زن اروپایی که پس از شکست در نخستین ازدواجش تصمیم گرفته بود هرگز ازدواج نکند و فقط به تربیت دخترش بپردازد، با گذشت ۲۰ سال از طلاقش، دلبسته یک پسرجوان ایرانی شد و با او ازدواج کرد. اما این ازدواج هم تنها سه سال دوام داشت.
روزنامه ایران: زن اروپایی که پس از شکست در نخستین ازدواجش تصمیم گرفته بود هرگز ازدواج نکند و فقط به تربیت دخترش بپردازد، با گذشت ۲۰ سال از طلاقش، دلبسته یک پسرجوان ایرانی شد و با او ازدواج کرد. اما این ازدواج هم تنها سه سال دوام داشت.
در یکی از روزهای اوایل خرداد، «ماریا»- ۵۱ ساله- به مجتمع قضایی صدر آمده بود. چهرهای سفید و بور داشت و بدون توجه به لهجهاش هم مشخص بود که ایرانی نیست. او برای طلاق از شوهر ۳۳ سالهاش آمده بود. قبل از اینکه وارد شعبه ۲۴۴ دادگاه خانواده شود و مقابل قاضی «حمیدرضا رستمی» بایستد از سرنوشت خود وسختیهای زندگی کوتاهش با شوهردومش گفت.
«من متولد کشوربوسنی هستم. ۲۱ سال پیش به خاطراختلاف شدید خانوادگی از همسرم طلاق گرفتم ومدتی بعد بهعنوان مدیرارشد یک شرکت نفتی بینالمللی همراه با دختر خردسالم به ایران آمدم. پس از چند سال حضور در ایران عاشق این کشور شدم و حتی دخترم را به مدرسه فارسی زبان فرستادم. در طول این سالها موفق شدم زبان فارسی را هم بخوبی یاد بگیرم و بخشهایی از آثار حافظ و سعدی را هم حفظ کنم. تا اینکه چهار سال پیش به طوراتفاقی با پسرجوانی به نام «پژمان» آشنا شدم. تا آن موقع به هیچ مردی اجازه نزدیک شدن به خود یا دخالت در زندگی خصوصیام را نداده بودم.
اما وقتی با ابراز علاقه شدید این پسر جوان روبهرو شدم دلم ناگهان لرزید. پژمان جوانی خوش زبان و شیک پوش بود که در یک بنگاه مسکن بهعنوان مشاور کار میکرد. با این حال اصرارهای پژمان نتیجه داد و با او چند بار به رستوران و کافی شاپ رفتیم.من مسلط به ۴ زبان زنده دنیا و مدیر فروش یک شرکت بینالمللی هستم و ماهیانه تا ۳۰ میلیون تومان هم درآمد دارم. یک آپارتمان بزرگ هم در شمال شهر خریده بودم و یک خودروی گرانقیمت هم داشتم. بخوبی میدانستم که همه این امکانات برای یک جوان بیپول ممکن است وسوسهکننده باشد، اما از پژمان خوشم آمده بود و بعد از چند ماه به خواستگاریاش جواب مثبت دادم. به همین خاطر هم به دین اسلام مشرف شدم و با مهریه ۱۱۰ سکه طلا به عقد مردی درآمدم که ۱۸ سال از خودم کوچکتر بود.
زندگی مشترک ما در آپارتمان من آغاز شد و همه وسایلی که پژمان با خودش آورد شامل لوازم شخصی و چند دست لباسش بود. با این حال من و دخترم او را به گرمی پذیرفتیم و روزهای خوشی را آغاز کردیم. اما افسوس که این خوشی سه ماه نشده کام ما را تلخ کرد. چرا که پژمان مرا از کار کردن منع کرد و مدتی بعد هم پزشکان اطلاع دادند غده سرطانی خوش خیمی در بدنم لانه کرده که باید هر چه زودتر از چنگ آن رها شوم. از آنجا که بیمه درمانی نداشتم ناچار شدم آپارتمانم را بفروشم و با پول آن هزینه درمانهای سختام را بپردازم. در همان روزها بود که دوستانم خبر دادند که شوهرم را با یک زن در رستوران دیدهاند.
آن موقع این موضوع را به حساب حسادت گذاشتم و ترجیح دادم به درمانم ادامه دهم.
در مدت یک سالی که درگیر درمان بیماری سرطان بودم پژمان فقط سه بار همراهیام کرد و در روزهای دیگر هم به بهانه مشغله کاری از خانه بیرون میرفت و دیر وقت به خانه بازمی گشت.
تا آنکه دخترم متوجه مکالمات پنهانی پدرخواندهاش با زنان دیگر شد. اما باز هم به این موضوع اهمیتی ندادم و به دخترم گفتم:«عشق به پژمان باعث میشود من از همه خطاهایش چشم پوشی کنم.» اما در خلوت خودم گریه میکردم و به سادگیام در انتخاب شوهر لعنت میفرستادم.
بعد از نامزد کردن دخترم با یکی از همکارانش، بیشتر احساس تنهایی میکردم و برای آنکه شوهرم را به زندگی خانوادگی دل گرم کنم پیشنهاد کردم نزد مشاور خانواده و روانشناس برویم. ولی پژمان زیر بار نرفت و گفت:«توّهم زدهای، چون همه آن زنها مشتریهایم هستند و...» بارها سعی کردم خودم را به او نزدیکتر کنم، اما او هر بار بیشتر از من دور میشد، تا اینکه در جریان یک تصادف در جاده بیرون شهر دستش رو شد و من به این نتیجه رسیدم که زندگی با پژمان چشمانداز خوبی برایم ندارد.
بنابراین یک شب به پژمان گفتم بهتر است طلاق بگیریم، هر چند انتظار داشتم به خاطر همه کارهایی که برایش انجام داده بودم با این درخواست مخالفت کند، اما پژمان صریح گفت که خودش هم تصمیم گرفته از هم جدا شویم. بنابراین قرار گذاشتیم طلاق توافقی بگیریم. حالا هم به دنبال کارهای پرونده هستم و...»
وقتی که ماریا وارد شعبه ۲۴۴ شد، خوشحال بود که از دست پژمان راحت شده، اما نمیتوانست خاطرههای تلخ زندگی کوتاه با او را از یاد ببرد. ماریا به قاضی گفت:«مثل باغبانی شدهام که به نهالی آب دادهام و حالا با تبر میخواهم قطعش کنم. من برای شوهرم خیلی زحمت کشیدم تا بتواند پیشرفت کند، اما حالا از او متنفرم.»
قاضی رستمی پس از شنیدن حرفهای زن خارجی از او خواست در وقت تعیین شده، همراه شوهرش به دادگاه مراجعه کنند تا درباره زندگیشان تصمیم گرفته شود. آنگاه ماریا بلند شد، اشکهایش را پاک کرد و از دادگاه خارج شد و...
واقعاً اگر اینطور باشه خیلی بی معرفته آخه یه زن اون هم یه زنگ تنها که تو یه کشور غریب زندگی میکنه رو اینطوری جواب خوبیهاشو میدی بی معرفت حق بود با این خانم زندگی میکردی اگر نمیخواستیش چرا رفتی خواستگاريش فقط بخاطر پول بود نامرد
مختار
پژمان نمک خوردونمک دان هم شکست .این زن واقعاحمایتش کردامااو درجواب خیانت.کاری،به اینها دارم اما به این کاردارم که نباید بعنوان یک ایرانی اینکارو بکند.چون درآینده خواهندگفت ایرانیهاظرفیت ندارند.پس باید دست ازهوس ولنگاری برداشته وبچسبد بزندگیش.نگذاردبعنوان یک لکه سیاه دردنیا جای بگیرد که ایرانی هم اهل وفانیست بخاطرایران وایرانی دست ازآمال نچندان خوبش بردارد!
سلی
خواهر مردای ایرانی همشون سر و ته یه کرباسن بیکار بودی خودت انداختی تو هچل مردای ایرانی دنبال موقعیت و سو استفاده هستن پخش نمیشه ولی حرف دلم بود
بدون نام
لعنت خدا به مرد یا زنی که تا زمانی زندگی مشترک دارد خنانت میکند .
بدون نام
یارودنبال کلاس وپز و پولش بوده
علی
حیف این خانوم تحصیل کرده که خودشو وقف یک شاگرد املاکی کرده قدیمی ها گفتن کبوتر با کبوتر باز با باز کند پرواز حالا این آقا بهره دنبال عشق بازیهاش
لیلا
عشق ایرانی همینه ،پر از خیانته
عع
خیلی نامرده حیف این همه سواد که این خانم داشت بعد با این بی لیاقت ازدواج کرد
بدون نام
تو ایران از اسم پژمان و جمشید و آرش سروش باید ترسید
م ا ف
گدا زاده همیشه گدازاده هست
مولاوردی
ما ایرونیا کثافت ترین موجودات هستی هستیم فقط چشممون دنبال پول ومال ومنال مردمه حتی به نزدیکترین کسامون هم رحم نمیکنیم حالا این جنترمن بیاد به یه خانم غریب وتنها رحم کنه
طوطی
یه پسر جوون هرگزنمیتونه باکسی که سالها از خودش بزرگتره زندگی مشترک سالمی داشته باشه و کسی رو هم خوشبخت کنه
جز این باشه باید شاخ درآورد
پاسخ ها
بدون نام
وقتی نمی تونه غلط میکنه زن بزرگتر میگیره
حامد
دوست عزیز سلی جان ، منم مرد ایرانیم اما مثل پژمان نیستم. قضاوت ناعادلانه نکن لطفا
بهترن هارو برای این خانم و همه خانم های گرفتار به این وضعیت از خدا آرزومندم.
حبیب
این دیگه اخر نامردی پژمان
بدون نام
کاربرسلی .خیانت ربطی به جنسیت نداره ممکنه ازهرطرفی رخ بده نرفتی تاببینی اون طرف چه خبرهاست!! البته این خانم خارجی هم دومین شکستش اززندگیش بود!دربیشتر موضوع های این چنینی مقصرخوده فرده نمونش هم این خانم چند سال ازشوهرش بزرگ تربود!حالا موضوع دین و موقعیت این هارو هم نمیگم ! البته فکرنکنید بااین کامنتی که گذاشتم کاراین پسره روتایید میکنم نه .بلکه برای شماواین خانم آرزوی بهترین هارو دارم.
بدون نام
آخی. بیچاره مردای ایرونی رو نمی شناخته
هستی
با نظرم اف وعلی موافقم،واقعن درست گفتین
بهار
مردهای ایرانی بعضیاشون جنبه ندارند خوشی زده زیر دلش بیمعرفت البته اگه خانم ایرانی باید از ش توقع داشت که چرا بابکی همسن بچش داره ازدواج میکنه ولی این خانم تفکرش با ایرانیا فرق میکنه آخرش پژمان پشیمون از کرده خودش میشه که دیگه سودی براش نداره
بدون نام
زندگیی که از اولش پیداست هم کفو نیستند و بر اساس ظاهر و تیپ و جوانی و پول است همین می شود.
بدون نام
یه بنده خدا رو میشناسم یعنی ادم خوبی نیست
البته خیلی خوشگله
ی ا س
دوست من سلی جان وقتی میگی همه مردا سر و ته یه کلباسن
کسی مجبورت نکرده همه رو امتحان کنی!!!!!!!!!!
مریم
حتی اگه پسر هم وضع مالیش خوب بود بازم خیانت میکرد چون 99 درصد مردای ایرانی خیانت رو خوب بلدن و دوست دارن اینکارو
بدون نام
خدا بده شانس کاش گیر من میومد تا عمر داشتم نوکریشو میکردم
حبیب
غیر منطقی بود که شما به یه جوون که هم طبقه شما نبود و خیلی هم از لحاظ سنی از شما کوچکتر بود جواب مثبت بدین،خیلی واضح بود که این اقا به خاطر موقعیت خوب شما بهتون پیشنهاد ازدواج داده.خودتون هم تو انتخاباتون عاقلانه تصمیم نگرفتین.
بدون نام
بی شعور ابرومون را برد.خاک تو سر پژمان برو بمیر
بدون نام
متاسفم اینجاهم مرد جنوبی داریم امااین بارازجنس مونث!خودش دقیقامیدونه کی رو میگم.
بدون نام
هرکی از ماها جای پژمان بود همین کارو میکرد، ادا ادم خوبا رو در نیارید
بدون نام
گناه داره توشهر غریب کسی رو نداره براش دعا کنید حالش خوب بشه میره بادخترش که نامزد کرده زتدگی میکنه
نظر کاربران
واقعاً اگر اینطور باشه خیلی بی معرفته آخه یه زن اون هم یه زنگ تنها که تو یه کشور غریب زندگی میکنه رو اینطوری جواب خوبیهاشو میدی بی معرفت حق بود با این خانم زندگی میکردی اگر نمیخواستیش چرا رفتی خواستگاريش فقط بخاطر پول بود نامرد
پژمان نمک خوردونمک دان هم شکست .این زن واقعاحمایتش کردامااو درجواب خیانت.کاری،به اینها دارم اما به این کاردارم که نباید بعنوان یک ایرانی اینکارو بکند.چون درآینده خواهندگفت ایرانیهاظرفیت ندارند.پس باید دست ازهوس ولنگاری برداشته وبچسبد بزندگیش.نگذاردبعنوان یک لکه سیاه دردنیا جای بگیرد که ایرانی هم اهل وفانیست بخاطرایران وایرانی دست ازآمال نچندان خوبش بردارد!
خواهر مردای ایرانی همشون سر و ته یه کرباسن بیکار بودی خودت انداختی تو هچل مردای ایرانی دنبال موقعیت و سو استفاده هستن پخش نمیشه ولی حرف دلم بود
لعنت خدا به مرد یا زنی که تا زمانی زندگی مشترک دارد خنانت میکند .
یارودنبال کلاس وپز و پولش بوده
حیف این خانوم تحصیل کرده که خودشو وقف یک شاگرد املاکی کرده قدیمی ها گفتن کبوتر با کبوتر باز با باز کند پرواز حالا این آقا بهره دنبال عشق بازیهاش
عشق ایرانی همینه ،پر از خیانته
خیلی نامرده حیف این همه سواد که این خانم داشت بعد با این بی لیاقت ازدواج کرد
تو ایران از اسم پژمان و جمشید و آرش سروش باید ترسید
گدا زاده همیشه گدازاده هست
ما ایرونیا کثافت ترین موجودات هستی هستیم فقط چشممون دنبال پول ومال ومنال مردمه حتی به نزدیکترین کسامون هم رحم نمیکنیم حالا این جنترمن بیاد به یه خانم غریب وتنها رحم کنه
یه پسر جوون هرگزنمیتونه باکسی که سالها از خودش بزرگتره زندگی مشترک سالمی داشته باشه و کسی رو هم خوشبخت کنه
جز این باشه باید شاخ درآورد
پاسخ ها
وقتی نمی تونه غلط میکنه زن بزرگتر میگیره
دوست عزیز سلی جان ، منم مرد ایرانیم اما مثل پژمان نیستم. قضاوت ناعادلانه نکن لطفا
بهترن هارو برای این خانم و همه خانم های گرفتار به این وضعیت از خدا آرزومندم.
این دیگه اخر نامردی پژمان
کاربرسلی .خیانت ربطی به جنسیت نداره ممکنه ازهرطرفی رخ بده نرفتی تاببینی اون طرف چه خبرهاست!! البته این خانم خارجی هم دومین شکستش اززندگیش بود!دربیشتر موضوع های این چنینی مقصرخوده فرده نمونش هم این خانم چند سال ازشوهرش بزرگ تربود!حالا موضوع دین و موقعیت این هارو هم نمیگم ! البته فکرنکنید بااین کامنتی که گذاشتم کاراین پسره روتایید میکنم نه .بلکه برای شماواین خانم آرزوی بهترین هارو دارم.
آخی. بیچاره مردای ایرونی رو نمی شناخته
با نظرم اف وعلی موافقم،واقعن درست گفتین
مردهای ایرانی بعضیاشون جنبه ندارند خوشی زده زیر دلش بیمعرفت البته اگه خانم ایرانی باید از ش توقع داشت که چرا بابکی همسن بچش داره ازدواج میکنه ولی این خانم تفکرش با ایرانیا فرق میکنه آخرش پژمان پشیمون از کرده خودش میشه که دیگه سودی براش نداره
زندگیی که از اولش پیداست هم کفو نیستند و بر اساس ظاهر و تیپ و جوانی و پول است همین می شود.
یه بنده خدا رو میشناسم یعنی ادم خوبی نیست
البته خیلی خوشگله
دوست من سلی جان وقتی میگی همه مردا سر و ته یه کلباسن
کسی مجبورت نکرده همه رو امتحان کنی!!!!!!!!!!
حتی اگه پسر هم وضع مالیش خوب بود بازم خیانت میکرد چون 99 درصد مردای ایرانی خیانت رو خوب بلدن و دوست دارن اینکارو
خدا بده شانس کاش گیر من میومد تا عمر داشتم نوکریشو میکردم
غیر منطقی بود که شما به یه جوون که هم طبقه شما نبود و خیلی هم از لحاظ سنی از شما کوچکتر بود جواب مثبت بدین،خیلی واضح بود که این اقا به خاطر موقعیت خوب شما بهتون پیشنهاد ازدواج داده.خودتون هم تو انتخاباتون عاقلانه تصمیم نگرفتین.
بی شعور ابرومون را برد.خاک تو سر پژمان برو بمیر
متاسفم اینجاهم مرد جنوبی داریم امااین بارازجنس مونث!خودش دقیقامیدونه کی رو میگم.
هرکی از ماها جای پژمان بود همین کارو میکرد، ادا ادم خوبا رو در نیارید
گناه داره توشهر غریب کسی رو نداره براش دعا کنید حالش خوب بشه میره بادخترش که نامزد کرده زتدگی میکنه