سردبير سابق كايه دو سينما:
كيارستمي بهترين سفير ايران در دنيا بود
ژان ميشل فرودون (Jean-Michel Frodon) (متولد ١٩٥٣) نويسنده و منتقد سينمايي فرانسوي است. او كه تا پيش از سال ١٩٨٥ عكاس بود، در اين سال روزنامهنگاري و نوشتن نقد سينمايي را با هفتهنامه سرشناس Le point آغاز كرد و به طور جدي وارد عرصه نوشتار سينمايي شد.
نظرتان درباره جشنواره بينالمللي فيلم فجر چيست؟
من سال گذشته هم مهمان جشنواره بودم و به نظرم جشنواره امسال بهتر از سال قبل است و پيشرفت داشته است؛ سازماندهي قابل قبولي دارد و استقبال از مهمانان خارجي خيلي خوب است. فكر ميكنم جشنواره دارد راه خود را به عنوان يك رويداد هنري بينالمللي باز ميكند.
درباره فيلمها چه فكر ميكنيد؟ به خصوص فيلمهاي ايراني اكران شده در جشنواره.
من اصلا براي تماشاي فيلمهاي جديد ايراني به جشنواره فجر آمدهام. البته دليل اولم، شركت در بخش بزرگداشت عباس كيارستمي بود. او از دوستان خوب من بود. فيلم مستند سيفالله صمديان درباره كيارستمي را ديدم كه فيلم واقعا خوبي بود. همچنين، يك مستند خوب درباره سهراب شهيد ثالث ديدم. فيلم «برگ زندگي»، ساخته ابراهيم مختاري را هم ديدم كه از آنهم خوشم آمد.
به نظر شما تفكيك جشنواره به دو بخش داخلي و بينالمللي ايده خوبي بود؟
واقعيتش خير؛ ما خارجيها به ايران ميآييم تا فيلمهاي ايراني را ببينيم وگرنه فيلمهاي خارجي را در همه جاي دنيا ميتوانيم ببينيم. من فكر ميكنم برگزاري جشنواره به صورت يكپارچه خيلي بهتر بود.
به طور كلي نظرتان درباره سينماي ايران چيست؟
سينماي ايران فيلمهاي بسيار زيبايي به دنيا ارايه داده است. البته وضعيت كنوني سينماي ايران نسبت به قبل، كه من آن را دوره طلايي سينماي ايران ميدانم افت كرده است. البته در حال حاضر هم فيلمسازان مستعدي در ايران فعاليت ميكنند؛ هم جوان و هم مسن.
حتما فيلمهاي اصغر فرهادي را دنبال كردهايد. از نظر شما او چگونه فيلمسازيست؟
به نظرم فرهادي فيلمنامهنويس بزرگي است. فيلمنامههاي او واقعا قوي هستند ولي كارگردانياش را چندان نميپسندم.
چه ايرادي در كار او ميبينيد؟
ايرادي در كار او وجود ندارد. اما براي من مهمترين وجه يك فيلم، چيزهايي نيست كه ميبينم بلكه چيزهايي است كه ديده نميشود. در سينماي فرهادي، شما تقريبا همهچيز را ميبينيد و بيشتر قصه از طريق ديالوگها روايت ميشود و داستان وابستگي زيادي به ديالوگ دارد. بازيها هم بيشتر كلامي هستند. بنابراين، جاي زيادي براي شما به عنوان تماشاگري كه سهمي در ساختن روايت دارد باقي نميماند. به نظرم، سينماي فرهادي تا حد زيادي تلويزيوني است؛ بسيار شبيه درامهاي تلويزيوني.
پس شما سينماي كيارستمي را ترجيح ميدهيد.
قطعا. سينماي كيارستمي نه تنها در سطح ايران، بلكه در جهان بيهمتاست.
آثار كيارستمي چه ويژگياي دارند كه شما را جذب ميكند؟
فيلمهاي او واقعگرايانه و در عين حال، عميق و معنوي هستند.
مقصودتان از معنويت در اينجا دقيقا چيست؟
او به دوستي با ديگران، به درد آنها و همدردي با آنها ميپردازد. اخلاق در آثار او بسيار بارز است؛ نه اخلاق مرسوم كه شامل تعدادي قوانين جزمي است، بلكه اخلاق ناب كه ريشه در انسان بودن انسان دارد. همچنين، او بسيار خلاق بود و از آزمودن راههاي جديد ابايي نداشت؛ هم از نظر هنري خلاق بود هم تكنيكي. آثار او سرشار از زيباييشناسي ايراني است.
او در فيلمهايش فرهنگ ايران را به دنيا معرفي كرد؛ فرهنگي كه ريشه در شعر دارد. او بهترين سفيري بود كه ايران ميتوانست در جهان داشته باشد. فيلمهاي او باعث شد مردم دنيا نگاه بهتري به ايران و فرهنگ و مردم آن داشته باشند. براي من بسيار دردناك است وقتي از برخي كارگردانان و افراد ايراني، از جمله از برخي مسوولان، چيزهايي بر ضد كيارستمي ميشنوم.
مثلا چه چيزهايي؟
اينكه مخاطب عام فيلمهاي او را دوست ندارد، يا آثار او ايراني نيستند يا اينكه او براي كشورهاي غربي فيلم ميساخت نه براي مردمش. اين صحبتها واقعا برايم آزاردهنده هستند. واقعيت اين است كه فيلمهاي كيارستمي بسيار ساده هستند و هر كس كه آنها را ببيند، ميتواند دركشان كند. بسياري از آنهايي كه درباره او احكام ناروا صادر ميكنند اصلا فيلمهايش را نديدهاند.
نقش درام را در فيلمهاي كيارستمي چگونه ميبينيد؟ برخي ادعا ميكنند فيلمهاي او از عناصر دراماتيك بيبهرهاند.
آثار او قطعا درام دارند، اما نوع خاصي از درام. به خصوص شيوه روايتپردازي او خاص و منحصر به فرد است.
آيا با اين نظر موافقيد كه كيارستمي از سينماي نئورئاليست ايتاليا ملهم بود؟
بله، اما نميتوان آثار او را با فيلمهاي نئورئاليستي ايتاليا مقايسه كرد، چرا كه عناصر متفاوتي در اين آثار ديده ميشود كه در نئورئاليسم نبود. در واقع، فيلمهاي او كاملا اريژينال (اصيل) هستند.
با ديگر فيلمسازان ايراني چقدر آشنا هستيد؟
من آثار بسياري از فيلمسازان ايراني، از جمله امير نادري، رخشان بني اعتماد، جعفر پناهي و برخي كارهاي محسن مخملباف را تحسين ميكنم. فيلمهاي كامران شيردل و داريوش مهرجويي و در ميان فيلمسازان جديدتر هم آثار ماني حقيقي را دوست دارم. به فيلم «باشو، غريبهاي كوچك» بهرام بيضايي هم خيلي علاقه دارم. فيلمهاي جليلي را نيز همين طور، كه البته متاسفانه اخيرا فيلمي نساخته است. كارهاي يكتاپناه، مشخصا فيلم «جمعه» را هم خيلي دوست دارم كه از او هم اخيرا فيلمي نديدم.
بهتر است كمي به سينماي كشور شما، فرانسه بپردازيم. كارهاي نسل جديد فيلمسازان فرانسوي را چگونه ميبينيد؟
سينماي فرانسه هم مثل سينماي ايران از دوران طلايياش كه موج نو بود فاصله گرفته است، اما هنوز فيلمسازان خوبي هستند و جالب اينكه بسياري از فيلمسازان خوب ما زن هستند.
شما از علاقهمندان موج نوي سينماي فرانسه هستيد. از نظر شما، موج نو يك سبك بود؟
نه يك سبك، بلكه بيشتر يك «روح»؛ يك حال و هوا.
بيشتر آثار كدام فيلمسازان موج نو را ميپسنديد؟
فيلمهاي ژاك دمي، ژان لوك گدار و آلن رنه را. البته گدار هنوز فيلم ميسازد و اخيرا آخرين فيلمش را تمام كرده است. فيلمهاي روبر برسون و اليويا ساياس را هم خيلي دوست دارم.
كمي درباره فيلمهاي جديد صحبت كنيم. فيلم «لالالند» را چگونه ديديد؟
فيلم خوبي بود؛ اداي احترامي به فيلمهاي موزيكال. البته آن را يك شاهكار نميدانم، ولي از آن خوشم ميآيد.
درباره فيلم «توني اردمن» كه رقيب «فروشنده» فرهادي در اسكار بود چه فكر ميكنيد؟
به نظرم هر دوي اين فيلمها شبيه هم بودند و من هيچ كدامشان را زياد دوست ندارم. هر دوي آنها بيشتر درامهاي تلويزيوني هستند تا سينمايي.
به نظر شما چه فيلمي مستحق بردن اسكار بهترين فيلم خارجي بود؟
به نظرم فيلم فيليپيني «زناني كه ميروند» (Women who Left) (ساخته لاو دياز) كه برنده جايزه جشنواره ونيز هم شده بود بهترين فيلم خارجي اسكار بود. «فارغالتحصيلي» (Graduation)، ساخته فيلمساز رومانيايي «كريستين مانجيو» هم فيلم خوبي بود. واقعيت اين است كه سليقه هنري داوران اسكار بسيار نازل است.
آيا با اين نظر موافقيد كه جايزه فرهادي، وجه سياسي داشت؟
بله، تا حدي. مسوولان اسكار با دادن جايزه به فيلم يك كارگردان ايراني ميخواستند نوعي بيانيه بر ضد دونالد ترامپ صادر كنند. در عين حال، آنها «فروشنده» را دوست داشتند. بسياري از تماشاگران نيز همين طور. در واقع، تركيبي از اين دو عامل (علاقه آنها به فيلم و وجه سياسي ماجرا) باعث شد جايزه را به فرهادي بدهند.
ارسال نظر