مهدی افشارنیک در روزنامه شرق نوشت: این روزها اگر دنبالکننده تیترهای برخي روزنامهها باشیم و برخی برنامههای صداوسیما را درباره قرارداد با توتال نگاه کنیم، بهیقین به این میرسیم که کشور در زمينه نفت و گاز از دست رفته و خاکریزهای عزت و غرور ایرانی تا لب سنگر آخر فتح شده است!!
مهدی افشارنیک در روزنامه شرق نوشت: این روزها اگر دنبالکننده تیترهای برخي روزنامهها باشیم و برخی برنامههای صداوسیما را درباره قرارداد با توتال نگاه کنیم، بهیقین به این میرسیم که کشور در زمينه نفت و گاز از دست رفته و خاکریزهای عزت و غرور ایرانی تا لب سنگر آخر فتح شده است!!
فضایی که این رسانهها میسازند، این موضوع را القا میکند که مانند وضعیت استعماری صد سال پیش و دوران ویکتوریا، یک غارتگر آمده و منابع زیرزمینی ما را به یغما برده است و مدیران و مسئولان مربوطه کشور، شاهسلطانحسینوار، به جای دفاع از منافع ملی، آش بار گذاشتهاند تا ملائک از کشور دفاع کنند؛ ولی خب، آش افاقه نکرد و همه چیز از دست رفت. قرارداد با توتال در قالب قراردادهای جدید نفتی منعقد شد. این قالب تازه، از همان ماههای اول دولت روحانی کلید خورد و پس از فرازونشیبهای گوناگون و اصلاحیههای بسیار که اتفاقا نشان از موشکافی همه لایههای کارشناسی و سیاسی نظام دارد، به مرحله اجرا رسید و توتال اولین آن را درباره توسعه فاز ١١ پارس جنوبی امضا کرد.
از همان روزهایی که از شرایط عمومی قراردادهای جدید نفتی رونمایی شد (مهر ٩٤) تا امروز، مخالفان حول محور چند حرف و سخن انتقاد کردهاند و هرچه اصلاحیه رفته و پرداخته شده است، حرف دوستان همان بوده که بود و تغییری نکرده است. اینکه ما خود میتوانیم و چرا خارجیها؟ از مهمترین این سخنان است. برساخته مخالفان این قراردادها، این است که یک خارجی داریم که یا با قطر شریک است و به فکر چپاول و غارت ماست یا اینکه رشوه داده است و سابقه خوبی ندارد یا اینکه این پروژه باعث ايجاد ١٠ هزار کار در فرانسه یا انگلیس و... میشود و شرکتها و سازندگان ایرانی بیکار میمانند.
در مقابل این خارجی، ما یک داخلی داریم که با غرور و عزت در دوران تحریم خط مقدم نفت و گاز کشور را حفظ و پروژهها را اجرا کرد و نگذاشت کشور در ورطه رکود و بیکاری بیفتد. حالا هم باید به این عزتآفرینان توجه کرد و کارها را به آنها داد و از خارجیها دوری کرد. اینکه یکی در پی خیانت به منافع ملی ایران است و یکی به دنبال خدمت، شاید در ادبیات سیاسی جایگاهی داشته باشد؛ اما واقعیتهای پروژهای، این را نشان نمیدهد. در واقع ما نه خائن داریم و نه خادم. ما مدل اجرای شلخته و بیبرنامه داریم، با اجرائی دقیق و مهندسی. اساس مدیریت مگاپروژههای نفتی و گازی، بر مبنای توانایی مالی و فنی است و حماسهبردار نیست. دقیقتر بخواهیم بگوییم؛ حماسه اینجا قدرت محاسبه و مدیریت است و با شورآفرینی هیجانی و بعضا استادیومی میانهای ندارد.
میتوان ارزش مدیریت و محاسبه را در مقایسه دو مگاپروژه در کشور سنجید؛ فاز ٢ و ٣ بهعنوان اولین پروژه پارس جنوبی، در شرایطی شروع شده است که در عسلویه و پارس جنوبی چیزی نبود؛ روستایی بود که یکشبه قیمت میلیاردی خورده بود؛ اما هیچ زیرساختی نداشت. اجرای این فاز دست توتال بود که در ٥٢ ماه انجام شد و به تولید رسید. تمام میزان سرمایهگذاری به مبلغ ٤/٢میلیارددلاری از منابع خارجی، در پنج سال از محل درآمد حاصل از فروش میعانات گازی همان پروژه، بازپرداخت شده است؛ دقیقا همین مدلی که در فاز ١١ پیشبینی شده است؛ منابع مالی از خارج و بازپرداخت از محل فروش میعانات گازی. اما فاز ١٥ و ١٦ که حدود سه سال پس از تکمیل فازهای ٢ و ٣ شروع شد و طبیعتا با تجربهای که کشور در این زمینه به دست آورده بود، باید دقیقتر و زودتر اجرا میشد، حدود ١٠٢ ماه طول کشید؛ با هشت میلیارد دلار سرمایهگذاری از محل منابع داخلی و از سوی پیمانکار داخلی. در واقع، چیزی بالغ بر ٣٠ هزار میلیارد تومان از بودجه کشور صرف این پروژه شد که البته بودجه نبود و منابع بانک مرکزی بود و اکنون در حساب بدهیهای شرکت ملی نفت است.
در واقع، دوبرابر قیمت، دو و سه برابر پروژه اجرا و شرکت نفت هم بابت آن به بانکها بدهکار شد. فاز ٢ و ٣ در دولت اصلاحات امضا، اجرا و تمام شد؛ فازهای ١٥ و ١٦ در دولت اصولگرایان امضا شد و با تمام بالا و پایینها، تمام نشد و به دولت روحانی رسید؛ انتهایش هم شرکت ملی نفت ایران بابت آن بدهکار شد. در مدل دولت اصلاحات، شرکت نفت بدهی نداشت و از محل بازپرداخت فروش میعانات، حساب پیمانکار را صاف میکرد. کمی محاسبه در بهموقعنرساندن پروژه، نشان میدهد چقدر مدل اجراها با هم فرق دارد؛ در دوره توسعه هر دو پروژه، بنا بر آمار برنامهریزی تلفیقی شرکت نفت، ضرر و زیان هر روز تأخیر در یک فاز پارس جنوبی، دوونیم میلیون دلار بود. در واقع، دیرکرد دو فاز روزی ٥ میلیون دلار به کشور ضرر میزد و ماهی ١٥٠ میلیون دلار. ٥٠ ماه تأخیر؛ یعنی ٧,٥ میلیارد دلار خسارت.
هشت میلیارد دلار هم که از منابع بانک مرکزی صرف این کار شده است؛ یعنی ١٥میلیارد دلار عقبافتادگی کشور به نسبت اجرای فاز ٢ و ٣. این مدل اجرای پروژهها در دولت اصولگرا بود. در مقابل، دولت اصلاحات با منابع خارجی یک طرح در کشور را بهموقع اجرا کرد و کشور را به درآمدهای حاصل از آن فاز رساند؛ بدون تأخیر و بدون تحمیلکردن هشت میلیارد دلار هزینه به منابع بانک مرکزی و بدهکارکردن شرکت نفت. حالا وضعیت نقدهای این روزها را یک بار مرور کنیم. در مدت اجرای مدل دوم که ١٥ میلیارد دلار عقبافتادن به کشور تحمیل کرد، هیچ نقدی که نشد، هیچ، بلکه صحبت از حماسه شد و این سخنان نیز به میان آمد. منتقدان امروز هیچ نگفتند. کسی از خسارت به کشور حرفی نزد. از عقبافتادن نسبت به قطر؟ هیچ.
منتقدان امروز قرارداد با توتال، در بسیاری از بزنگاههای نفتی دیگر هم سکوت کردند و هیچ نگفتند. مثلا در مدل مشارکت در تولید که در میدان فرزاد B قرار بود با هندیها امضا شود، نه دکتر درخشان سخنی گفت، نه آقای اصغر ابراهیمی، نه زاکانی و نه خادمی. در این مدل، مالکیت مخزن به شرکتهای توسعهدهنده (خارجی) برای مدت طولانی واگذار میشود (مشابه قراردادهای نفتی دهه ٣٠ و٤٠ ایران). این اتفاق در وزارت آقای رستم قاسمی در حال انجام بود. کسی سخنی نگفت. اما قراردادهای جدید نفتی که مالکیت مخزن را به شرکت خارجی نمیدهد و فقط در یک قرارداد بلندمدت بهرهبرداری از میدان را به شرکت و پیمانکار میدهد، با شدیدترین نقدها از سوی همان کسانی مواجه میشود که آن روز سکوت کردند. جالب است آن دوره را حماسه میدانند و این دوره را ذلت.
میان این منتقدان، کسانی هستند که در اوج نیاز شرکتهای سازنده و پیمانکار داخلی، ساخت دکل حفاری را به قیمت ٣٠٠میلیون دلار به چینیها دادند و با صدای بلند گفتند در این زمینه توان داخلی نداریم. اما امروز که مدیرعامل جایی و شرکتی نیستند، مدافع همان سازندگان داخلی شدند. در کلامشان هم حماسه، خیانت، خدمت و ذلت موج میخورد و خودشان را حماسهساز و دیگران را ذلتساز میدانند. این توتال نیست که خیلی ماه است و فرشته؛ قطعا این شرکت در پی منافع خود است؛ چه در ایران، چه در قطر و چه در عربستان. این ما هستیم که با مدیریتکردن و برنامهریزی دقیق، از توان مالی و فنی شرکتهای بینالمللی در راستای منافع خود بهره میبریم.
این تجربه در کشور ثبت شده است و این روزها باز در حال تجربه آن هستیم. ماجرای جالبتر این است که تشکلهای بخش خصوصی، سازندگان و پیمانکاران بخش خصوصی از قرارداد توتال حمایت کردند و از وزیر تقدیر. مشخص نیست مخالفان سنگ چهکسانی را به سینه میکوبند. مخالفتهای عجیب امروز در برابر قرارداد با توتال، دچار دوگانگی مزمن اخلاقی است؛ چرا در مقابل کوتاهیهای قبل هیچ نگفتند؟ و چرا تدبیر را ذلت نشان میدهند؟ اینکه در دورهای که وهابیت و اسرائیل متحد علیه هرگونه سرمایهگذاری در ایران عمل میکنند، این صداها چه معنی میتواند داشته باشد، ذهن را اسیر خود میکند. بهتر است فکر نکنیم. اما فراموش نمیکنیم که شما روزگاری بس طولانی ساکت بودید و هیچ نگفتید. سکوت دیروزتان و هیاهوی امروزتان.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
این دلواپس ها رو درک کنید . در شرایط بدی هستند . باید یک آسمان و ریسمانی به هم ببافند تا کمی از درد شکست و رنج باختشان کم شود یا نه ؟ چرا درکشان نمیکنید ؟
نظر کاربران
این قراردادها منافعی براشون نداره صداشون دراومده
این دلواپس ها رو درک کنید . در شرایط بدی هستند . باید یک آسمان و ریسمانی به هم ببافند تا کمی از درد شکست و رنج باختشان کم شود یا نه ؟ چرا درکشان نمیکنید ؟