صبح نو: این دولت کهنسال و کندپا است
حامد حاجی حیدری در روزنامه صبح نو نوشت: ۴سال بس است؛ حضور این دولت کهنسال و کندپا طی چهار سال گذشته، ضربات اسفباری بر کشور وارد آورده است، و استمرار آن برای چهار سال دیگر، میتواند «مهلک» باشد. البته بخشی از مشکل منوط به کهنسالی آنان است، و قدری همذات این جماعت چنین است.
حامد حاجی حیدری در روزنامه صبح نو نوشت: ۴سال بس است؛ حضور این دولت کهنسال و کندپا طی چهار سال گذشته، ضربات اسفباری بر کشور وارد آورده است، و استمرار آن برای چهار سال دیگر، میتواند «مهلک» باشد. البته بخشی از مشکل منوط به کهنسالی آنان است، و قدری همذات این جماعت چنین است.
از مجلس سوم تا کنون، جماعتی بودهاند و هستند که با یک خصلت ثابت در ذهنها میمانند و خواهند ماند؛ «حرف زدن و عمل نکردن». البته چندان بیعمل بیعمل هم نبودهاند، ولی به هر حال، هر کار کشور که به آنها میرسید، یا خراب یا کند یا نسبتاً متوقف میشد و تا کار به کسانی که آنها انگهای ناجور «محافظهکار» و «تندرو» و «دلواپس» و ... میزدند نمیرسید، کارها واقعاً انجام نمیشد.
آنها مرد عمل نبودند، از آن موقع که کوس اتحاد با صدام برای تجاوز به کویت سر میدادند تا امروز که«نمیشود و نداریم و نمیتوان» را لاینقطع تکرار میکنند و معلوم نیست با این همه نمیشود و نمیتوان چرا نامزد انتخابات شدهاند؛ جوهر حرفشان هم همین انحصارطلبی است که ما هر چند کاری نمیکنیم، ولی بیخطریم و سایر نیروهای سیاسی این جامعه خطرناک هستند.
خوی و خصلت دیگر این جماعت «شلوغکاری بیملاحظه» هم هست، ولی با کمال شدت در شلوغکاری، باز هم اغلب عملی از آنها بر نمیآید. آنها به طعنه در گفتوگوی بغضآلود خود با دوربین، با شیطنت به موضوع «پلاسکو» اشاره میکنند ولی وقتی در موقعیتی مانند «معدن ذغال سنگ زمستان یورت» نوبت به عمل خودشان میرسد، شب بعد که خود را بر سر حادثه میرسند، همان اول مرگ ۳۵ نفر را اعلام و خود را راحت میکنند و پس از آن هر بار که پخش تلویزیونی کمکرسانی را که میبینید، نیروهای مسلح را مشغول امدادرسانی مشاهده میکنید و نمیدانید که دولتیها پس کجای داستان هستند. خلاصه این که نزدیک به سه دهه است که این جماعت دچار بیماری «حرف زدن و عمل نکردن» هستند.
حالا، در موقعیتی هستیم که حضور آنها بر مصدر اداره امور کشور، به یک مخاطره تمام عیار تبدیل شده است. «۴ سال»، واقعاً و بیاغراق و با اذعان هر ذهن منصفی، کشور را به لکنت رساندند یا متوقف کردند. آنها یک بار در مقطع هفتاد و شش تا هشتاد و چهار و یک بار هم در این «۴ سال» اخیر، حسابی چرخها را به کندی کشاندند و به «باندبازی» پرداختند. باید برای تغییر این شرایط کاری کرد.
عدم توجه به تغییرات شتابان و سهمگین اقتصاد و دنیای دیجیتال، از سوی سیاستمداران کهنسال، سرنوشت و سرانجامی مشابه دایناسورها برای کشور رقم خواهند زد و در این میان، سیاستمداران، مقصر اصلی اضمحلال اقتصاد و اجتماع به حساب خواهند آمد.
به کارگیری استعاره «دایناسور» به منظور توصیف سیاستمداران ناسازگار با شرایط محیطی، مناسب و پرمعناست. این که شاید برخی فوریت شرایط امروز را درک نکنند و بگویند این دولت با همه رکود و کندی ناجورش و با این که دیگر کلیدی به مردم نشان نمیدهد، «۴ سال» دیگر باشد ببینیم چه میکند؛ البته مطابق نظرسنجیها شمار کسانی که این را میگویند به حدود یک نفر از پنج نفر رسیده است، ولی فوریت تغییر شرایط را به این دسته از افراد نیز باید گوشزد کرد. استعاره «دایناسور» به ما نشان میدهد که شصت میلیون سال قبل، دایناسورها پس از صد میلیون سال زندگی روی سیاره زمین «به یکباره» ناپدید شدند. انقراض آنها ناگهانی اتفاق افتاد، درست وقتی که آنها پهنپیکر و در عین حال کهنسال، و بیحرکت شدند و نتوانستند خود را با تغییرات آب و هوایی انطباق دهند.
شیوههای عمل درست و موفق در سیاست، پیوسته در حال دگرگونی هستند و سیاستمداران هوشمند کشورها، باید خود را بر پایه فوریت و اضطرار حاصل از دگرگونیهای بنیانکن به پیش برند. اقتصاد، آنچنان دچار تغییر شده که برای بازتعریف آن نیازمند به کارگیری واژه «اقتصاد جدید» شدهایم. در «اقتصاد جدید»، تمامی مفاهیم از جمله کار، اشتغال، تقاضا، عرضه، تأمین اجتماعی، فراغت، قیمت، تولید، سرمایه و ... با نهایت شتاب در معرض تغییر و دگرگونی هستند. در یک فصل، اقتصاد پر رونق است و در فصلی دیگر در آستانه رکود و فروپاشی. بازبینی متناوب و مستمر سیاستها در اقتصاد همه کشورها گواه این تلاطم همواره است.
با لطبع، آداب و رسوم، استانداردها و عادات جوامع نیز تحت تأثیر تغییرات اجتماعی قرار گرفتهاند. فناوریها نیز بخش بزرگی از قطار تغییرات مؤثر بر اجتماع هستند، ولی، ابداً واگن آخر نیستند! آنها زنجیرهای طولانی از تغییرات را به دنبال خود میکشند و درون هاضمه کندهضم جامعه روان میکنند. جهان از فرط دگرگونیهای اقتصادی و تکنیکی متلاطم است و تنها جوامعی پایدار خواهند ماند که سیاستمدارانی هوشمند، چابک، فعال و مطمئن داشته باشد که اجتماع را به پیش برانند. بنا به این ایده و استعاره «دایناسور»ها، حضور این دولت کهنسال و کندپا طی چهار سال گذشته، ضربات اسفباری بر کشور وارد آورده است و استمرار آن برای چهار سال دیگر، میتواند مهلک باشد. پس چهار سال بس است! (توأم با اقتباسهای آزاد از شبکه تحلیلی ایوی)
نظر کاربران
اینقدر چرند نوشتید که خواب شبتان مبدل به کابوس شده جبران خرابی وتخریب وقت میبرد حمله مغول به ایران اینقدر خرابی نیاورد که دلواپسان و بدخواهان دراینمدت کوتاه به سروطن آوردننداماخیالتان آسوده میسازیم باهمت همین مردم دست دردست هم به کوری چشم آنهائیکه نمیخواهند ایران آباد وسربلند باشد چهباروحانی چه بدون روحانی یاحق
جالبه این آقایان تقریبأ از سن سی سالگی در کشور سمتهای کوناگونی داشتند. که هیچ تجربه ای در آن سمت را نداشتند..مثال آقای جهانگیری در سن 33 سالگی رئیس جهاد سازندگی و هر دوسال پست مهم تری داشته . حالا این آقایان به رزومه خودشان نگاه کنندجز گند زدن هیچ کاری برای کشور ومردم نکردن.خیلی جالب تر اینه اینها می گویند. نمی شود دولت را به دست یک سری بی تجربه و ماجرا جو ی جوان داد..اینها یک فرد 45 ساله را جوان لحاظ می کنند.. پس آقایانی که شما خدایی جایتان در آسایشگاه سالمندان است. چطور خودتان در سن 25 یا 30 سالگی مهمترین مسولیت ها رو در کشور داشید.شما فکر میکنید صاحب این کشور هستید...به جز۶ این هم طرز فکر دیگری ندارید..آخه برای یک کشور زشت نیست. وزیرش در مصاحبه مطبوعاتی که از رسانه پخش شد. حرف بزند .بعد یادش برود چی گفته است..بعد از خبر نگار بپرسد من چی گفتم...خدایی شرم وحیاه هم خوب چیزی است.
واقعا درسته. البته انها هم به فکر سازندگی کشورند