ساعتی مانده به ظهر، وقتی هنوز خبری از ترافیک چهارراه و قفلشدن شمارههای چراغ راهنمایی نیست، برج عاج، بلند و سربهآسمان ساییده، از خواب بیدار شده است. کارگرها سر از کانکسهای مستطیلی سفید بیرون میکشند و خیابان را تماشا میکنند.
شهروند نوشت: ساعتی مانده به ظهر، وقتی هنوز خبری از ترافیک چهارراه و قفلشدن شمارههای چراغ راهنمایی نیست، برج عاج، بلند و سربهآسمان ساییده، از خواب بیدار شده است. کارگرها سر از کانکسهای مستطیلی سفید بیرون میکشند و خیابان را تماشا میکنند.
بالای سرشان، نمای برج نیمهکاره با شیشههای مستطیلی آبیرنگ جابهجا رنگشده و منتظر است. منتظر شروع کار، بالارفتن کارگرها، روی هم گذاشتن مصالح و به بلوغ رسیدنش. کنار خیابان، در چند قدمی شناسنامه برج، خودروها دوبله پارک کردهاند. روی تابلوی پلاک ثبتی نوشتهاند: ٢٥طبقه با ٧طبقه زیرزمین. روبهروی برج، سوی دیگر خیابان، احمد در دکه روزنامهفروشی نشسته و نگاهی زیرچشمی به پیادهرویی که برج اشغال کرده و جای قدیمیاش نگاه میکند و میگوید از سال ١٣٥٦، وقتی هیچکدامتان هنوز نبودید، من آن سوی خیابان دکه داشتم. جایم را عوض کردند: «اینجا زمین بود، بیابان برهوت، تا میرسید به ساختمان مدرسه چیزی نبود. یک روز تابلوی بنیاد مستضعفان میزدند، یک روز جای دیگر. تا اینکه صاحب این برج آمد. نمیدانم چطور اینجا را تصرف کرده بود. آدم معروفی است. همه میشناسندش.»
میدانید قرار است چی بسازند؟
کسی چه میداند؟ اینها که با ما حرف نمیزنند.
مشتری جوانی جواب میدهد: «اداری تجاری است.» دیگری میگوید: «مال آقای ا... است. نمیشناسید؟» اولی میگوید: «فکر کنم یکی از سهچهار پولدار ایران است.» میگوید من نقشهبردار این کارم، آمده چند بیسکویت رنگارنگ بخرد: «بازار مبل و بازار موبایل دارد. شنیدم قراره ساختمان مرکزی بیمه رازی بشود. از سال ٩١ شروع شده کارش، من آن موقع نبودم ولی وسطاش یکی دو سالی خوابیده بود. الان دوباره کار میکند، فکر کنم یکسالونیم دیگه کار دارد. از ٩١شروع شده ولی دوسال خوابیده بود.»
احمد میگوید: صاحابش یک وقتی رفیق ما بود، دیگه الان مارو یادش نمیاد. این پولدارها به ما چه کار دارند؟
نقشهبردار پیراهن سفید از مهندسهای بیکار میگوید و کارهایی که صاحب این برج راه انداخته: «پروژه عمرانی خیلی کم شده. اگر این نبود همه مهندسها بیکار بودند. خیلی پروژه دارد. تو همین تهران شاید صد تا پروژه فعال داشته باشد. مثلا یکیاش الهیه است، مال بانک آینده. راستی غیراون بازارها بانک آینده هم مال خودش است. اینجا هم اول قرار بود بشود بانک آینده، بعد شد بیمه رازی.»
شیشههای آبینمای برج را نشان میدهد: «این نمارو میبینی؟ این شیشهها از کانادا اومده. هر کدوم از این مستطیلها، ١٠میلیون پولشونه. همه وسایلش لوکسه. آخه کم آدمی نیست. یکی از سهچهار تا پولدار ایرانه. شنیدم فقط ٤٠میلیارد باید خلافی به شهرداری بده. انگار شهرداری تا یه ارتفاعی مجوز داده و این بقیهاش رو سرخود ساخته.»
برج چند روز قبل آتش گرفت. در عکسها دود از بالای نمای شیشهای کانادایی بیرون میآید و در خبر نوشتهاند ساختمان پنجطبقه. ساختمان، با حساب زیرزمین، ٣٢طبقه است. یکی از برجهای بلندبالایی که آسمان تهران را به کوچههایی تنگ بدل کردهاند. مجوز چنین برجهایی از کمیسیون ماده ٥ بیرون میآید. کمیسیون ماده ٥ که طبق سایت دبیرخانه این کمیسیون در تهران، ١٠نفر عضو دارد، به ریاست شهردار تهران و با عضویت معاون شهرسازی و معماری شهر تهران، رئیس دبیرخانه کمیسیون، رئیس شورای اسلامی شهر تهران، معاون وزارت راهوشهرسازی، معاون وزارت کشور، معاون وزارت جهاد کشاورزی، معاون وزارت نیرو، معاون سازمان میراث فرهنگی و معاون سازمان حفاظت از محیطزیست تشکیل میشود.
محمدمهدی تندگویان، عضو فعلی شورای شهر میگوید که این برج روی هر توافق و تعاملی که انجام شده، جزو طرحهای تصویبشده است: «بحث کلی این است که در کمیسیون ماده٥ که مجوز برجهای بلندمرتبه اینچنینی داده میشود، به چه میزان به پیوستهای ترافیکی و اجتماعی و فرهنگی توجه شده است. این ساختمان در محل خاصی قرار گرفته و برای دسترسی با دومعبر اصلی ارتباط دارد و نزدیک ایستگاه مترو است، از اینرو شاید پیوست ترافیکی آن بررسی شده است. اما در خیلی از این پروژهها پیوست ترافیکی رعایت نمیشود و پیوستهای فرهنگی و اجتماعی هم ندارند و در نقطهای ایجاد میشوند که مشکلات اجتماعی و فرهنگی هم به وجود میآیند.»
او از چند برج اینچنینی که بدون رعایت پیوستها ساخته شدهاند مثال میآورد. برج پالادیوم و ارگ تجریش: «پالادیوم علاوهبر مشکل ترافیکی و با وجودی که مدیران آن میخواهند پلاک جنوبی را بخرند و پارکینگ مجتمع را تامین کنند، بافت محله را بههمریخته. در مورد ارگ تجریش حتی اگر پارکینگ آن هم تامین شده باشد، عملا پیوست ترافیکی مناسبی ندارد. مشکلمان همین است که خیلی از طرحها بدون پیوستهای ترافیکی و فرهنگی و اجتماعی تصویب و ابلاغ شدهاند. مجوز برخی از این پروژهها به دلیل توافقات و کسب درآمد صادر میشوند.»
مجوز همه برجهایی که الان درحال بهرهبرداری هستند، سهچهارسال پیش گرفته شدهاند و تندگویان میگوید در دوسهسال گذشته مجوزی با این وضع ندیدهام: «مجوزها عمدتا قدیمی هستند. فقط یک مورد هتل فرشته در خیابان الهیه، مریم شرقی بود که خود ما ورود پیدا کردیم و به فاز اجرا نرسید. درخواست کردیم پیوست ترافیکی بیاورند که نشد و مالک هم منصرف شد. ادعایمان این بود که آن منطقه دارای یک نقطه کور ترافیکی است و با این هتل به مشکل برمیخوریم و قرار شد برای معابر دسترسی ایجاد کنند. اگر این پیوستها بیاید، خیلی از پروژهها تصویب نمیشوند.»
نماینده شورا در کمیسیون ماده٥ حق رأی ندارد و به گفته تندگویان نمیتواند در مسائل چنین برجها و ساختمانهایی ورود پیدا کند: «شورا نمیتواند در مصوبات کمیسیون ماده٥ ورود کند. نماینده شورا در کمیسیون ماده٥ حق رأی ندارد. تنها جایی که میتواند به این مسأله ورود پیدا کرده و مجوز را لغو کند، شورایعالی معماری شهرسازی در وزارت مسکن و شهرسازی است. تا جایی که به یاد دارم تنها موضوعی که این شورا در آن وارد شد و مجوز بلندمرتبهسازی لغو شد، گود بابک زنجانی در شهرکغرب بود. تقریبا مورد دیگری نبوده که درحال اجرا باشد و این شورا به آن ورود کرده و محکم ایستاده باشد و جلویش را گرفته باشد.»
نماینده شورایعالی معماری شهرسازی علاوهبر اینکه میتواند به این مسأله وارد شود، از ابتدا در جلسات کمیسیون بوده و از جریان مجوز بلندمرتبهها خبر دارد: «حتما این مجوز را امضا کرده است. ولی با همه این حرفها اگر به نظر برسد ساخت برجی تبدیل به معضل شده است، قانونا میتواند وارد شود و جلوی آن را بگیرد، اینکه چرا ورود نمیکنند را باید خودشان پاسخ دهند.» بهگفته تندگویان، احتمالا مجوز این برج سال٩٠ صادر شده است و پس از صدور مجوز دیگر مالک متخلف نیست: «وقتی کمیسیون ماده٥ مجوز میدهد دیگر مالک متخلف نیست و هر اتفاق بدی که بیفتد، ما دیگر نمیتوانیم ورود پیدا کنیم. حتی اگر برویم و برخورد کنیم میتواند با مجوز به دیوان عدالت برود و شکایت کند. وقتی کسی مصوبه میگیرد برای خودش حقوق مالکانه بهوجود آورده و ما نمیتوانیم آن را لغو کنیم. عوارض را پرداخت میکند و پروانه میگیرد. اگر تخلفی هم شده باشد نمیتوانیم سراغش برویم.»
ماجرای مجوز بلندمرتبهسازی در دوران شهردار کنونی تهران مبتنیبر یک تبصره است که به مفاد طرح تفصیلی اضافه کردهاند. محمد سالاری بهتازگی در خبرگزاری ایسنا اعلام کرده است که به موجب یک انحراف قانونی این اتفاق افتاده: «به موجب مفاد طرحهای جامع و تفصیلی قرار بود تا زمانی که ضوابط بلندمرتبهسازی تدوین نشود به هیچ عنوان اجازه بلندمرتبهسازی داده نشود. نخستین انحراف این بود که شهرداری باید درمدت٦ماه نسبت به تدوین ضوابط بلندمرتبهسازی اقدام میکرد که این مهم محقق نشد.» به گفته رئیس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر تهران، براساس این تبصره قرار شد تا زمان تصویب آییننامه بلندمرتبهسازی، درخواست پروانه بهصورت موردی به کارگروه کمیسیون ماده ٥ ارسال شود که در اصل مجوز بلندمرتبهسازیهایی که در دوران قالیباف صادر شد مبتنیبر این تبصره بوده است.
شورای شهر مغایرت این بند را در سال٩٣ به شهرداری گوشزد کرده و درخواست ارایه ضوابط بلندمرتبهسازی را داشته، اما تا سال٩٤ این موضوع کش پیدا کرد تا بهگفته سالاری، شورایعالی معماری و شهرسازی به شهرداری مجددا تکلیف کرد که طی مدت کوتاهی نسبت به تدوین ضوابط بلندمرتبهسازی در شهر اقدام کند: «در سال٩٤ هنگامی که شورایعالی شهرسازی و معماری متوجه طفرهرفتن شهرداری شد، هرگونه صدور مجوز بلندمرتبهسازی موردی در شهر تهران را متوقف و اعلام کرد تا زمانی که ضوابط بلندمرتبهسازی تدوین نشود، شهرداری حق صدور مجوز در این زمینه را ندارد.»
او درباره صحبتهای شهردار مبنیبر اینکه شورایعالی معماری و شهرسازی مقصر اصلی بلندمرتبهسازی است و شهردار مجری آن بوده، میگوید: «این مسأله مربوط به شورایعالی معماری و شهرسازی دولت قبل است که با شهرداری توافق کرده و طی یک مصوبه هشتبندی موجبات انحراف در طرح تفصیلی را فراهم کردند و ٢,٥میلیون نفر به جمعیت شهر اضافه کردند.»
احمد میگوید: حالا بگذار همهاش ساخته شود و ساکنانش بیایند، بعد ببین اینجا چه قیامتی بشود: «بعدازظهرها ترافیک محله خیلی زیاد است. حالا بعدها خودش را نشان میدهد وقتی هر واحدش را بدهد به یک نفر و هر واحد چند خودرو بخواهد بیاورد. ولی کسی توی این مملکت فکر نمیکند که فقط ساختن نیست، بقیهاش هم باید مجهز باشد.» جوان نقشهبردار رفته است. احمد در دکه نشسته است و به مردم بیسکویت و سیگار و آبمعدنی میفروشد و گهگاهی یک روزنامه: «ما اون سر نبش بودیم. اون موقع با ما همکاری میکرد. وقتی کارش راه افتاد دیگه رفاقتا تموم شد. دیگه شروع کرد ساختن و به ما هم گفت باید از اینجا بلند شید. ما هم رفتیم از شهرداری مجوز گرفتیم که ما را آورد اینجا. اینها اینجوریاند. یک شریک هم دارد که نمیدانم کیست. پول از اوست و اسم از این است. سه چهارسال پیش که پیش ما میآمد عضو هیأتمدیره ... هم بود.»
سال ٥٦، سالی که احمد با دکهاش به این محله آمد بیشتر بیابان بود و توی کوچهها تکوتوک خانه: «اداره که خیلی کم. جاده هم نبود اصلا. یک مقداری شن بود، بقیهاش هم دیوار. وقتی تازه اومده بود اینجارو بسازه، یک نگهبان گذاشته بود. اهل افغانستان. یکروز یک گروه دیگر آمدند اینجا را گرفتند، گفتند مالک ماییم. کارگرهای یک ارباب دیگر. زنگ زدیم به صاحبش که آمدند زمین را گرفتهاند. او هم با توپ و تفنگ آمد و آنها را بیرون کرد و شروع کردند به ساختن و این شد که میبینی.»
تندگویان میگوید ما اطلاع دقیق از پلاکهایمان نداریم و یکی از مشکلات مصوبههای کمیسیون ماده٥ این است که تاریخدار نیستند: «خیلی از پلاکها هستند و هنوز ساخته نشدهاند، اما ما اطلاعی دربارهشان نداریم، زیرا مجوز آن را چندسال قبل گرفتهاند و مالک به هر دلیل مدتی ساخت آن را متوقف کرده و پروانه نگرفته است. اگر ١٠سال هم اجرا نشوند، مصوبه باطل نمیشود و همیشه میتوانند از آن استفاده کنند. به همین دلیل ما اطلاع دقیق از پلاکهایمان نداریم. مگر اینکه روز شروع به کار تازه مطلع شویم که از قدیم مصوبه کمیسیون داشتهاند و عملا نمیتوانیم ورود کنیم. حتی ممکن است مجوز کمیسیون چندین دست بچرخد و مالک ملک را بفروشد و عملا نمیشود برخورد کرد. اگر تاریخی روی مصوبه باشه حداقل زمانی که مالک به هر دلیلی آن را به تعویق انداخته، ابطال میشود و اگر مجدد بخواهد مجوز بگیرد ممکن است با قوانین موجود دیگر نتواند بگیرد.»
کارکنان غذاخوری روبهروی برج میگویند چند شب قبل دو نفر از طرف برج آمده بودند عکسبرداری: «چه اهمیتی دارد برایمان؟ ما که اینجا زندگی نمیکنیم. حالا چند تا برج باشد. کاری هم به کار کسی ندارد. محله یا پر اداره است یا پیرمرد و پیرزنهایی که دیگر برایشان مهم نیست این چیزها.»
دیگری میگوید: «چرا مهم است، ترافیک زیاد میشود.» بعد یادش میآید از کارگرهای برج شنیده است همین زمستان گذشته، یک جوان شیرازی از برج سقوط کرد و از دست رفت.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر