جایگاه اقلیتهای دینی در جمهوری اسلامی ایران
«حاکمیت مطلق بر جهان و انسان، از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچکس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد. ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد میآید، اِعمال میکند».
«حاکمیت مطلق بر جهان و انسان، از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچکس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد. ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد میآید، اِعمال میکند».
اصل پنجاهوششم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، دو حق حاکمیت الهی و انسانی را مبنای حکومت دانسته است. حق حاکمیت الهی در نگاه قانونگذار اساسی بر پایه آیات قرآنی، به تسلط مطلق خداوند بر تمام ارکان هستی اشاره دارد و حق حاکمیت انسانی، شرایطی را ایجاد میکند که انسان بتواند سرنوشت خود را به وسیله قوه اختیار و اراده رقم بزند. البته از نگاه دینی قدرت اختیار انسان در راستای حکمت و تدبیر الهی قرار دارد زیرا خداوند بهعنوان حاکم کل، چنین ابزاری را در اختیار انسان قرار داده است. با چنین استدلالی، قانونگذار نظام اسلامی کوشیده است تا هر دو حق يادشده را به رسمیت بشناسد.
جایگاه حقوق اقلیتهای دینی در قانون اساسی
موضوع حق حاکمیت ملی وقتی پیچیده میشود که بحث اکثریت و اقلیت در آن به میان آید. اصول واضح دموکراتیک اقتضا دارد که اگر اکثریت قائل به نظری بود، اقلیت به تصمیم عموم احترام بگذارد. اما این قاعده به معنای نفی خواستهها، نقش و جایگاه اقلیت نیست. یعنی نمیتوان به دلیل تصمیم اکثریت، محدودیت و اجباري برای اقلیت ایجاد کرد. در تایید این دیدگاه قانونگذار در اصول متعددی از قانون اساسی، حق اقلیت را بهطور نسبی تضمین کرده است که در مقابل به نقد این اصول می پردازیم.
یکم؛ اصل دوازدهم قانون اساسی: «دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنیعشری است و این اصل الیالابد غیرقابلتغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل میباشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاهها رسمیت دارند و در هر منطقهای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب».
دوم؛ اصل سیزدهم قانون اساسی: «ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی، تنها اقلیتهای دینی شناخته میشوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل میکنند».
سوم؛ اصل چهاردهم قانون اساسی: «به حکم آیه شریفه "لاینهاکم ا... عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الهیم ان ا... یحب المقطسین" دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند. این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که برضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نکنند».
چهارم؛ اصل پانزدهم قانون اساسی: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است».
پنجم؛ اصل نوزدهم قانون اساسی: «مردم ایران از هر قوم و قبیله باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد و مانند این ها سبب امتیاز نخواهد بود».
در بازخوانی این اصول چند نکته قابل ذکر است. نخست آنکه در اصول دوازدهم و سیزدهم علاوه بر اسلام، مذاهب و ادیان دیگری به رسمیت شناخته شدهاند. ویژگی خاص رسمیتدادن به بعضی از اقلیتهای دینی، اذن قانونگذار برای انجام مراسم مذهبی و آزادی عمل در احوال شخصیه است. اما اصل چهاردهم، پا را فراتر از این موضوع نهاده و تمام افراد غیرمسلمان را -در صورتی که علیه اسلام و نظام توطئه نکنند- محترم دانسته است.
بهنظر میرسد روح اصل نوزدهم قانون اساسی ایران، الهام گرفته از اسناد معتبر حقوق بشر، قوانین اساسی کشورهای مهم و البته نص آیات قرآنی است. یعنی قانونگذار اساسی ایران با اتکا به حکم قرآن و انطباق آن با اصول سیاسی و اجتماعی جهان، اصل نوزدهم را به رشته تحریر درآورده است. خداوند در آیه13 سوره «حجرات» می فرماید: «ای مردم، ما شما را از جنس مرد و زن آفریدیم تا یکدیگر را بشناسید. بدانید که عزیزترین شما نزد پروردگار، باتقواترین شماست». از دید خدا، تقوا معیار اصلی تمایز افراد است و گویا عبارت «رنگ، نژاد و مانند این ها سبب امتیاز نخواد بود» که در اصل نوزدهم آمده است، متضمن همین معناست.
حق مشارکت سیاسی و اقتصادی اقلیتهای دینی
هر شهروند به موجب حقوقی که به واسطه تابعیت خود دارا شده است، حق مشارکت در امور سیاسی کشور را دارد. اِعمال این حق به روش هاي مختلفی صورت میگیرد که مهمترین آن حق شرکت در انتخابات و حق انتصاب در موقعیتها و مناصب دولتی(تصدی پستهای مدیریتی) است. ضمانت اجرای تخلف از این حق از سوی دولت، ممکن است در قالب نافرمانی مدنی شهروندان ظاهر گردد. بند هشتم اصل سوم قانون اساسی به مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود اشاره دارد. منشأ وجودی این حق، اصل کلی حق تعیین سرنوشت است که از اصول کلی و عرفی حقوق بینالمللی است و از مدلول بسیاری از آیات قران نیز قابل استنباط است.
حق مصونیت از تعرض و برخورد قهری
اصل بیستودوم قانون اساسی مقرر می دارد: «حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند». از این اصل و ممنوعیت تفتیش عقاید در اصل بیستوسوم میتوان دریافت که هرگونه عملی که موجب سلب امنیت، آرامش و آسایش مردم اعم از مسلمانان یا غیرمسلمانان شود، قانونی نیست. وقتی اصل سیزدهم ادیان خاصی را مجاز به انجام مراسم مذهبی میداند، به معنای ممنوعیت انجام مراسم ادیان دیگر نیست؛ البته بهشرط آنکه موجب ترويج نشود. پس اگر فرد یا افرادی در حریم شخصی خود به انجام مناسک آیینی بپردازند، نمیتوان به ایشان تعرض کرد. علاوه بر اين رفتار بزرگان دین مانند رسول اسلام(ص) با دیگر فرق حتی کفار، نشاندهنده رأفت اسلامی در حق ادیان دیگر است. پس اگر به بهانه داشتن عقیدهای خاص، افرادی مورد تعرض قرار گیرند، مصداق بارز بیقانونی و خشونت است که نه اسلام، نه قانون و نه عرف چنین اعمالی را تایید نمیکنند.
در آخر باید گفت که اقلیتهای دینی مانند اکثریت جامعه حق حاکمیت ملی دارند و نمی توان به صرف داشتن عقیدهاي خاص، آنها را از داشتن این حق محروم کرد. مردم بايد در تعیین سرنوشت خود دخالت کنند و محروم کردن ایشان از حق حاکیمت مصداق بارز اقتدارگرایی سیاسی و اجتماعی است. خداوند وقتی قدرت اراده و قوه تصمیمگیری را در اختیار انسان به ودیعه گذاشت، توقع داشت كه انسان به عنوان اشرف مخلوقات بر سرنوشت خود حاکم باشد نه آنکه عده ای با توجیه و استدلالهای بدعتگذارانه، این قاعده قرآنی را نقض کنند.
ارسال نظر