رفراندوم در ترکیه؛ تُرک ها به دنیا چه خواهند گفت؟
کشوری که نزدیکترین و مهمترین الگوی مشروطهخواهان ایرانی در قرن نوزدهم برای نزدیک شدن به تجدد محسوب میشد حالا در فضای پساکودتا و در روزی تاریخی بار دیگر نفس ما ایرانیها را در سینه حبس کرده است.
سامان صفرزائی؛ "راه تجدد از مرزهای ترکیه عبور می کند. ترکیه برای ما آزمایشگاه است. آزمایشگاه خوبی ها و بدی ها." آلن تورن
درست 9 ماه از کودتای تابستان گذشته در ترکیه می گذرد و حالا جامعه زخم خورده ترکیه در رفراندوم تازه رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور قدرتمند این کشور شرکت کرده است. رفراندوم 16 آوریل (27 فروردین) قانون افزایش اختیارات رئیس جمهور را به رای "آری" یا "نه" گذاشت، قانونی که پست نخست وزیری را حذف می کند، دست پارلمان را از انتخاب وزرا و قضات قانون اساسی کوتاه می کند و همه چیز را در اختیار رئیس جمهور قرار می دهد. ماجرا این است که اردوغان پس از کودتا، پس از سرکوب نیروهای مخالف خود که به طور خیره کننده ای همراه با نوعی فرصت طلبی برای سرکوب نیروهای مدنی مستقل نیز بود، همچنان سراسیمه برای تثبیت قدرت، افزایش سلطه و تضعیف مخالفان - البته ظاهرا به شیوه قانونی - در تکاپو است. پرسش هیجان انگیز شاید این باشد که جامعه ترکیه امروز در رفراندوم چه پاسخی به جاه طلبی های اردوغان می دهد، اما پیش از طرح آن شاید پرسش اصلی این باشد که اساسا چه شد که کار به اینجا کشید؟
تاریخچه ای از خشونت
به صورت تاریخی عادت مالوف بر این است که هر گروه یا نهاد کودتاگری عمل نظامی سخت یا نرم خود برای از میان برداشتن نخبگان حاکم را به انگیزه های خیر از جمله میهن پرستی، مقابله با استبداد، بازگرداندن حاکمیت قانون و در نهایت وعده کشورداری ارزنده تر ربط می دهد. در اقلیمی چون ترکیه هم که اساسا کودتا سنتی دیرین در کشاکش های سیاسی نخبگان برای غلبه بر بن بست و برتری جویی به شمار می آید. سریال کودتا در آناتولی گرچه از دهه 1960 به بعد اوج گرفته است با این حال لحظه های آغازین آن در تاریخ مدرن به اواخر قرن نوزدهم در زمان زمامداری سلطان عبدالعزیز و امپراتوری عثمانی بازمی گردد و به طور متناقضی اصلاح طلبان و مشروطه خواهان برای فائق آمدن بر استبداد و اعلام قانون اساسی کلید کودتا را روشن کردند. گرچه هر نیروی پیشروی کودتاگری در نهایت برای پیاده کردن نقشه خود چاره ای ندارد جز اتحاد با نیروهای سیاسی که احتمالا اختلاف نظرهای جدی با آنها دارد.
به ویژه در ترکیه تشکیل این زنجیره های هم ارز نیز از موضوعات جذاب کتاب های تاریخ دانش آموزان است. در سال ۱۸۷۶ میدان «بایزید» و «فاتح» استانبول محل اجتماع و تظاهرات دانشجویان علوم مذهبی شد که در اعتراض به صدارت ندیم پاشا و حسن فهمی افندی شهر را به حال تشویش و ناآرامی درآورده بودند.
سلطان عبدالعزیز خیلی زود دست به عقب نشینی زد و چینش دولت را به دلخواه معترضین با تغییرات اساسی تنظیم کرد. محمود ندیم پاشا از مقام صدارت عزل و مترجم رشدی پاشا جای او را گرفت، مدحت پاشا که چهار سال پیش برای مدت کوتاه ۳ ماهه صدارت را عهده دار بود و پس از آن به یک نیروی اپوزیسیون مشروطه خواه بدل شده بود ریاست شورای دولت را بر عهده گرفت و حسین عونی پاشا نیز ریاست ارتش را عهده دار شد. ۳ مردی که تفاوت های سیاسی شگرفی داشتند: مدحت پاشا از دیدگاه غربی برای تجدد و مشروطه کردن قانون و خلاصی از شر استبداد مطلقه آمده بود، حسین عونی پاشا به قدرقدرتی ارتش و سیستم نظامی گرا گرایش داشت و مترجم پاشا نیز سیاستمداری نخبه گرا بود که جامعه را صغیرالفکر و کم خرد می پنداشت و ارزش چندانی برای قدرت گیری سیاسی جامعه قائل نبود، با این حال همین ترکیب بسیار ناهمگون بلافاصله به بروز کوچک ترین عقب نشینی از سوی سلطان فرهمند کودتای آرامی علیه او ترتیب داده و هم زمان گواهی فوت مرموز او را نیز امضا کرد.
۳۰ می ۱۸۷۶ مدحت پاشا و متحدانش موفق شدند حکم خلع سلطان را از مفتی اعظم کسب کنند، ۵ روز بعد (۴ ژوئن) جسد سلطان مخلوع در قصر چراغان پیدا شد، مچ های دست وی با جسمی تیز پاره شده بود و بر اثر خونریزی شدید شاه کشته شده بود.
مدحت پاشا از سوی بسیاری از تاریخ نگاران ترک و غربی به عنوان پدر مشروطه خواهی ترکیه مدرن خوانده می شود و کسی که بیش از هر کس در نیمه دوم قرن نوزدهم کوشش کرد تا بر سازگاری اسلام و دموکراسی تاکید کند و در واقع به نوعی از بنیان گذاران نخستین روشنفکری دینی و تجدیدنظرطلبی مذهبی برای هم خوان کردن حکمرانی دینی و حکمرانی مشروطه (جمهوریت مدرن) به شمار می آید. در عین حال چنان که شرح آن رفت وی را می توان از جمله نخستین کودتاگران تاریخ سیاست مدرن آناتولی معرفی کرد.
۱۴۰ سال پس از آن کودتا، رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور قدرتمند ترکیه که حزب متبوعش آک پارتی (عدالت و توسعه) در امور سیاسی و حکمرانی بیش از هر کس در تاریخ ترکیه یادآور آرمان های مدحت پاشای کبیر بوده اند در معرض کودتایی گرچه نافرجام اما با جوهره ای بسیار خشن و بی پروا قرار گرفت.
با این حال به طرز پارادوکسیکالی به نظر می آید اردوغان نیز به همان دلایلی تحت هجوم کودتاگران قرار گرفت که در قرن نوزدهم مدحت پاشا تصمیم به برانداختن بساط حکمرانی عبدالعزیز گرفت. در این صورت باید به درستی جریان فکری «خدمت» به رهبری فتح الله گولن را رهبر ارکستر کودتای اخیر معرفی کرد و نیروهای هم ارز با آن را در این برهه تاریخی که دارای هدف مشترک با گولن بودند، جست و جو کرد .
گولن در جامه مدحت
عمده تلاش مشروطه خواهان دینی ترکیه قرن نوزدهم همراه کردن نهاد دربار و شخص سلطان با قانون گرایی و ارائه آنتی تزهای حکمرانی مطلقه و مبارزه برای مسئول کردن حاکمان در مقابل (جامعه) بوده است. مدحت پاشا یک سال پس از کودتا نامه ای به سلطان عبدالحمید دوم نوشت که گرچه ۵ روز پس از نگارش آن از صدارت عزل و به تبعید رفت اما بازگوکننده تهور و ایمان راسخ مشروطه خواهان اسلام گرا در مبارزه برای شکستن چارچوب های استبداد است «مراد از اعلان مشروطه نفی استبداد و آگاهی دادن به ذات شاهانه در خصوص وظایفشان و تعیین وظایف مشخص به وکلای دولت و برقراری مساوات در بین مردم و حقیقتا توسعه بخشیدن به دولت بود... آنچه چهارصد سال باعث پس روی جامعه و دولت عثمانی شده است چاپلوسی و تملق است، بنده ذات ملوکانه را بسیار رعایت می کنم؛ اما در اجرای اموری که خلاف شرع شریف و مصالح و منافع ملت است نمی توانم از شما اطاعت کنم... آیا به نظام اداره جامعه بر اساس نظام مشروطه واقف هستید؟ آیا با این رویه ای که اتخاذ کرده اید دنبال زوال و انحطاط هستید؟»۲
اردوغان در زمره جوانانی قرار می گیرد که در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اواسط ۱۹۸۰ جذب جنبش های نوگرای اسلامی شدند که کوشش می کردند همچون نهضت مدحت پاشا تعادل درخشانی میان انگاره های مذهبی و انگاره های لیبرال دموکراسی برقرار کنند. نبوغ اردوغان باعث جنبش چشمگیر سیاسی وی شد و توانست در زمان دولت رفاه نجم الدین اربکان در دهه ۱۹۹۰ و پیش از کودتای ۱۹۹۷ به پست کلیدی شهردار استانبول دست یابد. اصلی ترین ایدئولوگ آن جریان فتح الله گولن بود که خطابه های بسیار موفقی پیرامون اسلام رحمانی و اسلام همخوان با مردم سالاری ارائه داد که نزد طبقات متوسط اجتماعی و سرمایه داران برخوردار از روحیات دینی بسیار محبوب بود و توانست در طی دو دهه اعضای جنبش «جماعت» یا «خدمت» را به طور فزاینده ای افزایش دهد، این جریان مهم ترین متحد سیاسی و اجتماعی برای تحقق پیروزی چشمگیر حزب عدالت و توسعه در دهه نخست هزاره سوم در انتخابات پارلمانی و شوراهای شهر محسوب می شود.
گرچه با وزیدن نسیم بهار عرب در ابتدای سال ۲۰۱۱ و غرق شدن ۶ کشور خاورمیانه در گردابی از تغییرات پیش بینی نشده سیاسی و اجتماعی و برپا شدن فواره های عظیمی از خون، دو طرف برای بیش از دو سال اختلافات خود را کاملا علنی نکردند. با این حال نیرویی دیگر وارد منازعه شد و اختلاف گولن و اردوغان نیز علنا پیش رونده شد.
آغاز طوفان
بهار ۲۰۱۳ ساخت و سازهای غیرمتعارف شهرداری استانبول تحت سیطره آک پارتی در حوالی پارک گزی به خیزش ناگهانی جنبش گزی متشکل از جوانان و زنان ترک طبقه تحصیل کرده انجامید که به طور کلی می پنداشتند سیاست های اردوغان در تناقض با ماهیت حقیقی دموکراسی و لیبرالیسم قرار دارد. ترکیه ای که پس از بیش از یک قرن مبارزه برای دموکراسی چند سالی بود که طعم گوارای دموکراسی کم دغدغه و محترمانه را می چشید توسط اردوغان مجددا به سمت نوعی پیچیده از استبداد سیاسی برآمده از نظام پارلمانی گرایش پیدا می کند.
دومین موضوع علنی شده پس از سرکوب گزی، بازگشت یا در حقیقت حرکت نظام حکمرانی ترکیه به سمت و سوی نظام غیردموکراتیک بود. اردوغان شمایل سیاستمدارانی را به خود گرفت که از دموکراسی و جمهوریت تنها صندوق رای را می شناسد، اصول دیگر آن را لگدمال می کنند و در عین حال برای مهیا شدن لحظه ای ثانیه شماری می کنند که بتوانند در آن به طور کامل علیه نظام پارلمانی - لیبرالی حرکت کرده و قدرت را قبضه کنند.
این مسیر در واقع نوعی از سرکوب جامعه مدنی تلقی می شود که به شیوه های بی رحمانه تر، گسترده تر و عریان تر در دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در اروپا و در حکومت هایی که در حال تغییر نظام لیبرالی پارلمانی به نظام فاشیستی بودند اجرایی شد، به دیگر بیان حاکمیت فاشیستی همان حاکمیتی تلقی می شود که از طریق انتخابات و پارلمان به قدرت می رسد، دست به سرکوب جامعه مدنی می زند و با حذف آن یا ارعاب کامل آن شرایط را برای ایجاد وضعیت کاملا تمامیت خواهانه مهیا می کند. گرچه اردوغان هرگز در رقابت رهبری با نیات واقعا فاشیستی ظاهر نشد، حزب عدالت و توسعه نیز به دلیل ریشه های دموکراسی خواهانه در برابر بروز چنین گرایش هایی دست به مقاومت زد و اساسا جامعه مدنی ترکیه نیز شجاعانه خود را غیر قابل سرکوب نشان داد، اما لاینحل ماندن ستیز و تخاصم شدید میان جنبش های سیاسی - اجتماعی برای مدتی طولانی به درازای سه سال در کنار بازگشت دوباره بخش هایی از گروه های کُرد به جنگ مسلحانه و وقوع پی در پی عملیات تروریستی مهلک، نخبگان سیاسی و نظامی اردوغان را مجاب کرده که در صورت ادامه حکمرانی اردوغان کشور مجددا گرفتار هرج و مرج و آنارشی اوایل دهه ۱۹۸۰ خواهد کرد.
پیش بینی آتیه سیاسی ترکیه و اردوغان در فضای پساکودتا دشوار است، اردوغان رهبر حزب اسلام گرای عدالت و توسعه برای چند سال به مقابله با جامعه مدنی و رسانه های آزاد پرداخته، موفقیت های اقتصادی سال های نخست حکمرانی اش به بازگشت بی ثباتی اقتصادی بدل شده و کشور ترکیه تحت زمامداری وی به مکانی مستعد برای بمب گذاری تبدیل شده است. هم زمان وی تاکنون در مقام رهبر نجات یافته از کودتا در قامت یک نابودگر تمام عیار و عمیقا انتقام جو ظاهر شده است که اراده اش برای بازداشت و قلع و قمع حدود 113 هزار نفر- به روایت رسمی وزیر کشور، سلیمان سویلو، دنیا را به هراس وا داشته است. این حزبی بود که قرار گذاشته بود آرمان های مدحت پاشا را به حقیقت بدل کند و به الگویی تازه برای حکمرانی در کشورهای اسلامی بدل شود. از سوی دیگر جنبش گولن نیز دست کم در کوتاه مدت به عنوان جنبشی معرفی خواهد شد که از قرائت های اسلام رحمانی و منطبق بر دموکراسی فاصله گرفته و نشان داده است در شرایط ویژه به اقدامات شدیدا خشن و غیر دموکراتیک همچون کودتا دست می زند.
آیا دموکراسی ترکیه مقهور می شود؟
برنده معصوم کودتای نافرجام مردمانی بودند که شبانه شجاعانه به خیابان ها سرازیر شدند، مقابل تانک ها ایستادند و از جمهوریت سیستم حکمرانی خود دفاع کردند. تصور من این است که این «مردمان میدان» جملگی از طرفداران اردوغان نبوده اند بلکه تعداد قابل توجهی از آنها همان قشر متوسط تحصیل کرده و اصلاح طلبی هستند که شاکله جنبش گزی را تشکیل داده بودند و در شب کودتا در اندک زمانی که برای انتخاب دوراهی برآمده از شرایط کودتا داشتند متهورانه دومی را برگزیدند: سقوط اردوغان به قیمت سقوط جمهوری یا حفظ دولت قانونی نامطلوب. این انتخاب گرچه ممکن بود در میان مدت گزنده باشد و ترکیه را در مسیر دموکراسی قرار ندهد، اما یک چیز را قطعی کرد و آن حذف بلندمدت و شاید الی الابد گزینه کودتا را از میز نخبگانی که در منازعات و تخاصم های سیاسی ترکیه درگیر می شوند حذف کرد.
از دیدگاه هابرمارس قدرت سیاسی در ترکیه حال و روز اسف باری دارد و ستیز خواست های نیروهای اجتماعی و سیاسی وضعیت بحرانی پیدا کرده است: «پدیده بنیادین قدرت به معنای ابزاری کردن خواست دیگری [برای رسیدن به خواسته های خود] نیست، بلکه شکل گیری خواست مشترک در ارتباطاتی است که هدف آن رسیدن به توافق است.» در همین حال با قرائت کلود رفورت از امر سیاسی به طور متناقضی می توانیم با اشاره به مشارکت عمیق جامعه در تحولات سیاسی دو دهه اخیر ترکیه استدلال کنیم جامعه در تکاپوی سیاسی از وضعیت درخشان برخوردار است: «امر سیاسی در آن چیزی که ما فعالیت و کنش سیاسی می نامیم آشکار نمی شود بلکه در فعالیتی آشکار می شود که از طریق نهاد جامعه پدید می آید و از میان می رود.»۵
ترکیه امروز، همین امروز دوباره به مرکز توجهات بدل شده است، جامعه ای که دست کم دو دهه است خواستار همزیستی مسالمت آمیز است، امروز در رفراندومی شرکتی می کند که می پرسد آیا می خواهید اختیارات مردی که با جاه طلبی های اش کشور را به لبه پرتگاه کشاند، اما شما وی را نجات دادید، اما او به جای سر دادن آواز صلح؛ آوای سرکوب سر داد، اختیارات اش را افزایش دهید؟ بگذاریم ببینیم ترکیه در "روز حقیقت" چه چیزی به جهان خواهد گفت.
پیروزی اردوغان در رفراندوم امروز چه معنایی دارد؟ به لحاظ سیاسی می تواند به معنای آغاز دورانی کوتاه یا بلند از تاریکی باشد. تاریکی در سیاست چیزی نیست جز دست کشیدن جامعه از اندیشیدین و مشارکت در سرنوشت خود و واگذار کردن شرایط به قضا و قدر. پیروزی اردوغان یعنی بخش های متجدد جامعه مقهور نیروهای تمامیت خواه شده اند و توان تغییر شرایط با ساز و کارهای غیر خشونت آمیز را از دست داده اند، یک نوع از مقهور شدن می تواند سرخوردگی شدید و عدم مشارکت سیاسی در رفراندوم امروز باشد. رخدادی که احتمال وقوع اش بسیار اندک است.
کشوری که نزدیک ترین و مهم ترین الگوی مشروطه خواهان ایرانی در قرن نوزدهم برای نزدیک شدن به تجدد محسوب می شد حالا در فضای پساکودتا و در روزی تاریخی بار دیگر نفس ما ایرانی ها را در سینه حبس کرده است. تجددخواهی آنها بار دیگر وارد مسیر خطیری شده است.
نظر کاربران
ای باباااااا تبریکمونو کفتیم حالا تا یه ساله دیگه هم ول کن نیستین ،اون از کودتا اینم از برد اردوغان آدم واسه مملکتش تصمیم گرفته به ماچه مارو سننه ماهم انتخابات داریم آیا درسته یه عده بیان دخالت کنن توی مسائل کشورمون والا ول کنین
ای باباااااا تبریکمونو کفتیم حالا تا یه ساله دیگه هم ول کن نیستین ،اون از کودتا اینم از برد اردوغان آدم واسه مملکتش تصمیم گرفته به ماچه مارو سننه ماهم انتخابات داریم آیا درسته یه عده بیان دخالت کنن توی مسائل کشورمون والا ول کنین
ترکیه هم بدبخت شد رفت دیکتاتور جدید
تعجب می کنم مگه عاقبت صدام رو ندید اردوغان ؟ والا تا اینجایی که ما دیدیم امثال اردوغان که از کودکی در فقر بودن همین که به جایی میرسن ذوق زده میشن ،میخوان انتقام کودکیشونو بگیرن و همه رو زیر سلطه خودشون بیارن ، کاش سرزمین زیبای ترکیه همچنان در دست رومی ها بود ،تا بی ظرفیت هایی امثال اردوغان.
حیف اون کشور زیبا
حیف استانبول دل انگیز
خواهشا ایرانی ها در مورد ترکیه و آذربایجان نظر ندن.
در مورد افغانستان و تاجیکستان که فقط زبونه اونارو میفهمن نظر بدن
ترکیه بزرگه تو گلوشون گیر میکنه
شماها نمیخواد کاسه داغتر از آش بشید مردم ترکیه به حدی از پختگی وشعور سیاسی رسیده اند که خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند.بعدش هم این مسئله داخلی ترکیه است .مگر آنها در انتخابات ما دخالت میکنند؟
ترکیه ربطی به آذربایجان نداره آقا بابک اگه اشتباها فکر می کنی هم نژاد اند ،برو تاریخ بخون الکی هم خودتو قاطی ترکیه نکن ،سرزمینی که سرش دعوا بود یه عده رفتن سر حاضری شدن میراث دار رومی ها و میخوان به زور خودشون و اروپایی کنن،هر چی هم دارن از صدقه سر همسایگی با اروپاست .
مگه اردوغان کم تو عراق و سوریه موش می دواند ؟ سوریه ی به اون قشنگی رو با کمک داعش ویرانه کرد ،شریک دزد و رفیق قافله !!!!همدست پادشاهان دیوانه ی عربستان !
بابک و علی لایک دارین.... نمیدونم چرا بعضیا فضولی رو کار درستی میدونن اولا... ثانیا ترک ها به شعور سیاسی کامل رسیدن که بتونن در مورد کشور خودشون تصمیم بگیرن.... لطفا ما ها به فکر کشو عزیزمون باشیم
خدایی خدایی خدایی باران خانوم و آقا بابک و علی آقا شماها دلتون با ایران ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نه وجدانا راستشو بگید وجدانا .