نگرانی از فروریختن باورهای شهروندان در انتخابات
اظهارات نامزدهای دوازدهمین انتخابات ریاستجمهوری درباره وضعیت کشور و ارایه آمار از مشکلات در این برهه زمانی بازمیگردد به الگوی عمل سیاسی یا کنش سیاسی که در کشور پیش گرفتهایم. ما فکر میکنیم عرصه سیاست، لزوما عرصه مبارزه دوست و دشمن و مبتنی بر تقابلهای خصمانه بین دو گروهی است که با یکدیگر تفاوت بنیادی و ریشهای دارند.
من در چه شرایطی احساس ناامنی میکنم؟ وقتی نسبت به محیط اجتماعی، به واقعیت اجتماعی پیرامون، به کنشگران، به محیطی که بر من حاکم است بیاعتماد باشم و نپذیرم که این محیط میتواند حافظ و نگهدار من باشد یا از منافع من دفاع کند. ناامنی، زاییده عدم اعتماد است و باید در نظر بگیریم که نباید در کنشهای سیاسی خود، شهروندان را به سمت بیاعتمادی بنیادی سوق دهیم. بیاعتمادی بنیادی که شامل همهچیز میشود و همهچیز را در بر میگیرد و حتی نسبت به خودمان هم بر انگیخته خواهد شد. سیاهنمایی شاخصها و امکان القای ناامنی و ناامیدی و یأس و بیهودگی در شهروندان، ناشی از تعریف ما از کنش سیاسی رقابتی است که این شیوه نیازمند اصلاح است و برای جلوگیری از ایجاد چنین وضعیتی، باید رقابتهایمان را در چارچوب مناسبتری ساماندهی کنیم. البته اگر انتقادات بیان نشود و تفاوتها گفته نشود ، انرژی لازم برای شرکت در انتخابات در مردم ایجاد نمیشود.
انرژی و انگیزه لازم، زمانی در مردم ایجاد میشود که احساس کنند چیزی قرار است تغییر کند. افرادی که در فضاهای انتخاباتی شرکت میکنند، باید احساس کنند با فضای متفاوت مواجهند و شرکت در این رقابت، میتواند به تغییر برخی چیزها در فضای زندگیشان منجر شود. منتها این نوع مبارزات نباید به اینجا برسد که عقل سلیم را از کار بیندازد. عقل سلیم یعنی چه؟ یعنی توافق ما در مورد بسیاری امور بدیهی. مبارزات انتخاباتی نباید اینگونه باشد که من نسبت به اینکه الان، سال ١٣٩٦ است یا امروز، یکشنبه است یا الان روز است شک کنم.
عقل سلیم، اجماع بر مجموعهای از بدیهیات است و اجماع بر این بدیهیات به ما کمک میکند زندگی اجتماعی ما تداوم پیدا کند. در غیر اینصورت، با انقطاع و گسست ارتباطی در جامعه مواجه میشویم و دیگر هیچکس زبان هیچ کس را نمیفهمد. شیوه مبارزات انتخاباتی باید به نحوی باشد که در عین بازنمایی تفاوتها، به سرشت ارتباطی زبان خیانت نکند و امکان ارتباط انسانها و ارتباط اعضای این جامعه را در فردای روز پس از انتخابات هم فراهم کند. لازمه چنین نتیجهای یک تجربه نهادین است؛ مجموعهای از تجربیات و تدابیر نهادی که باید در کشور در زمینههای مختلف اتخاذ شود. ما نیازمند تدابیر نهادی برای رسیدن به وضعیت مطلوب انتخاباتی هستیم. نهادهای دموکراتیک در این کشور باید تقویت شوند ضمن آنکه نیازمند تجربه سیاسی، تحزب و برنامههای حزبی مشخص، گفتوگو و تعامل مستمر بین احزاب گوناگون در عین تفاوتهایشان هستیم و باید در فضای سیاسی ما، فضایی شکل بگیرد که غیر از موعد انتخابات هم، احزاب سیاسی مختلف با یکدیگر در گفتوگو و تعامل و بحث و مجادله باشند و فقط مختص به دورههای چهار سال یکبار انتخابات نباشد.
در عین حال، نامزدهای انتخابات گاهی آمارهای اغراقشدهای از اقدامات و عملکرد خود ارایه میدهند که به یک معنا میتوان این آماردهی را ارایه دروغ دانست. یکی از نقاطی که باید به اجماع و عقل سلیم و توافق برسیم در مورد همین آمارهاست. تعریف ما از شاخصهای مختلف باید مبنا داشته و قابل تغییر توسط افراد یا دولتها نباشد. در حالی که دیدهایم که بعضا تعاریف، تعریف یک متغیر اجتماعی و اقتصادی عوض شده و شیوه سنجش آن تغییر میکند. ما فاقد نهاد ملی مرجع در مورد آمارها هستیم و آمارها هم دستخوش اختلافات و بازیهای سیاسی میشود. در چنین شرایطی، هر فردی میتواند آماری به میدان بیاورد که معلوم نیست این آمار، چگونه و در چه مرجعی تهیه و ثبت شده است.
برخی نامزدها هم وعدههایی بزرگ میدهند، وعدههای بزرگ برای تغییر که آن هم به معنای سوار شدن بر آمال و آرزوهای بعضا خام عموم مردم و بخشی از مردم است. همه مردم برای بهبود زندگیشان آمال و آرزوهایی دارند. وقتی معلمها و کارگرها خواستار افزایش حقوق بودند، من گفتم خوب است معلمان و کارگران شریف، شعار بدهند که حقوقهایشان نصف شود اما قدرت خرید پولشان بازگردد. امروز، برخی نامزدها وعده پرداخت پول میدهند. توده مردم باید بدانند که پول دادن، هنر نیست جز آنکه به ایجاد تورم منجر میشود. دولتها باید بگویند چگونه بهرهوری ملی را افزایش میدهند و چگونه قدرت خرید پول را به پول برمیگردانند.
برخی نامزدها وعده میدهند حالا که تورم در حال افزایش است و تو هم قدرت خرید نداری، من به تو پول بیشتر میدهم. اقتصاددانان دنیا ثابت کردهاند که افزایش حجم نقدینگی همراه با تورم و کاهش ارزش پول است. معلم جمهوری اسلامی، یک زمان ٣ هزار تومان حقوق میگرفت و امروز، با افزایش ١٠٠٠ برابری، ٣ میلیون تومان حقوق میگیرد اما با این افزایش کدام یک از مشکلات اقتصادی او حل شده؟ بخشی از این روشنگری وظیفه روشنفکران و رسانههاست که مردم را آگاه کنند نسبت به اینکه آن افرادی که میگویند ما پول بیشتری به شما میدهیم، به نحوی مردم را فریب میدهند و مردم باید از این افراد بخواهند که قدرت پول ملی را برگردانند. این افراد باید بگویند که چگونه قادر به کنترل تورم و بازگشت ارزش پول هستند که البته ارایه چنین راهکارهایی نیازمند برنامههای پیچیده و مشکل است.
افرادی که پوپولیستی عمل میکنند، آن برنامههای پیچیده و مشکل را ندارند یا اگر داشته باشند، نمیخواهند مطرح کنند بلکه راهحلهای سادهاندیشانه و سادهبینانهای به مردم میدهند تا مردم را با چنین وعدههایی خوشحال کنند. مردم هم باید با هوشمندی به این افراد نشان بدهند که بس است وعدههایی که سالهای سال شنیدهاند و روزبهروز هم وضعیت اقتصادیشان نامناسبتر شده است. خواستههایی که جامعه مدنی، به ویژه اتحادیهها و گروههای صنفی مطرح میکنند، نباید افزایش حقوق و دستمزد باشد بلکه باید خواستار ایجاد ظرفیت دانشی، در بخش غیردولتی باشند و خواستههایشان را به سمت تعمیق ظرفیتهای اقتصادی کشور هدایت کنند نه آنکه این خواستهها به تخریب این ظرفیتها و افزایش تورم منجر شود.
نظر کاربران
احتیاج به آمار و ارغام نیست فقط کافیست به میان مردم بیایید واز آنها بپرسید که آیا از وضعیت کنونی راضی هستید. یا نه مردم ایران خود بهترین تحلیلگران هسنتد و احتیاج به کسانی ندارند که فقط پشت میز. می نشینندو با اعداد وارغام دلشان را خوش می کنند