انتخابات حدود ١٥روز دیگر تمام میشود و باید رئیسجمهور منتخب مردم، با تمام تلاش و بهکارگیری ظرفیت مدیریتی کشور، برنامههای سازندگی ایران را در همه حوزهها آغاز کند. سیاستگذاری برای حرکت در مسیر توسعه ملی در جهان متحول، پرآشوب و پیچیده امروز کاری بس دشوار است و مسلما تدبیر و کیاست خاصی میطلبد.
ابوتراب فاضل در شرق نوشت: انتخابات حدود ١٥روز دیگر تمام میشود و باید رئیسجمهور منتخب مردم، با تمام تلاش و بهکارگیری ظرفیت مدیریتی کشور، برنامههای سازندگی ایران را در همه حوزهها آغاز کند. سیاستگذاری برای حرکت در مسیر توسعه ملی در جهان متحول، پرآشوب و پیچیده امروز کاری بس دشوار است و مسلما تدبیر و کیاست خاصی میطلبد. تجربه توسعه در دنیای مدرن نشان میدهد که بهجز گزارههای اقتصادی باید در این فرایند آموزههای هویتی، معنوی و قومیتی را نیز بهکار گرفت تا بتوان به رشد پایدار رسید. این مهم در منطقه جغرافیایی که ما در آن زیست میکنیم، بسیار مهمتر مینماید.
تنوع قومی، نژادی، تضادهای مذهبی و تعارضهای ایدئولوژیک ازجمله ویژگیهای این منطقه است. در این شرایط مسلما چنانچه کشوری بخواهد در ریل توسعه ملی قرار بگیرد، باید از امنیت پایدار در حوزه جغرافیایی و سرحدات خویش برخوردار باشد؛ البته این گزارههای بدیهی نباید به کاندیداهای ریاستجمهوری یادآوری شود، زیرا شخصی که خود را نامزد ریاستجمهوری میکند و مراجع قانونی صلاحیت او را تأیید میکنند، اگر نگوییم حداکثر شناخت را از این گزارهها دارد، مسلما از حداقلها در این حوزه آگاهی دارد. او میداند که تبلیغات فرصت ارائه برنامهها بهصورت ایجابی برای شناخت بیشتر رأیدهندگان است. او میداند در این فرصت کم نباید سرمایههای اجتماعی کشور به تاراج برود. او میداند که آموزههای هویتی یک ملت که موجبات انسجام ملی و همگرایی شده است، نباید در همین چندروز کوتاه از بین برود. فرض او این است که شاید انتخاب مردم برای ریاستجمهوری باشد و فردای انتخابات باید در حوزه جغرافیایی منسجم و متقن به اجرای برنامههای خود اقدام کند و قسعلیهذا.
٢. رفتار برخی نامزدهای ریاستجمهوری در چندروز گذشته خلاف بدیهیات پیشگفته بوده است. نبودن آقای احمدینژاد درکوران رقابت، به تلطیف اخلاقی مناظرهها منجر شده است؛ اما «اینهمانی» یکی از کاندیداها و اتخاذ روشهای نامتعارف در مناظره و بهعبارتی بهکارگیری تاکتیک مجادله و دروغ بهجای مباحثه و صداقت، این گمان را تقویت میکند که برخی برای رقابت نیامدهاند، بلکه تخریب دیگری را بر اثبات خود ترجیح دادهاند. در امر تبلیغات این روش نامأنوس در سالهای گذشته از سوی دونالد ترامپ در دور گذشته انتخابات ریاستجمهوری آمریکا به کار گرفته شد. ثروتمندی که دم از فقرا میزد و جامعه آمریکا را بهشدت طبقاتی توصیف کرده و تلاش کرد با بحرانی توصیفکردن اقتصاد، به تحریک رأیدهندگان بپردازد؛ تاکتیکی که البته به کار آمد؛ اما این همه مسئله نیست، از قرار موثق ایشان از روی آگاهی و تحقیق درباره کمپین تبلیغاتی ترامپ به این نتیجه رسیده که به همه بنیانهای جامعه ایرانی هجوم ببرد و همه را نیز از قضا به دولت مستقر نسبت دهد، همان رویهای که ترامپ درباره دولت اوباما انجام داد.
حتی اصطلاح دولت مردم نیز کپیبرداری از تبلیغات انتخاباتی یکی از رؤسای جمهور آمریکاست. این کپیکاری افراطی تا زمانی که به آموزهها و ارزشهای جامعه ایرانی آسیب وارد نکند، هیچ ایرادی به آن وارد نیست؛ اما زمانی که کپیبرداری بدون توجه به انگارههای دینی، قومی، طبقاتی و واقعیات جامعه ما باشد، نهتنها آزاردهنده بلکه خطرناک است. توضیح آنکه یکی از اهداف جنبش اشغال «والاستریت»، مبارزه با فرهنگ و نظام سرمایهداری و نفوذ دلالان و غولهای پولی در آمریکا با اعتراض مردمی خیابانی (اصل ٩٩ درصد در برابر یک درصد) بود. در این جنبش واقعیات جامعه طبقاتی آمریکا به چالش کشیده شد. این جنبش کاملا مردمی و خودجوش بود و مردم عصبانی از شلاقهای لیبرالیسم برای مبارزه و اعتراض به روندهای سرمایهداری به خیابان آمدند.
این بحران البته ناشی از رکود جهانی بود و با شعار یک در برابر ٩٩ شکل گرفت و منظور و مراد آنها این بود که یک درصد از جمعیت آمریکا، صاحب اصلی ثروت و ٩٩ درصد دیگر مورد استثمار آنها هستند. این جنبش در کوتاهمدت راه به جایی نبرد؛ اما گفتمان حاصل از آن سبب شد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری، سوار بر همین موج و با این ادعا که قصد برهمزدن مناسبات حاکم بر جامعه از قبیل شکاف بالای طبقاتی را دارد، به پیروزی برسد. ترامپ خود از متمولان و ثروتمندان آمریکاست که ادعای حمایت از فقرا و کاهش شکاف طبقاتی را داشت. اینکه چگونه کسی که خود نماد شکاف طبقاتی و یکی از عوامل آن است، میتواند پرچم مبارزه با تبعیض طبقاتی را بلند کند؟ سؤالی است که البته با هیچ دستگاه منطقی نمیتوان برای آن پاسخی درخور یافت.
٣. تیم رسانهای یکی از نامزدها با استناد به روش تبلیغاتی ترامپ به طراحی کمپین تبلیغاتی ایشان پرداخته و با همانندسازی جزءبهجزء آنچه آنجا اتفاق افتاده، تلاش میکند آن شیوهها را در اینجا نیز پیاده کند. دو شکست پیاپی در دو انتخابات ٨٤ و ٩٢ این نامزد را به این نتیجه رسانده که حتی به قیمت حراج هویت ملی و انسجام اجتماعی جامعه ایران باید در این انتخابات پیروز شد؛ ازاینرو با عددسازی و «اینهمانی» شرایط جامعه ایران با وضعیت جامعه آمریکا، زبان فقرا شدهاند و به نمایندگی از فرودستان و از دیدگاه خود ٩٦ درصدیها در کمپین تبلیغاتی فریاد «واطبقات» سرمیدهند. به نظر اینها وضعیت اقتصاد در شرایط بحرانی قرار دارد و وضعیت اجتماعی در شرایط هشدار. این همه نیز حاصل بیتدبیری همین دولت مستقر است. این جماعت البته خودشان بهتر میدانند تورم ٤٠ درصدی آغاز دولت، ضریب جینی بالا در سالهای ٩٠ تا ٩٢، فرار سرمایه از کشور و نرخ اشتغال صفر درصدی در سالهای ٨٤ تا سال ٩٢، محدودیت در فروش نفت و تعاقب آن کاهش درآمد ملی، بیانضباطی مالی حاکم بر ساختار پولی کشور در سالهای ٨٤ تا ٩٢ و سقوط شاخصهای رفاهی در دهه یادشده، همه از نشانههای روشن
بحران بود و همینها میدانند که در آن روزها اینگونه زبان به شکایت نگشودند؛ اما چرا چنین بیمحابا به ترویج این دوقطبی خطرناک میپردازند، آیا واقعا حافظه تاریخیشان دچار نقصان شده است یا به عمد چنین انسجام هویتی و ملی کشور را هدف قرارگرفتهاند.
آیا خودشان را با وجود سالها صدارت بر یکی از بزرگترین بنگاههای اقتصادی -اجتماعی جزئی از چهار درصد میدانند یا ٩٦ درصد؟ اطرافیانشان را چطور؟ فهرست املاک بهاصطلاح نجومی را که نگاه میکردیم، به فرض صحت در فرایند واگذاری، همه از مناطق بالانشین شهر بودند که مسلما جغرافیای زیستی ٩٦درصدیها نیست؛ پس چطور منادی فقرا و به نظر خود ٩٦درصدیها شدهاند؟
به جز آسیبهای خطرناک دوقطبیکردن جامعه به «غنی زالوصفت چهاردرصدی» و «فقیر ٩٦درصدی» از حیث امنیت ملی و انسجام ملی و هراسافکنی در میان مردم در حوزه تمدنی ایران و شکاف ملی حادثشده از این گفتمان و درخواست نانوشته از مردم برای حقخواهی ٩٦درصدیها از چهاردرصدیها که بهشدت مخرب امنیت ملی ایران است و به بحران در کشور دامن خواهد زد، از نظر عدد و رقم نیز این تقسیمبندی با اشکال اساسی مواجه است.
٤-تیم رسانهای این نامزد ریاستجمهوری اطلاع کاملی هم از وضعیت جامعه دارد و هم از وضع مالی خود نامزد و اطرافیانش خبر کامل و موثق دارد؛ اما چون کمپین تبلیغاتی ترامپ را آنالیز و کپی کرده است، فرض را بر این گذاشته که همانگونه که ترامپ ثروتمند توانست با طرح شعارهای باب طبع فرودستان به پیروزی برسد؛ پس او هم میتواند به ریاستجمهوری دوازدهم برسد یا دستکم انتخابات را به دور دوم بکشاند؛ اما آنچه این نامزد و اطرافیانش فراموش کرده یا به آن بیتوجهی کردهاند، این است که جامعه ایران، یک بار قبل از این و به فاصله حدود ١٢ سال، این شعارها و اعتماد به آن را تجربه کرده و نتایج آن را دیده است.
احمدینژاد در سال ١٣٨٤ و با ایجاد دوقطبی سیاسی-اجتماعی بین خود بهعنوان نماینده و حامی فقرا و فرودستان و آیتالله هاشمی بهعنوان سرمایهداران حاکم، توانست احساسات ایرانیان را تحریک و به ریاستجمهوری برسد؛ بااینحال نگاهی به همین وضعیت شکاف اقتصادی در دوران وی، نشان میدهد که چرا جامعه ایران بار دیگر به چنین شعارهایی روی خوش نشان نخواهد داد؟! دکتر راغفر در سال ٩٢، نتایج بررسیهای خود را از وضعیت فقر و شکاف طبقاتی جامعه ایران در سال ٩١منتشر کرد. بنا بر آمار مرکز آمار ایران، ضریب جینی از ٠,٣٧ در سال ١٣٨٩ به ٠.٣٤ در سال ١٣٩٠ و به عدد ٠.٣٤٤ در سال ١٣٩١ رسیده بود که نشان میداد توزیع یارانهها سبب بهبود فاصله طبقاتی شده است؛ بااینحال بررسیهای دکتر راغفر نشان میداد که در سال ١٣٩١ حدود ٤٢ درصد جامعه دچار فقر مطلق بودهاند که این فقر مطلق با مؤلفههایی مانند سبد غذایی، آموزش، حملونقل، مسکن و سلامت محاسبه شده است. همچنین طبق همین بررسیها و به استناد گزارشهای مرکز آمار ایران در سال ١٣٦٣ حدود ٤٥ درصد جمعیت کشور ٢٠ درصد مصرف کشور را انجام میدادند؛ اما پس از رویکارآمدن آقای احمدینژاد با همین شعارهای
عوامفریبانه گزارشها نشان داد که ٩٩.٣٤ درصد جامعه ایران فقط ٢٠ درصد مصرف را در اختیار داشتهاند و ٠.٦٦ درصد جامعه حدود ٨٠ درصد مصرف را در اختیار داشتهاند.
این گزارش تکاندهنده نشان میدهد که اولا شعار ٩٦ در برابر چهار محصول آمار و کار کارشناسی و عالمانه نیست و صرفا به خاطر حضور در سال ٩٦ این آمارسازی انجام شده است و ثانیا هرگاه مردانی با شعارهای عوامفریبانه به قدرت برسند، جز خسران و آسیبرساندن به فرودستان، کار دیگری را به سرانجام نمیرسانند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
واقعیه چرا خطر ناکه