مجوز گرفتن کتاب مرزوقی پس از ۱۲ سال
محمدرضا مرزوقی گفت جلد دوم از سهگانهاش با عنوان «نمای دور زن از نگاه نقش اول مرد» پس از ۱۲ سال انتظار مجوز نشر گرفته است.
به گفته این نویسنده، این رمان که پیشتر «پلان سوخته» نام داشت به ماجرای مردی میپردازد که متوجه میشود همسرش عاشق کسی شده و زن این موضوع را به شکلی غیرمستقیم به او میرساند.
مرزوقی در توضیحی درباره کتابش گفت: شاید وجود این تابو به عنوان درومایه داستان باعث شد خیلی ناشران آن را نپذیرند. با اینکه این کتاب یک ضلع از سهگانهای بود که جلد اولش را به نام «تُل عاشقون» نشر افق چاپ کرده بود و قرار بود چالشی باشد میان عشق و خیانت. اینکه هر آدمی در مواجهه با چنین مسئلهای چه تصمیمی میگیرد. مرد داستان من هم تصمیم خودش را میگیرد. همانطور که در رمان «تُل عاشقون» زن داستان مواجهه خاص خودش را با مسئله داشت، حالا جای زن را مرد گرفته و به جای مرد داستان اولی اینبار زن بود که عاشق شده بود.
او افزود: شاید همین موضوع باعث شد کتاب ۱۲ سال برای صدور مجوز در ارشاد بماند و با تغییراتی که در این یکی دو سال در وزارت ارشاد رخ داد توانست سرانجام مجوز بگیرد. البته فکر میکنم برخی ناشران کتاب را رد میکردند چون هنوز در ذهنشان جا نیفتاده بود که این اتفاق همانقدر که برای مرد شدنی است برای زن هم میتواند پیش بیاید. تمام این داستانهای سهگانه صرفا چالشی بود که سعی داشت بازتعریفی از عشق و خیانت باشد. یا آنچه خیانت نامیده میشود. اینکه آیا عشق به دیگری به راستی خیانت است؟
این نویسنده گفت: انتشارات چشمه در این سالها همکاری خوبی با من داشت و با صبوری تمام این سالها بالا و پایین شدن و ارشاد رفتن و تغییر نام کتابم را تاب آورد بلکه کتاب مجوز بگیرد. سرانجام سال گذشته کتاب مجوز گرفت که البته چاپ شدنش کمی به تاخیر افتاد. به زودی این کتاب توسط انتشارات چشمه وارد بازار نشر میشود. تا ببینیم جهان مطبوعاتی ما با این کتاب چگونه تا کند. کتاب من فقط عشق دارد و کمی جاده و تهران و تا بخواهی چالشهای فکری. امید که برای جهان مطبوعاتی و منتقدان ما حداقل جالب توجه باشد. اما مهم این است مخاطبان واقعی دوستش داشته باشند.
او با بیان اینکه از شش کتابش تنها با چاپ دو کتاب او آن هم بعد از دوندگیهای فراوان موافقت شده است گفت: چهار تای دیگر مانده چون دیگر خودم هم از این دوندگیها و جر و بحثهای بیهوده و بالا و پایین شدن در راهروهای تودرتوی ساختمان قدیمی پشت بهارستان خسته شدهام. طی این سالها که از انتشار کتابهایم جلوگیری میشد دوستان رسانه هم آنطور که باید در کنارم نماندند. برخی با این توجیه که به آنها گفتهاند درباره آثار ممنوعشده مطلب کار نکنید و برخی دیگر بی هیچ توضیحی جز اینکه شاید اصلا ما را در این حد نمیدانستند یا قابل نبودیم که حرفی از ما جایی درز بکند. ما از هر دو طرف تحت فشار بودیم. مثل همیشه که برای کتابهایی جنجال مطبوعاتی راه میاندازند و بسیاری آثار که ممکن است نه کافهای داشته باشند و نه پیانویی برای نواختن، و صاحبانشان به جایی وابسته نیستند، همیشه در سکوت میمانند. این سکوتها و این نادیده گرفتنها ترسناکتر از کاری است که زمانی وزارت ارشاد با ما کرد و بر گذشتگان ما رفت و هنوز هم میرود. چون این سکوت گلبهخودی است.
مرزوقی تاکید کرد: ارشاد جایی است که کارمندانش به قول خودشان به وظیفهشان عمل میکنند. این وظیفه گاهی گشادهتر میشود و گاهی تنگتر. هرچند در هر دو حالت آسیبرسان است. اما گلبهخودی شکست مطلق است. و من این شکست مطلق را سالهاست که دارم در میان اهل قلم میبینم و تجربه میکنم. کتابم به نام «نمای دور زن از نگاه نقش اول مرد» از وزارت ارشاد مجوز گرفت. اما این همان عنوانی نبود که من سال ۸۳ بعد از نوشتنش بر آن گذاشتم و نشر چشمه سال ۸۴ آن را برای گرفتن مجوز به ارشاد فرستاد. کتاب دو یا سه بار در ارشاد در سالهای ۸۵ و ۸۶ و ۸۷ ممنوع اعلام شد. در نهایت و بعد از تلاش زیاد و دوندگیهایی که خودم کردم، در سال ۸۷ جلسهای با مدیر کل اداره کتاب داشتم که در آن جلسه بر من مسجل شد این کتاب تحت هیچ عنوانی مجوز نمیگیرد.
او در پایان گفت: یادم هست وقتی به مطایبه و کمی دلخوری به مدیرکل گفتم چرا مرا ممنوعالچاپ کرهاید (توجه داشته باشید که پنج کتاب ممنوعه دیگر هم در ارشاد داشتم و حتی یکی از آنها در دوره خاتمی مجوز گرفته بود ولی باز در دوره احمدینژاد ممنوع شده بود) خیلی جدی به من گفت «فکرتان را تغییر بدهید تا مجوز بگیرید.» گفتم «اگر هربار بر اساس خواسته شما فکرم را عوض کنم که این گربهرقصانی است. بعد با این گربهرقصانی شما چه کنم؟ وقتی که دیگر شما نیستید...» شش ماه بعد واقعا نه وزیر مانده بود و نه آن مدیر کل.
ارسال نظر