خوش به حال روسای جمهور سابق
مصطفی داننده در عصر ایران نوشت: «کل هستهای رو دادن تا روابط بانکی برقرار بشه نشد! دیدن سرشون کلاه رفته رفتن بهشون گفتن باید حاج قاسم سلیمانی رو کت بسته تحویل ما بدید تا ما fatf رو برقرار کنیم! وزیر ما هم امضا داده که حاج قاسم رو کت بسته تحویل بده! آی مردم این درد رو ما کجا ببریم؟!»
مصطفی داننده در عصر ایران نوشت: «کل هستهای رو دادن تا روابط بانکی برقرار بشه نشد! دیدن سرشون کلاه رفته رفتن بهشون گفتن باید حاج قاسم سلیمانی رو کت بسته تحویل ما بدید تا ما fatf رو برقرار کنیم! وزیر ما هم امضا داده که حاج قاسم رو کت بسته تحویل بده! آی مردم این درد رو ما کجا ببریم؟!»
این سخنان شاید در نگاه اول خنده دار باشد اما این جملات به صورت جدی با قسم جلاله از زبان یکی از منتقدان روحانی خارج شده است. سید محمد نبویان نماینده سابق تهران در مجلس قبل از انتخابات ریاست جمهوری این اتهامات را به زبان آورده است.
قبل از او نیز برخی از طلاب به صحنه آمده بودند از وجود آموزش همجنس گرایی و خودارضایی به کودکان به مردم خبر داده بودند.
مخالفان افراطی روحانی در ۴ سال گذشته تمام تلاش خود را انجام دادند که دروغهای بزرگ را به مردم راست جلوه دهند. آنها به جای نقد عملکرد روحانی به دنبال پرونده سازی علیه رییس جمهور و دولت بودند.
منتقدان این روزهای روحانی از جمله تازه واردهای سیاسی ایران هستند، کسانی که از دو مجلس هشتم و نهم و روزنامهها و سایتهای همسو سربرآوردهاند و همین ناشناخته شده بودن بسیاری از این افراد باعث شده است تا روحانی نداند با چه کسانی و با چه تفکری روبرو است. و این برخلاف دیگر روسای جمهوری ایران است. هاشمی، رییس دولت اصلاحات و احمدی نژاد میدانستند که با چه کسانی روبرو هستند و منتقدان دولتهای سازندگی، اصلاحات و دولت مهرورز همه با تابلوهای مشخص و با شناسنامه به انتقاد از قوه مجریه میپرداختند.
برای درک بهتر این معنا بیایید باهم مخالفان دولتهای گذشته را مرور کنیم.
هاشمی رفسنجانی در دو دولت خود با منتقدانی متفاوتی روبرو بود. هاشمی رفسنجانی در دولت اول خود، منتقدانی از جنس جناح چپ داشت و در دولت دوم خود با راست گرایان منتقد روبرو بود. سیاستهای تعدیل اقتصادی و تعامل در سیاست خارجی باعث شده بود تا جناح چپ که متشکل از اعضای مجمع روحانیون و مجاهدین انقلاب اسلامی و دیگر گروههای این جریان بود، به طور صریح از این سیاستها انتقاد میکرد و اعتقاد داشت که این اندیشه با آرمانهای انقلاب فاصله دارد.
با کناره گیری جناح چپ از سیاست و حذف برخی از وزرای این جناح از دولت با توجه به فشار راستگرایان، منتقدان هاشمی این بار در قامت راستگرایان وارد عرصه شدند. این منتقدان بعد از فاصله گرفتن هاشمی با این جریان و تشکیل کارگزارن، به صورت جدی تر وارد عرصه شدند و روزنامههایی مانند رسالت با مدیریت احمد توکلی و همچنین حزب موتلفه اسلامی انتقادهای شدید نسبت به سیاستهای فرهنگی و اقتصادی دولت سازندگی داشتند. تشکیل طبقه اشراف در کشور مهم ترین ایراد این جریان به دولت هاشمی بود.
رئیس دولت اصلاحات از همان روزهای اول مخالفان خود را میشناخت و میدانست که راست گرایان طرفدار ناطق نوری که طعم تلخ شکست در انتخابات ریاست دوم خرداد را چشیده بودند، ردای مخالفت با دولت او را به تن خواهند کرد. مجلس پنجم، مملو از مخالفان دولت خاتمی بود و این کار را برای رئیس جمهور سخت میکرد اما وجود منتقد منصف و شناسنامه داری ماننده ناطق نوری در راس مجلس باعث شد تا کابینه خاتمی، به طور کامل از مجلس رای اعتماد بگیرد و بعد از آن جامعه شاهد همکاری مطلوبی میان دولت و مجلس بودند.
سیاست خارجی و مسائل فرهنگی به ویژه در زمینه مطبوعات و سینما، مهم ترین مسائلی بود که راست گرایان درقبال دولت خاتمی مطرح میکردند. استعفای مهاجرانی و عبدالله نوری نمونه بارز این اختلاف بود. چیزی که امروز اکثر اصلاح طلبان به آن معتقدهستند، شناسنامه دار بودن منتقدان خاتمی است. در این میان برخی گروهها که در آن زمان به تندرو و لباس شخصی معروف بودند. این گروهها مشکلات فراوانی برای دولت اصلاحات بوجود آوردند اما بازهم در فضای سیاسی ایران شناخته شده بودند.
محمود احمدی نژاد، ششمین رئیس جمهور ایران نیز همچون هاشمی رفسنجانی با دو گروه مخالف روبرو بود. او در بدو پیروزی مخالفان جدی روبرو بود. مخالفانی که با محوریت آیتالله هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی فعالیت میکردند. آنان اعتقاد داشند که دولت احمدی نژاد، دولت ناکارآمد و به دور از عقلانیتی است. در طول چهار سال اول دولت احمدی نژاد، منتقدان به تمام رفتارهای احمدی نژاد ایراد وارد میکردند از سخنرانی در سازمان ملل تا سخنرانی در سفرهای استانی. اما نکته مهم در این میان، حضوز چهرههای شناخته شده در سطح جامعه مانند هاشمی، خاتمی و کروبی به عنوان منتقدان احمدی نژاد بود. منتقدانی که در سطوح مختلف از قوه مجریه و مقننه فعالیت کرده بودند و شرابط کشور را به خوبی درک میکردند.
حوادث بعد از انتخابات ۸۸ و حاشیه نشینی اصلاح طلبان و تغییر رویه احمدی نژاد در سیاستهای خود باعث شد تا مخالفت با دولت احمدی نژاد از اصلاح طلبان به اصول گرایان برسد. اصول گرایان دلخور از رفتارهای احمدی نژاد از جمله قهر ۱۱ روزه او، شمشیر انتقاد را برنده تر از اصلاح طلبان علیه دولت احمدی نژاد کشیدند و برای بار اول در تاریخ جمهوری اسلامی پای رئیس جمهور را برای پاسخ به سوال نمایندگان به مجلس کشاندند. این اختلافها حتی کار را به جایی رساند که رئیس مجلس یعنی علی لاریجانی با رئیس جمهور در صحن علنی مجلس درگیری لفظی پیدا کرد، درگیری که در بین اهالی رسانه به عنوان « یکشنبه سیاه» معروف شد.
علی لاریجانی، علی مطهری، احمدی توکلی و محمدباقر قالیباف، مهم ترین چهرههای مخالف دولت در جریان اصول گرایی بودند.
بعد از دیدن این منتقدان و مقایسه آنها با مخالفان روحانی باید گفت خوشبهحال هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد برای داشتن چنین منتقدانی. شاید در پایان این یادداشت به صورت احساسی میتوان گفت بعد از خواندن سخنان و عملکرد دلواپسان روحانی، دلم برای رییس جمهور سوخت.
نظر کاربران
اينهايي كه گفته شد انتقاد نيست بلكه واقعيت محضه
حالا خيلي هاشو سانسور ميكنن و نمگين
چون ملت رو به كما مي بره...
دلت برای رییس جمهور نسوزه چون توی ناز و نعمته هم خودش هم اطرافیانش دلت بحال ما فقیر بیچاره ها بسوزه
خوب این آقا هم ته دلش میسوزه
بزرگان قوم باید فکری بکنندتامیدان برای ادمهای کوچک باز وبرای بزرگان واقعی بدلیل غیر خودی بسته شود نتیجه این میشودجامعه را با حر ف مفت و بیحاصل وبعضا ضدملی ملتهب میکنند البته ازروی نفهمی درخوشبیناه ترین حالت.که خود ی نشان دهند و اینمیشودکه سرداربسیجی ایرانی راخمیر مایه مزخرفات خودمیکنند.
اقای داننده تو پول میگیری به نفع دولت حرف میزنی
توکلی مخالف دولت احمدی نژاد نبود.نقد میکرد اما می ترسید.
این آقایان مهره سوخته هستند وبا این حرفها و عزت وافتخار دیگران خودی نشان دهند والا مردم دست بوس سرداران امنیت و دیبلماسی هستند و دیگر اشتباهات گذشته را تکرار نمیکند.