نظر منفی منتقدان درباره «شاه آرتور»
تاد مککارتی منتقد ارشد «هالیوود ریپورتر» ساخته ریچی را «نابهنجار، مطنطن و کشدار» توصیف کرده و آن را «فیلمی سخیف و مبتذل متعلق به دورانی مبتذل» دانسته است. هرچند، در ادامه نقد خود تلاش کرده از ریچی در مقام کارگردان و سازنده اثر تا اندازهای دلجویی کند.
تاد مککارتی منتقد ارشد «هالیوود ریپورتر» ساخته ریچی را «نابهنجار، مطنطن و کشدار» توصیف کرده و آن را «فیلمی سخیف و مبتذل متعلق به دورانی مبتذل» دانسته است. هرچند، در ادامه نقد خود تلاش کرده از ریچی در مقام کارگردان و سازنده اثر تا اندازهای دلجویی کند.
مککارتی تاکید کرده بعضی از سکانسهای فیلم بسیار درخشان و هوشمندانه طراحی شده است: «او (ریچی) نخواسته از روشهای ملالآور سنتی در روایت استفاده کند، به همین خاطر راههای بسیار میانبری برای انتقال حجم بالایی از اطلاعات یافته و رویکردی جسورانه را در روایت داستان پسزمینه به کار بسته و لحظهای، حتی لحظهای به دامن تشریفات و تقدیس بیهوده نلغزیده است.»
بقیه منتقدان حتی به اندازه مککارتی هم از خودشان ذوق و شوق نشان ندادهاند. ایوان ساتهاف منتقد فیلم در توصیف «شاه آرتور» ریچی مینویسد: «نه فقط یک کلیپ موسیقی پرجنب و جوش است، بلکه یک مزخرف به تمام معناست.» ساتهاف شکواییه خودش را با این جمله ادامه میدهد: «کل فیلم تقلایی است که هر از گاهی با بخشهای خوبی همراه شده است ... این فیلم متعلق به اکرانهای ماه فوریه است که به اسم یکی از فیلمهای پرسر و صدای اکران تابستان مخاطب را فریب میدهد.»
جیمی فامیوروا منتقد «امپایر» هم به همین اندازه از فیلم ریچی ناامید شده و آن را اثری «از هم گسیخته و فاقد تاثیرگذاری لازم» توصیف کرده است. او همچنین سازندگان این فانتزی پرهزینه را متهم به استفاده از رویکردی راحتطلبانه در کاربرد بیش از حد جلوههای ویژه کرده است.
دیوید ارلیک منتقد «ایندی وایر» نیز با همین شدت و حدت به سازندگان نسخه جدید «شاه آرتور» تاخته است و تنها نکته قابل توجه فیلم را در همین یک نکته خلاصه کرده: «اگر این فیلم تا این اندازه ملالآور نبود، آدم مبهوت میماند که ریچی و همکاران فیلمنامهنویساش - لینونل ویگرام و جابی هرولد - با چه سرعتی موفق شدند چنین زبالهای را روانه پرده سینما کنند.» ارلیک در ادامه با حمله به شیوه روایی قصه فیلم تاکید میکند: «به لحاظ بصری، فهم این که دقیقه به دقیقه فیلم دقیقا چه اتفاقی در حال رخ دادن است، ناممکن به نظر میرسد.»
کن سینگر منتقد «اسکرین کراش» در پاسخ این پرسش که در این صورت، «چه کسی مایل است برای تماشای چنین فیلمی به سینما برود»، مینویسد: «ظاهرا مخاطب هدف این فیلم افرادی هستند که آرزو میکنند ای کاش «بازی تاج و تخت» کمتر پیچیده بود.»
از همه تندتر، واکنش بیلگه ابیری منتقد «ویلج وویس» به ساخته ریچی است که مینویسد: «منصفانه بخواهیم قضاوت کنیم، اصلا نباید این فیلم را حتی در حد «برداشتی» از افسانه شاه آرتور به حساب بیاوریم. سناریوی این فیلم بیشتر به روخوانی ناشیانه یک کودک ۱۲ ساله از روی قصه اصلی میماند.» او در ادامه نقد خود اضافه میکند: «خجالتآورتر این که بارقههایی حقیقی از هوشمندی و الهام در فیلم وجود دارد و دروغ است اگر بگویم از تماشای بیشتر فیلم لذت نبردم.»
با این همه، به دور از انصاف است اگر به نقدهای مثبتی که درباره این فیلم نوشته شده، اشاره نشود از جمله پیتر برادشاو منتقد «گاردین» که اغلب لحظات ساخته ریچی را «به طرز شگفتانگیزی سرگرمکننده» دانسته و آن را مفرحتر از برداشت فاخر آنتوان فوکوا از افسانه شاه آرتور - که در سال ۲۰۰۴ روی پرده رفت - توصیف کرده است. حتی با این حال، برادشاو هم معترف است که در بهترین حالت، ساخته ریچی یک فیلم بلند شدیدا ناهمگون و غیریکدست است.
شاید «شاه آرتور: افسانه شمشیر» لزوما و به طور مشخص فیلم خوبی از آب در نیامده باشد اما این نقطه ضعف دلیل بر این نیست که همزمان فیلمی سرگرمکننده و لذتبخش نباشد. باید منتظر ماند و دید افتتاحیه فیلم ریچی در گیشه امریکای شمالی و بازارهای بینالمللی تا چه حد با استقبال عامه سینماروها روبهرو میشود و آیا هزینههای تولید این فانتزی ۱۷۵ میلیون دلاری به جیب سرمایهگذارانش، به ویژه استودیوی «وارنر» باز خواهد گشت یا نه - تا دستکم به لحاظ تجاری بتوان آن را در صف فیلمهای موفق دستهبندی کرد.
ارسال نظر