی اردبیلی هسته مرکزی حزب جمهوری اسلامی را تشکیل می دادند. طبیعی بود که آنها بخواهند یکی از اطرافیان خودشان پست ریاست جمهوری را احراز کند. حزب جمهوری اسلامی تمایل داشت که آقای بهشتی کاندیدای ریاست جمهوری شود چرا که بهشتی جزو معدود روحانیونی بود نظام اجرایی و مدیریت را خوب می شناخت. به همین علت پیش از سایر روحانیون شاخص شده بود اما از آنجایی که امام مخالف احراز پست ریاست جمهوری از سوی روحانیون بود، بهشتی خود به خود از کاندیداتوری ریاست جمهوری کنار کشید.
در آن زمان بسیاری از اعضای ۳۰ نفره شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، خصوصا نیروهای جوان تر، خواستار معرفی بنی صدر به عنوان کاندیدای حزب بودند اما این تمایل با مخالفت شدید هسته مرکزی حزب روبرو شد و با یک اشتباه استراتژیک، حزب «جلال الدین فارسی» را به عنوان کاندیدای مورد نظر خود معرفی کرد.
من بر این باورم اگر جلال الدین فارسی رئیس جمهور ایران می شد بیشترین اختلافات را با حزب جمهوری اسلامی پیدا می کرد چرا که وی کیش شخصیتی مخصوص به خود را داشت که کمتر کسی می توانست در یک مسیر طولانی با او همراه باشد. در همان گفتگوی با ما که در کتاب اولین رئیس جمهور آمده، جلال الدین فارسی اعلام کرد که من عضو نهضت آزادی نبودم بلکه نهضت آزادی عضو من بود. چنین تصوری از یک مرد سیاسی بدون تردید نمی تواند مثبت باشد.
اما در بحبوحه معرفی کاندیداهای اولین دوره ریاست جمهوری، بنی صدر یک حرکت هوشمندانه انجام داد. او به قم نزد امام رفت و از ایشان پرسید که آیا شما قصد مداخله در انتخابات ریاست جمهوری را دارید؟ که امام در پاسخ او فرمودند که قصد هیچگونه مداخله ای را ندارند. سپس وی بعد از خروج از خانه امام، در جمع خبرنگاران اعلام کرد که قصد کاندیدا شدن در دوره نخست ریاست جمهوری را دارد و با این اقدام به نوعی این تلقی پیش آمد که او مورد تایید امام خمینی است.
بعد از این که ثابت شد جلال الدین فارسی نمی تواند کاندیدای ریاست جمهوری شود، فضا برای ریاست جمهوری بنی صدر بیش از قبل فراهم شد - البته نباید این نکته را از نظر دور داشت که بیت امام نیز تمایل چندانی برای ریاست جمهوری جلال الدین فارسی نداشت - در این شرایط بود که بزرگ ترین رقیب بنی صدر، یعنی حزب جمهوری اسلامی، از روی ناچاری «حسن حبیبی» را به عنوان کاندیدای خود معرفی کرد.
از دیگر سو، هر روز محبوبیت بنی صدر در جامعه افزوده می شد به گونه ای که بسیاری از روحانیون برجسته شهرها جزو طرفداران او بودند. در تهران «مرحوم شهید فضل الله محلاتی» و در شیراز «مرحوم شهید آیت الله دستغیب» و در اصفهان «مرحوم آیت الله طاهری» از هواداران سرسخت بنی صدر بودند و این چنین بود که بنی صدر بدون هیچ پشتوانه تشکیلاتی، موفق به جذب افکار عمومی مردم به سوی خود شد.
شما در سخنان خود به این نکته اشاره کردید که بنی صدر در آغاز راه، حمایت هیچ گروهی را با خود به همراه نداشت. آیا امام خمینی (ره) در مسیر بنی صدر تا ریاست جمهوری، از وی همراهی نکرد؟
- برخی سعی دارند عنوان کنند امام از همان ابتدا مخالف سیاست های بنی صدر بود اما اینگونه نبود و من به جرأت ادعا می کنم که بیت امام و شخص ایشان بسیار به بنی صدر علاقه مند بود و از وی حمایت می کرد.
امام در ۴ بهمن ۵۸ در بیمارستان قلب طی سخنانی مردم را به شرکت فعال در انتخابات دعوت کردند و فرمودند «بهتر است آنهایی که می دانند انتخاب نمی شوند متصل بشوند به آنهایی که رأی بیشتری دارند تا این که ان شاءالله یک رأی کافی تحقق پیدا کند و ما سرشکسته نشویم.» از نگاه من، این سخنرانی را می توان به عنوان نماد حمایت امام از بنی صدر تلقی کرد چرا که تمامی نظرسنجی ها حاکی از این مهم بود که تمایل مردم به رئیس جمهور شدن بنی صدر است و امام و اطرافیان ایشان از آن مطلع بودند. این سخنان امام باعث شد که غروب همان روز سایر کاندیداها تصمیم به برگزاری جلسه ای پیرامون نظر امام کنند.
زمانی که من برای شرکت بنی صدر در جلسه با او تماس گرفتم در پاسخ به من گفت: «سخن امام واضح است. گفته است آنانی که برای شرکت در انتخابات رأی ندارند به نفع آنانی که رأی دارند کنار بروند، بنابراین تکلیف روشن است و لزومی به آمدن من نیست.» اما بالاخره با اصرار من وی راضی شد که در این جلسه حاضر شود. این جلسه نهایتا به نتیجه مطلوب نرسید و کسی به نفع دیگری کنار نرفت و فقط این توافق حاصل شد که در صورت موفقیت هر یک از نامزدها، سایر کاندیداها با وی همکاری کنند.
وقتی انتخابات برگزار شد در مقابل رأی ۱۰ میلیون و ۷۰۰ هزار نفری بنی صدر، حبیبی با وجود پشتوانگی حزب جمهوری اسلامی و جامعه مدرسین قم فقط ۹۰۰ هزار رأی آورد و بنی صدر به عنوان مرد ۱۱ میلیونی معروف شد. تردیدی ندارم که در این مسیر بیت امام با بنی صدر همراه بود چرا که امام معتقد بود بنی صدر یک متفکر و روشنفکر دینی است.
بعد از انتخاب رئیس جمهور، اختلافات داخلی وارد فاز جدیدی شد. به نظر شما چرا تمام گزینه های مد نظر بنی صدر برای نخست وزیری از سوی مجلس اعضای شورای انقلاب رد می شد؟
- حزب جمهوری اسلامی که در انتخابات ریاست جمهوری شکست خورده بود، تلاش کرد که نخست وزیر مورد نظر خود را به بنی صدر تحمیل کند تا وی به مرد یکه تاز قدرت در انقلاب اسلامی تبدیل نشود. به همین دلیل تمام گزینه های مورد نظر نخست وزیری بنی صدر یکی یکی رد صلاحیت شدند. بنی صدر ابتدا «علیرضا نوبری» را به عنوان نخست وزیر پیشنهاد داد که مورد تایید قرار نگرفت. سپس مهندس سحابی و احمد خمینی را معرفی کرد که اولی مورد موافقت قرار نگرفت و با پیشنهاد دومی نیز امام مخالفت کرد.
در اینجا این پرسش مطرح می شود چرا باید مرحوم رجایی که هیچ سنخیت فکری با بنی صدر نداشت به وی تحمیل می شد؟ بر کسی پوشیده نیست که رجایی مردی شریف، پاک و مبارز بود. امام نیز در تعریف رجایی فرمودند: «رجایی مردی است که عقل ایشان از علم شان بیشتر است.» اما واقعیت این است که رجایی هم فکر بنی صدر نبود، پس نمی توانست نخست وزیر ایده آلی برای دولت او باشد.
همانگونه که اشاره کردم روحانیون خط امام نمی توانستند یکه تازی بنی صدر و خصلت خودمحوری وی را تاب بیاورند. به عنوان نمونه بنی صدر در گفتگویی که با ما داشت و در کتاب اولین رئیس جمهور آمده در پاسخ به من گفت: «می خواهید بدانید من کیستم؟ من بزرگ ترین اندیشه زمان معاصر هستم و کتاب تضاد و توحید من بزرگ ترین اثر قرن است.» این تصور بدون تردید برای یک مرد سیاسی بسیار خطرناک بود و باعث دشمن تراشی می شد. بسیاری از اندیشمندان بزرگ بعد از این که در جهان تفکر برای خود جایگاهی کسب می کنند بسیار با تواضع اعلام می کنند که دانش آنها در برابر هستی بسیار اندک است و بر بسیاری از موضوعات اشراف ندارند. این سخن بنی صدر سبب حیرت بسیاری از بزرگان شد.
آنگونه که شما در تحلیل خود بیان کردید هیچ گروه و تشکل سیاسی قبل از احراز پست ریاست جمهوری با بنی صدر همراه نبود. چه اتفاقی رخ داد که بنی صدر با گروه «مجاهدین خلق» و مسعود رجوی همراه شد؟
- خود بزرگ بینی بنی صدر را جریان خبث آن زمان یعنی گروه «مجاهدین خلق» درک کرد. این گروه متوجه شد که می تواند از این خصلت او به نفع خود استفاده کند و انقلاب را به قول خودشان از دست روحانیون پس بگیرند. در واقع مجاهدین می خواستند از بنی صدر برای رسیدن به خواست خود یعنی مشروع جلوه دادن مبارزه مسلحانه استفاده کنند. به نظر من مسعود رجوی می دانست که صلاحیت وی برای کاندیداتوری ریاست جمهوری تایید نمی شود اما خود را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری معرفی کرد تا بعد از رد صلاحیت، بهانه ای برای مواجهه با امام و سران انقلاب داشته باشد.
زمانی که امام حکم فرماندهی کل قوا را به بنی صدر داد مجاهدین آگاهانه شعار «سپهسالار ایرانی بنی صدر، به جبهه تو نگهبانی بنی صدر» را سر دادند. عمق این شعار بی توجهی به جایگاه امام در انقلاب و ایران بود. به نظر من ماجرای اسفند ۵۹ د ر دانشگاه تهران و سر دادن شعارهایی چون «چماقدار بیچاره کارت کمیته داره» از سوی حاضران که عمدتا نیروهای سازمان بودند، برنامه ریزی شده بود و همین مسئله سبب شد که تا حدودی محبوبیت بنی صدر نزد روحانیون کاسته شود.
من از تحلیل های شما چنین برداشت کردم که برخی از ویژگی های روان شناختی بنی صدر باعث تشدید اختلاف بین او و روحانیون خط امام شد؟
- بله، من معتقد هستم که عامل اصلی بسیاری از اختلافات بین بنی صدر و روحانیون خط امام، برخی خصلت های اخلاقی خود بنی صدر بود. البته جریان مقابل بنی صدر فشار زیادی به او تحمیل کرد و تا آنجا که امکان داشت به انحای گوناگون چوب لای چرخ فعالیت های وی گذاشت. همین اختلافات باعث شد که کشور در سال ۶۰ در آتش کینه و خشونت داخلی بسوزد.
به نظر شما مهمترین اشتباهات فاحش بنی صدر در دوران ریاست جمهوری چه بود؟
- بزرگ ترین اشتباه بنی صدر این بود که به مجاهدین خلق تکیه کرد. این گروه هیچ گاه مورد تایید امام نبود. از این رو امام همواره به بنی صدر توصیه می کرد که از این گروه دور شود. حزب جمهوری زمانی توانست امام را متقاعد کند که بنی صدر به خطا رفته که ثابت شد وی به مجاهدین تکیه کرده است. اگر بنی صدر می خواست به گمان خود در مقابل جریان ارتجاعی ایستادگی کند باید به توده ها و مردم و جریان روشنفکری اتکا می کرد نه به یک گروه معاند. واقعیت تاریخی این است که امام تا آخرین روزها امیدوار بود که بنی صدر به دامن انقلاب بازگردد. به خاطر دارم زمانی که نزدیک بود در کرمانشاه هلی کوپتر بنی صدر سقوط کند امام برای او دعا و به خاطر رفع خطر از او شادمانی کردند.
چرا بنی صدر از میان گروه ها و جریان های سیاسی آن دوران به مسعود رجوی تکیه کرد؟ آیا وی نتوانسته بود جایگاه مناسبی برای خود نزد روشنفکران دینی ایجاد کند؟
- من به خاطر دارم زمانی که در زمستان ۵۹ حجاب برای زنان اجباری شد، گروهی از زنان در مقابل ساختمان ریاست جمهوری تجمع کردند و از وی خواستند که به اعتراض آنها رسیدگی کند چرا که بنی صدر خود را به عنوان یک آزادی خواه در جامعه معرفی کرده بود. من به خاطر دارم بعد از پیروز شدن بنی صدر در انتخابات ریاست جمهوری در راهروی شورای انقلاب نزد صادق قطب زاده رفتم و از وی درباره یک موضوع نظرخواهی کردم. قطب زاده در جواب به من گفت این بحث ها را رها کن. «اسلام با رئیس جمهور شدن این آقا بر باد رفت». مجاهدین و رجوی هوشمندانه متوجه شدند که بنی صدر فاقد پشتوانه تشیکلاتی است. به همین دلیل به وی نزدیک شدند و از وی برای رسیدن به خواسته های خود استفاده کردند.
در آخر یک جمع بندی از بحث خود ارائه دهید.
- بدون تردید بنی صدر یک روشنفکر دینی باسواد بود و برخلاف دیدگاه هایی که درباره او مطرح می شود نمی توان گفت که خیانتکار به مملکت بود و بزرگ ترین اشتباه او این بود که تحلیل درستی از شرایط ایران و جایگاه خود نداشت. وی با تحلیل غلط از شرایط آن روز ایران، یک فرصت طلایی و تاریخی را از مردم گرفت و اسباب سقوط خود را فراهم کرد. اگر بنی صدر درک درستی از جایگاه خود در انقلاب داشت بدون تردید با مجاهدین و مسعود رجوی همراه نمی شد.
بنی صدر بعد از احراز پست ریاست جمهوری، دفتر ارتباط مردمی با رئیس جمهور را تاسیس کرد. این دفتر آمار اشتباهی به وی می داد و این تصور اشتباه را در وی می پروراند که محبوبیت وی در جامعه بیشتر از امام است و وی می تواند به پشتوانگی این محبوبیت در جامعه اهداف و نظرات خود را پیش برد. بنی صدر نیز بعد از رئیس جمهور شدن خیلی زود فراموش کرد در ایران انقلابی، کاریزمای امام تعیین کننده است و در آن مقطع کسی نمی تواند در مقابل آن بایستد.
نظر کاربران
لطفا اینم بگید که 80 درصد مردم را با وام بانکی ارزان و 90 در قیمت خانه مردم را خانه دار کرد
اون هم خانه های قابل سکونت و به دلخواه مردم
نه مثل مسکن مهر !!!!
خیلی ممنون که نظرم رو چاپ کردید!!!
واقعاً آزادی بیان و دموکراسی بیداد میکنه!!!