مسابقه یارانهای نامزدها به ضرر اقتصاد ایران
درآمد مردم باید از محل کار و تلاش باشد نه اینکه کالا را گران کنیم و تورم را به جامعه تزریق کنیم ولی از طرفی بگوییم که پول جدیدی را نیز به مردم بدهیم. راه درست این است که اگر قرار است فاز بعدی هدفمندی اجرا شود اولا باید دید مقدار ظرفیت و منابع مالی آن چقدر است؟
اقتصاد ایران به اذعان بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان وضعیت مساعدی را در سال گذشته سپری کرده است. تحلیل آماری شما از این عملکرد چیست؟
در مورد وضعیت اقتصاد ایران در سال ۹۵ که در واقع آخرین سالی است كه پشت سر گذاشتیم، آمارهای مختلفی منتشر شده است. مرکز آمار ایران رشد اقتصاد ایران را بر اساس عملكرد نه ماهه سال ۹۵، به ميزان ۷.۲ درصد اعلام کرده است. همچنين مرکز آمار ايران ۵ درصد از این رشد ۷.۲ درصد را متعلق به نفت می داند و بقیه آن را مربوط به اقتصاد غیر نفتي لحاظ کرده است. در عین حال مرکز آمار می گوید رشد بخش کشاورزی ایران در سال ۹۵ حدود ۵.۷ درصد، صنایع و معادن ۱۰.۵ درصد و خدمات ۵.۴درصد است. این وضعیتی است که مرکز آمار ترسیم می کند.
بانک مرکزی هم یک گزارش دیگری ارائه داده که مقداری متفاوت است و آن هم بر اساس عملكرد نه ماهه سال ۹۵است. بر پایه این گزارش بانک مرکزی، رشد اقتصادی ایران را ۱۱.۸ درصد بر اساس ۹ ماهه برآورد نموده است. بر همين اساس ۱۰ درصد از رشد مذكور تعلق به نفت دارد و اقتصاد غیر نفتي فقط ۱.۸ درصد سهم دارد. از این ۱.۸ درصد بخش غیر نفتي اقتصاد ايران، ۰.۴ درصد سهم کشاورزی، ۰.۱ درصد سهم صنایع و معادن و سهم خدمات ۱.۳ درصد برآورد شده است. بنابراین بیشترین سهم رشد اقتصادی ایران در سال ۹۵ مربوط به افزايش سهم نفت هست. درواقع نفت موتور اصلي اقتصاد ایران در سال ۹۵ بوده است.
همچنین بر اساس گزارش بانک مرکزی رشد بخش کشاورزی در سال ۱۳۹۵ (۹ماهه) ۴.۲ درصد ، نفت ۶۵.۴ درصد، صنایع و معادن ۰.۳ درصد و خدمات ۲.۴ درصد بوده است که در مجموع وضعیت مناسبی از اقتصاد را در سال ۹۵ نشان می دهد.
صندوق بین المللی پول نیز كه مرتب گزارش وضعیت اقتصادی ایران را پايش ميکند در گزارش خود برآورد رشد اقتصادی ایران بر مبنای عملکرد شش ماهه سال ۹۵، معادل ۶.۶ درصد اعلام نموده است که باز از این ۶.۶ درصد، ۵.۷ درصد مربوط به سهم نفت و ۰.۹ درصد بقيه مربوط به غیر نفت است. در گزارش صندوق بينالمللي پول نیز سهم نفت در سال ۱۳۹۵ غالب است. نکته مهمی که در گزارش صندوق بین المللی پول دیده می شود این است که برآورد رشد اقتصادی ایران در سال ۹۶ را صندوق تنها ۳.۵ درصد اعلام می کند.
دلیل اینکه صندوق بین المللی پول رشد اقتصادی ایران را در سال ۱۳۹۶ اینقدر پایین برآورد کرده چیست؟
دلیل آن، این است که در سال ۱۳۹۶ دیگه وضع نفت به این رشد خارق العاده ۶۵.۴ درصدي در سال ۹۵ نمی رسد. صادرات نفت کشور که در دوره تحريمهاي بعد از ۱۳۹۰ به یک میلیون بشکه در روز رسیده بود بعد از تحولات برجام و تلاشهاي ايران در اوپك براي باز پسگيري سهميه خود به سطح قبل از تحريم در حال حاضر به ۲.۴ الی ۲.۵ میلیون بشکه در روز رسیده است. این ظرفیت جدید، موتور محرك رشد سال ۱۳۹۵ را روشن كرده است ولی در سال ۹۶ معلوم نیست که بتوانیم آنقدر رشد صادرات نفت را نسبت به سال قبل ادامه داشته باشد. با این حال صندوق رشد میان مدت اقتصاد ایران- متوسط ۵ ساله- را حدود ۴.۵ درصد برآورد میکند. بعبارت ديگر روند گذشته اقتصاد ايران نشان ميدهد كه رشد اقتصادي ايران حولوحوش ۴.۵ درصد است.
در مجموع و بر اساس آنچه که از نگاه آمار مطرح کردید اقتصاد ایران در سال ۱۳۹۵ وضعیت مساعدی را سپری کرده است؟
براساس هر سه گزارشی که مرور كرديم وضعیت اقتصادی ایران در سال ۹۵ وضعیت نسبتاً مناسبی بوده است. البته باید این را بگویم که معنی رشد ميان مدت ۴.۵ درصد این است که سطح رفاه ایرانیان، يا سطح زندگیشان و يا بطوركلي سطح اقتصادشان هر ۱۵.۵ سال یک بار دو برابر می شود. این رقم برای ترکیه حدود ۱۴ سال است. یعنی هر ۱۴ سال یک بار سطح اقتصاد به دو برابر وضعيت افزایش پیدا می کند ولی این رقم در چین حدود ۷ سال و برای هند حدود ۱۰ سال برآورد شده است. پس سرعت رشد اقتصادي ایران کم است که اگر بناست نیازهای اقتصادي جامعه ايران تأمين شود و اهداف اقتصاد مقاومتي و برنامه ششم كه ۸ درصد است برسيم بايستي سریع تر حرکت کنیم. رشد ۴.۵ درصدي نميتواند درآمد كافي و اشتغال مورد نياز جامعه را تأمين كند.
آیا اقتصاد ایران از تله رکودی سال های اخیر خارج شده است یا هنوز گرفتار آن است؟
چند نکته در این رابطه می توان گفت. اقتصاد ایران بین سال های ۹۰ الی ۹۱ به دلیل مشکلاتی که برای صادرات نفت ایران به وجود آمد، دچار یک مشکلات جدی در بخش عرضه شد. در اين دوره كه ظرفيت صادرات نفت ايران به حدود چهل درصد كاهش يافت و درآمد نفتي كشور حدود ۱۸۰ ميليارد دلار خسارت ديد. اگر بخواهیم وضعیت عرضه در اقتصاد را که مربوط به فعالیت بخش های اقتصادی است، تحلیل کنیم، بین سال های ۹۰ الی ۹۵ باید بگوییم که بخش کشاورزی هیچ گاه رکود نداشته است. طی این سال ها رشد اقتصادی در بخش کشاورزی همواره مثبت بوده است. البته نوساناتی داشته امابین ۳.۷درصد تا ۵.۵ درصد رشد سالیانه بخش کشاورزی بوده است. پیش بینی من این است در سال ۹۶ که وضع بارندگی در مجموع مقداری بهتر است و شرایط خشکسالی مساعدتر شده است، رشد کشاورزی ايران باز هم بالاتر خواهد رفت.
بخش نفت یکی از آن بخش هایی بود که در سال های ۹۰ الی ۹۱ آسیب جدي دیده است. به دلیل كاهش صادرات نفت در سال ۹۱ رشد اقتصادی بخش نفت در آن سال به منفی ۳۶.۵ درصد رسید که نشان از تكانه محكم به آسیب این بخش دارد. در سال ۹۲ رشد اقتصادی نفت به منفی۵.۱ درصد رسید، سال ۹۳ بميزان ۴.۵ درصد رشد مثبت رسيديم و سال ۹۴ رقمی معادل ۷.۲ درصد رشد مثبت را ثبت کرد ولی در سال ۹۵ رشد عجيب ۶۵.۴ درصدي را تجربه كرديم كه ريشه در باز شدن محدوديتهاي صادرات نفت ايران دارد. بنابراین اگر چند ساله را بخواهیم در نظر بگیریم، بخش نفت با اوضاعی که برای آن هم در رابطه با تحریم های نفتی و هم تلاش هوشمندانه ایران برای بازپس گیری سهم اوپک به وجود آمد، در مجموع میتوان گفت به جایگاه خوبی رسیده است.
بخش صنایع و معادن یکی از بخش های مهم اقتصاد ایران است که شاید ۳۰ درصد سهم توليد ناخالص داخلي اقتصاد ايران در این قسمت باشد. این بخش هم در سال های گذشته دچار تكانههاي منفي زیادی شد. سال ۹۱ رشد بخش صنعت، منفی ۲.۳ درصد بود، در سال ۹۲ منفی ۴.۲ درصد ،سال ۹۳ مثبت ۵.۴ درصد، سال ۹۴ منفی۶.۱ درصد و سال ۹۵ نیز ۰.۳ درصد مثبت بوده است. به عبارت دیگر آمار اين بخش نشان می دهد که این بخش همچنان مشکل دارد. گروه صنایع و معادن داراي زیربخشهايي مثل معدن که در سال ۱۳۹۵ كماكان رشد منفی ۰.۲ درصد داشته است. زيربخش صنعت به معنای صنعت کارخانهاي رشد مثبت ۵.۸درصد را دارد و زيربخش برق، آب و گاز داراي رشد ۵.۱ درصد بوده است. زيربخش ساختمان که یکی ديگر از زیر بخش ها است رشد منفی۱۷.۱ درصد را تجربه نموده است. یعنی می توان گفت که زير بخشهاي ساختمان و مسکن و معدن كماكان مشکل دارند و هنوز نتوانستهاند خود را از تله ركودي بیرون بیاورند.
بخش خدمات که حدود ۵۰ درصد اقتصاد ایران را در بر می گیرد در سال های بعد از ۹۰ تنها در سال ۹۴ رشد منفی داشته است ولی در بقیه سال ها مشکل قابل توجهاي مانند بخش صنعت و معدن نداشته است. البته بايد توجه داشت رشد بخش خدمات علی رغم اینکه مثبت بوده ولي رقم پایینی بوده است به طوری که سال۹۳ که خیلی از بخش ها كه نسبتاً وضع خوبی داشتند، بخش خدمات تنها ۱.۳ درصد رشد داشته است. باید توجه داشته باشیم که از ظرفیت های این بخش بايستي استفاده بيشتري کرد. در مجموع می توان گفت در بخش «عرضه» اقتصاد ایران غیر از بخش های ساختمان و معدن سایر بخش ها راه افتادند که البته جا دارد این تحرك بیشتر شود تا نيازهاي اقتصاد ايران از منظر رشد بالاتر و اشتغال بيشتر تامين شود.
در بخش تقاضاي اقتصاد ایران بايد ديد محصولات تولید شده چگونه مورد استفاده قرار گرفته است؟ یعنی محرک تقاضا کدام است؟ بطوركلي تقاضا در اقتصاد چهار بخش دارد. مصرف خصوصی، مصرف دولتی، مصارفی که برای سرمایه گذاری انجام می شود و مصارفی که برای صادرات است.
در بخش مصرف خصوصی سال ۹۱ دچار رشد منفی ۲.۲ درصد بودیم، سال ۹۲ رشد منفی ۱.۹ درصد و این رقم در سال ۹۳ مثبت ۲ درصد است، سال ۹۴ منفی ۳.۵درصد به ثبت كرديم و در۹ ماهه سال ۹۵رقمی معادل ۲.۴ درصد مثبت شده است. بعبارت ديگر رشد مصرف خصوصی که به نوعی می توان گفت به رفاه و درآمد مردم بستگی دارد در سال های اخیر در یک وضعیت نامناسبی قرار داشته است و در سال ۹۵ اگرچه رشد مصرف خصوصي مثبت شده است ولی به اندازه ای که مورد انتظار مردم است، نرسيده است. یعنی مردم دوست دارند کاهش رفاهی که در سالهاي اخير از طريق کاهش درآمد به آنان تحميل شد و مجبور شدند مصرف خود را کم کنند، بزودي جبران شود.
بخش سوم، نيازهاي سرمایهاي است. بعبارت ديگر چند درصد از توليد ناخالص داخلي كشور براي نيازهاي سرمايهگذاري بكار گرفته شده است؟ در این قسمت، وضعیت خیلی اسف بار است. سال ۹۱ كشور مواجه با رشد منفی ۱۹درصدی گرديد. یعنی در سال ۹۱ ميزان سرمايهگذاريها ۱۹ درصد كمتر از سرمایه گذاری سال قبل بوده است. سال ۹۲ رشد منفی ۷.۸ درصد، سال ۹۳ مثبت۷.۸ درصد، سال ۹۴ رشد منفی ۱۲ درصدي و سال ۹۵ نيز رشد منفی ۸.۹ درصدي را تجربه كردهايم. بنابراین در همه این سال ها غیر از سال ۹۳ که مقداری از پول های نفتی بلوكه شده ايران در مذاکرات برجام آزاد شد و کمکی به سرمایه گذاريهاي دولتی شد. در بقيه سالها رشد منفي بوده است. رشد پروژه های عمرانی در همه سال ها منفی بوده است و در حال حاضر نیز شاید یکی از مشکلات جدی كشور همین باشد كه طرحهاي عمراني دولت خوابيده است. بخش مهمي از بدهيهاي دولت به بخش خصوصي نيز مربوط به بدهي طرحهاي عمراني است كه بسياري از شركتهاي خصوصي را به سمت ورشكستگي سوق داده است.
اگر بخواهیم اشتغال ایجاد کنیم و تولید را بالا ببریم، باید سرمایه گذاریها افزایش پیدا کند. تشکیل سرمایه دو بخش دارد. یک بخش ماشین آلات و بخش دیگر ساختمان است. ماشین آلات در سال ۹۵ علی رغم اینکه در کل رشد منفی ۸.۹ درصد است ولی ماشین آلات داراي رشد مثبت ۵.۳ درصد است. به عبارتی وضع سرمايهگذاري در بخش ماشین آلات نسبتاً خوب است؛ یعنی بنگاهها كماكان ماشین آلات جديد می خرند و نصب می کنند، استفاده می کنند یا جایگزین ماشین آلات قدیمی می کنند؛ اما در بخش ساختمان کماکان رشد منفی ۱۴.۴ درصد است. بعبارت ديگر بخش مسكن هنوز در تله ركودي قرار دارد. با توجه به نقش غالب بخش مسكن در اشتغال، ركود بخش مسكن فرصتهاي شغلي فراواني كه در اين بخش وجود داشت را از بين برده است.
بخش چهارم، خالص صادرات است. خالص صادرات یعنی صادراتی که انجام شده منهای وارداتی که انجام شده است. در سال ۹۱ صادرات ايران یک آسیب جدی به دلیل کاهش صادرات نفت ديد که در آن سال رشد صادرات به منفی ۲۵.۷ رسيد. سال ۹۲ رشد منفی ۳.۱ درصد را تجربه كرديم، در سال ۹۳ رشد مثبت ۷.۲ درصد، در سال ۹۴ رشد مثبت ۱۲.۱ درصد و در سال۹۵ رشد مثبت۴۵.۱ درصد را شاهد بودهايم. بنابراین همانطوريكه مشاهده می شود که صادرات ايران در سالهاي اخير چه از جهت صادرات غیر نفتی در این سال ها وضعیت خوبی داشته است. از سوی دیگر صادرات نفتی بعد از رفع محدودیت های تحریم الان یک وضعیت مطلوبی دارد.
در بخش واردات وضعیت مان چگونه است؟
در بخش واردات باید بگویم که در سال ۹۱ با رشد منفی ۲۱.۴ درصد روبرو شديم و لذا واردات آسیب جدی دید. در سال ۹۲ با رشد منفی۱۷.۹ درصدي، سال ۹۳ رشد منفی۴.۵ درصد و سال ۹۴ رشد منفی۲۰.۲ درصدي ولی سال ۹۵ خوشبختانه رشد مثبت۷.۵ درصد بوده است. بنابراین می توان گفت که واردات در سال های اخیر که در رکود بودیم یک کاهش جدی پیدا کرده بود و رابطه واردات با رکود نیز روشن است. چرا كه۸۰ درصد واردات ایران در سالهاي گذشته مربوط به واردات كالاهاي سرمایه ای و کالاهای واسطه ای بوده که خوراك اصلي بنگاههاي صنعتي است.
آیا وضعيت اقتصاد ایران در سال 1395 پايدار است؟
در سمت عرضه، بخش صنعت نياز به توجه بیشتری دارد. در بخش تقاضا نیز بخش سرمایه گذاری و تشكيل سرمايه و تا حدی مصرف بخش خصوصی نياز به برنامههاي توسعهاي دارد. در واقع مشکل اقتصاد ایران این است که به پایداري برسد. یعنی در آینده مجدداً دچار ناپایداری نشويم. به طور مثال در سال های آینده اگر قیمت نفت دوباره پایین بیاید، دوباره یک تكانه منفی در بخش نفت را شاهد خواهيم بود و بنابراین اقتصاد ایران بازهم آسیب می بیند. پس باید سعی کنیم راه کارهایی را پيدا كنيم كه به افزايش پايداري كمك كند. به طور مثال کاهش وابستگی به نفت و همینطور میدان دادن به بخش خصوصی دو اصل اساسی سیاست های اقتصاد مقاومتی است که اجرايي نمودن آن را باید جدی بگیریم. اقتصاد ایران بايد از حالت تك محصولي خارج متنوع شود بطوريكه سهم نفت در کل اقتصاد به كمتر از ۲۰ درصد تقليل پيدا كند. لازمه اش این است که بقیه بخش ها مثل صنعت و خدمات فعالتر شوند. مانند کشور هایی که نفت ندارند.
می شود با اقتصاد دولتی به این ۸ درصد رسید؟
روند دهههاي اخير نشان ميدهد غير از يكي دو سال كه رشد بالاي 8 درصد داشتهايم در بقيه سالها اين هدف دست نيافتني بوده است. اگر ميخواهيم به اين رشد برسيم راه درست این است که ما به بخش خصوصی طبق سیاست های اصل ۴۴ و اقتصاد مقاومتی میدان بيشتري دهیم. اگر سهم بخش خصوصی از اقتصاد بالا رود فاصله رشد بین ۸ و 4.5 را می توان با افزایش حضور بخش خصوصی در اقتصاد تامین کرد. از طریق افزایش بهره وری نيز ميتوان به افزايش رشد اقتصادي كمك كرد. بنابراین اگر بخش خصوصی حضور پررنگتري در اقتصاد داشته باشد خود به خود بهره وری نیز افزایش پیدا می کند. چرا كه بهرهوري بخش خصوصي نسبت به بخش دولتي بالاتر است. افزایش سرمایه گذاری ها به عنوان یک راهکار جدی مطرح است کما اینکه گیر اصلي ما در این قسمت است. یعنی زمانی که می خواهیم در کشور اشتغال یا تولید بيشتر شود راهش این است که سرمایه گذاری های جدید را تشويق كنيم.
منظورتان از با ثبات این است که ثابت باشند؟
منظور از با ثبات این است که دامنه تغییرات متغيرهاي نرخ ارز، تورم و نرخ سود بانكي زياد نباشد. كشورهاي اروپايي براي اينكار استاندارد گذاشتهاند و بطور كلي تغييرات بيشتر از ۱۰ درصد را (مثبت يا منفي) مطلوب نميدانند. اگر این اصل رعايت شود شرایط اقتصادی ایران، برای سرمایه گذاری های جدید و شکوفایی اقتصادی بیشتر می شود. علاوه بر مشکلاتی که گفتم، یک مشکل دیگر نیز در اقتصاد ایران داریم. من یادم هست که مرحوم دكتر عظیمی حدود 30-20 سال قبل در صحبت های خود مربوط به اقتصاد ایران گفته بودند اقتصاد ايران وارد بازي مار و پله شده است. بنظر ميرسد اين بازي كماكان ادامه دارد. منظور از داستان مار و پله این است که وقتی به طور مثال یک بنگاه اقتصادی یا کل اقتصاد ایران مسیر مشخصي را طی میکند، هر چند وقت یک بار، يك اتفاقی می افتد که در واقع آن نیشی است که مار می زند و ما مجبور ميشويم دوباره چند پله سقوط كنيم و در وضعيت پایینتر قرار بگيريم. این ها را در اقتصاد تحت عنوان عوامل نا اطمینانی دستهبندي ميكنند. هرقدر عوامل نا اطميناني را كنترل كنيم میزان دستیابی اقتصاد ایران به رشد های مطمئن، بالاتر و با ثبات تر امکان پذیر می شود؛ در غیر این صورت بصورت طبيعي همه منتظر هستند که هرچند وقت يكبار یک اتفاقی بیفتد و بعد ضربه ای جديد به اقتصاد ایران وارد شود.
این اتفاق يعني نقص حقوق بخش خصوصی است. يعني تهديد فضاي كسب و كار. خلاصه اگر می خواهیم بخش خصوصی فعال باشد و کسب و کار رونق بهتری پیدا کند، دل دولت بايد خيلي بزرگ باشد تا توليد بيشتر شود. همه فعالیت ها باید معطوف به اقتصاد، تولید و اشتغال باشد. اگر از هر کسی ایراد گرفته ميشود بتواند این چرخه را کم تحرک کند يا متوقف كند قطعاً ما به جایی نمی رسیم. بنابراین علاوه بر مشکلاتی که گفتم یکی از زیرساخت های اساسی این است که هر گونه عامل نااطمینانی، از هرجایی که هست باید مهار شود تا اقتصاد ايران را از تکان های مخربي كه در حال حركت با آن مواجه ميشود نجات پيدا كند در غیر این صورت هر چند وقت یکبار از این تکانهها ضربه می زنند و به فعالان اقتصادی علامت منفي میدهند. بايد جلوی این حرکتها گرفته شود تا به نتیجه مورد نظر برسیم.
در سال های آینده چه باید کرد که اقتصاد ایران بهبود پیدا کند؟
باید راه حلی را برای مشکلاتی که اشاره نمودم پیدا کرد و اين راهكارها را به نقد گذاشت. بصورت شعاري نميتوان اين نوع مشكلات اقتصادي را حل كرد. اولین بحث همان طور که در شعار امسال رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيت ا... خامنهاي نیز آمده مشکل اشتغال و تولید است. در حال حاضر وضعیت اشتغال در کشور خیلی نامناسب است و اگر به حل مشكلات توليد و اشتغال آن نرسیم وضعيت بازهم بدتر و بدتر خواهد شد. در سا ل ۹۵ نرخ رشد جمعیت 3.1 درصد بود و نرخ رشد نيروي كار فعال كشور حدود ۵.۵ درصد. در گذشته جمعيت نیروی کار فعال ایران وضعيتي غیر طبیعی داشت به این معنا که بخش زیادی از جوان ها تحصیل می کردند. شاید ۵ میلیون دانشجو همواره داشتیم که این دانشجوها از نیروکار فعال بالقوه کشور کم می شدند.
چه راهکارهايي برای حل بیکاری هست؟ چگونه می توان آن را کاهش داد؟
باید کاری کنیم که تولید بیشتر شود که تنها از طریق اقتصاد دولتی امکان پذیر نیست. از طرفي در اقتصاد چه بخش خصوصی فعال باشد چه بخش دولتی باشد، هر دو برای تولید بیشتر باید سرمایه گذاری جدید انجام دهند. سرمایه گذاری جدید، پول و امکانات مالی می خواهد. شيوه تأمين مالي در اقتصاد ایران در سال های گذشته بانک محور بوده است و لذا عمده نیاز مالی کشور از محل منابع بانک ها تامین ميشده است ولي در حال حاضر خود بانک ها دچار آسیب شدهاند. در واقع نمی توانند به وظیفه شان عمل کنند.
خیلی از بنگاه ها که در گذشته از بانک های دولتی و خصوصی تسهيلات گرفتهاند، به دلیل مشکلاتی که برای کسب و کارشان در سالهاي اخير پیش آمده بود قادر به بازپرداحت اقساط بدهي خودشان به بانک نبودند. بنابراین از یک طرف بدهی های بانک و از طرفی ديگر بازپرداخت بدهي مشتريان بانكي كه بايد بازپرداخت می کردند، همگي دچار مشکل شدند و در مجموع الان خود بانكها نیازمند كمك هستند! گاهی سوال می کنند چرا تا سال های قبل می گفتند نرخ سود بانکی باید بالا تر از تورم باشد؟
چه کسی پاسخگوي وضعيت نابسامان بانكها است؟
در حال حاضر بانک ها چه دولتی چه خصوصی وضعیت خوبی از نظر مالی ندارند بنابراین یکی از نياز های اصلی اقتصاد ايران این است که يك طرح نجات بانکی را تدوين كنيم. منظور این است که بانک ها را از این وضعیت نابسامان کنونی نجات دهیم، تا بتوانند به وظیفه خودشان که دادن تسهیلات به متقاضیان است عمل کنند. بحث این نیست که بانک ها نمی خواهند وام دهند بحث این است که باید دید چقدر دارند که بدهند.
چگونه با وجود مشكلات افزايش قيمت ارز و همچنين معوقات بانكي، بانكها توانستهاند هر سال 500-400 ميليارد تومان تسهيلات دهند؟
خیلی از تسهيلاتی که بانک ها می دهند تسهیلات مجدد برای بازپرداخت معوقات است. فرض کنید که یک نفر آمده تسهیلات گرفته و تسهیلات خود را به موقع پس نداده، بعد می آید یک تسهیلات جديد با مبلغ بیشتر از بانك می گیرد و آن بدهی قبلی را صاف می کند بطوريكه بدهی قبلياش به بانک افزایش پیدا می کند. در واقع این تسهیلات جدیدی که داده تسهیلاتی است که برای پرداخت مسائل بدهی داده نه برای سرمایه گذاری جديد. این یکی از پدیده هایی است که در سالهاي اخير افتاده که چرا علی رغم اینکه بانک ها تسهیلات می دهند این تسهیلات آثاري را در رشد اقتصادی نشان نمیدهد؟ اگر طرح نجات بانکی داشه باشیم مشکل تامین مالی بخش خصوصی یا مشکل انجام طرح بانک ها در اقتصاد را میتوان حل کرد. طرح های زیادی وجود دارد که بانک از این وضعیت نابسامان بيرون آمده و به وظیفه اقتصادی خود عمل کنند. مثل افزايش نسبت كفايت سرمايه آنها. اگر این اتفاق افتاد هم بخش خصوصی توانمند می شود و هم مشکل مالی که در اقتصاد کشور با آن مواجه هستیم حل می شود. از طرف دیگر تولید تقویت می شود و طبیعتا اشتغال هم آثار آن خواهد بود .
مشکل ثبات اقتصاد کلان حفظ تورم پايين است. سیاستی که در سال های اخیر برای كاهش تورم دنبال شده را باید ادامه دهیم و در سال های آینده تورم پايين را حفظ کنیم. خطری که وجود دارد این هست که در تلاطم هایی که در اقتصاد کشور ایجاد می شود- مخصوصا مشکلات مالی- یکی از راه ها این است که دولت مجدداً از بانک مرکزی استقراض کند. به محض اینکه این کار راه می افتد تورم بالا می رود. خیلیها كه پيشنهاد ميدهند همیشه بین تورم و بیکاری، اولویت با رفع بیکاری است، اگر منظورشان این است که اقتصاد ايران براي حل مشكلات مالي به سمت استقراض از بانک مرکزی برود، این خطاي بزرگي است.
چه راه هایی؟
یکی از راه های اصولی استفاده از پس انداز مردم یا دولت استفاده شود. پس انداز مردم زمانی اتفاق می افتد که مردم درآمد كافي داشته باشند که مقداری که از آنرا مصرف ميكنند و بقيه پس انداز تلقي ميشود. ولی اگر درآمد مردم کم باشد یا یک فرد در خانواده وجود داشته باشد، درآمدشان بطور طبيعي کاهش پیدا می کند؛ بنابراین چیزی نمی ماند که پس انداز کند. هر راه کاری که موجب افزایش پس انداز خصوصی شود اقدام مثبتي تلقي ميشود. یک موضوع دیگر این است زمانی که دولت کسری بودجه دارد، معنی آن این است که دولت نميتواند پس انداز كند.
آيا به این داستان فضای کسب و کار را هم باید اضافه کرد؟
لازمه یک اقتصاد قوی با اشتغال زیاد و تولید بالا این است که فضای کسب و کار برای بخش خصوصی فراهم شود. شواهد موجود نشان می دهد که در خیلی از زمينهها بايد راهكارهاي خود را كارآمد كنيم. موضوع شركت پدیده را اشاره کردم. باید فضای کسب و کار را براي كار اقتصادي دلپذيرتر کنیم. نگاه دستگاههاي دولتی به یک متقاضي جدید سرمایه گذاری بايد تغيير پيدا كند و دستگاههاي دولتي ما هنوز آمادگي فرش قرمز پهن كردن براي بخش خصوصي را ياد نگرفتهاند. دستگاههاي دولتی خودشان را یک طوری می ببینند که گویی وقتي ميخواهند مجوز جديدي بدهند گويي ميخواهند یک حق را از خودشان جدا کنند، در حالی که این حق طبيعي مردم است. موقعی کسب و کار رونق می گیرد که دست اندرکاران دولتی با تشويق، با مقررات زدایی و... راه برای بخش خصوصي باز کنند و زمينهها را فراهم کنند. در غیر این صورت تحولي در فضای کسب وکار ايران بوقوع نميپيوندد.
از یک طرف با پدیده ای ظرف سال های گذشته روبرو بوده ایم که روند صعودی داشت و طبق آخرین گزارش ها میزان آن ظرف ۴ سال به کمتر از نصف رسیده است؛ قاچاق. تحلیل شما از این آسیب در اقتصاد حال حاضر و مسیر پیش رو چیست؟
قاچاق پدیده ای است که به تولید و اشتغال ضربه می زند. مشکل اقتصاد ایران فقط قاچاق نیست در واقع اقتصاد ایران با یک مشکلی رو به رو است که سهم اقتصاد غیر رسمی اش در سالهاي گذشته بیش از حد، بالا است. منظور از اقتصاد غیر رسمی این است که وقتی کاری انجام می شود اگر از طریق راه های شناخته شده و رسمي انجام شود به آن اقتصاد رسمی می گویند ولی اگر از طریق مجاری غیر رسمی دنبال شود مربوط به اقتصاد غيررسمي ميشود. موضوع قاچاق می تواند یکی از مصداق اقتصاد غيررسمي باشد. مثلا اگر یک قاچاقچی برای خرید مواد مخدر اقدام کند، نمی آید پول خود را از سیستم بانکی منتقل کند. می آید از طریق غیر رسمی مانند انتقال پول با گونی مشكل خود را حل ميكند. وقتی سیستم بانکی امکان انتقال پول صادر كننده از خارج به داخل ایران را نداشته باشد ممكن است از طریق صرافی این انتقال انجام شود. صرافی یک سیستم غیررسمی است و بانک یک سیستم رسمی است.
سوال آخر درباره ظرفیت های طرح هدفمندی یارانه ها است که به نوعی مرتب با رشد اقتصادی آن را گره می زنند. ظرفیت های طرح هدفمندی یارانه ها را چگونه تفسیر می کنید؟
طرح هدفمندی یارانه ها که خود من در طراحی اولیه آن نقش داشتم، این بود كه از منابعی که از افزایش قیمت حامل های انرژی حاصل می شود، آن را هدایت کنیم و به سمت سرمایه گذاری های جدید ببریم. قانونی که در این ارتباط تهیه شد این بود که هر چقدر منابع جدید ناشي از آزادسازي قيمت حاملهاي انرژي ایجاد شد ۵۰ درصد آن را برای مردم و جبران قدرت خرید آن ها به کار رود. این هم محاسباتش دقیق بود. نسبت مصرف خصوصي به تولید ناخالص داخل ايران در آن سال ها ۴۶ درصد بود اما در قانون هدفمندي ۵۰ درصد منابع را در نظر گرفته شد.
این مسابقه ای که الان من می بینم نامزدها گذاشته اند که من اگر بیایم یارانه را ۳ الی ۵ برابر می کننم در واقع ضد اقتصاد است و ضد اقتصاد مقاومتی است. نباید فکر کرد که این کار موجب افزایش درآمد مردم می شود. درآمد مردم باید از محل کار و تلاش باشد نه اینکه کالا را گران کنیم و تورم را به جامعه تزریق کنیم ولی از طرفی بگوییم که پول جدیدی را نیز به مردم بدهیم. راه درست این است که اگر قرار است فاز بعدی هدفمندی اجرا شود اولا باید دید مقدار ظرفیت و منابع مالی آن چقدر است؟ زمانی که طرح هدفمندی ایجاد شد قیمت بنزین در آن موقع حدود ۱۵ درصد قیمت جهانی بود. ولي الان قیمت بنزین در ایران تقریبا بالاتر از قیمت صادرات جهانی است پس ظرفیت براي افزايش منابع از طريق قيمت بنزين وجود ندارد مگر اينكه ماليات بنزین را بالا ببریم؛ يعني مالیاتی اضافه کنیم که این دیگر طرح هدفمندی نیست.
فرض کنیم توانستیم فاز دوم هدف مندی یارانه ها را اجرا کنیم و منابعی فراهم شد حال سوال این است که باید این پول را برای تولید یا مصرف استفاده کنیم؟ باید قانون هدفمندي يارانهها را رعایت کرد. تنها ۵۰ درصد منابع را می توان به مصرف داد. آنقدر پول ايجاد نميشود که عده ای می گویند پرداخت يارانه به مردم را چندبرابر میكنيم! این نوع شعارها انتخاباتی است ولي در سال های بعد قطعاً نمی توانند به این شعارها عمل کنند، یا اگر توانستند نتيجه این می شود یک اقدام ضد اقتصادی جديد در كشور بوقوع ميپيوندد و مشكلات را باهم بيشتر ميكند.
درست است که در اقتصاد ايران با کمبودها و محدویت هایی بويژه در حوزه مالي مواجه هستیم ولی اگر همین منابعی که داریم درست و حساب شده و منطبق بر اصول اقتصادی و مدیریتی از آن استفاده کنیم، قطعا وضع مان بهتر از این می شود.
موضوعی مهم که مطرح است این است که نبايستي فضای کسب و کار و بطور كلي اقتصاد را به فضای سیاسی گره بزنیم. خیلی ازطرح های اقتصادی که ارائه می شود با نگرش سیاسی است. خیلی از ضربه هایی كه به اقتصاد وارد می شود از تلاطمات بخش سیاسی است. اقتصاد باید مديريت مستقلي داشته باشد که تحت تاثیر نوسانات سياسي قرار نگیرد. به همین دليل است که کسب و کار ميتواند با جایگاه مستقل خود راه اعتلاء را پیدا کند.
نظر کاربران
رئیسی می گفت یارانه دهک پایین رو 3 برابر می کنم الان آقای روحانی هم که همون کارو کرده دم انتخابات. الان آقای روحانی این اعتبارو از کجا جور کرده؟!!
چه تحلیلای خوبی بود ممنون از سایت خوبتون بابت گذاشتن همچین مطالبی