شيزوفرنی فرهنگی در ايران
در ایام نزدیک به انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر، شاهد حضور سیل متقاضیان ثبت نام به عنوان کاندیدا بودیم. از هر شکل و از هر فرهنگ و با هر میزان سواد که تصور کنید، کاندیدا وجود داشت. زن و مرد، گاهی حتی به صورت خانوادگی برای ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری آمده بودند.
نامزدهاي عجيب و جديد
کلیپ های پخش شده از آنها با وعده های انتخاباتی متفاوت در فضای مجازی دست به دست می چرخد. از ۱۸ساله ای که به دنبال برطرف کردن موانع ازدواج است گرفته تا ۹۰ ساله ای که میگوید شعار انتخاباتی اش «ورزش» است يا کاندیدایی با ۲۰۰ کیلو وزن که وعده واگذاری زمین های اطراف شهر ها را برای پرورش شترمرغ به جوانان می دهد و معتقد است هر کس یک کیلو بیش از من وزن داشت، به نفع او کنار می روم! پیرمردی هم بود که خود را پیامبر دانسته و با تهدید عذاب الهی، از مسئولان توقع حمایت داشت. زنی که بچه به بغل به وزارت کشور آمده و مردی که ۴ زن و ۱۸ بچه دارد و شعارش آزاد کردن تریاک است نيز، خود را كانديداي انتخابات مي دانند! آنچه جلب توجه می کند، دست آویزی این افراد به مشکلات و دغدغههای جامعه است. یکی شعار مسکن می دهد، یکی وعده آزادی ممنوعهها، یکی افزایش یارانه ها تا ۵۰۰هزارتومان و دیگری فرصت ایجاد اشتغال رایگان. باقی مردم نيز منتظرند تا کلیپ جدید از حضور این افراد منتشر شود و زمینه خنده را فراهم کند. به واقع این سوال به ذهن متبادر می شود که انگیزه این افراد بدون صلاحیت فردی، علمی، اجتماعی، اجرایی و بدون داشتن حتی یک ویژگی به عنوان رییس جمهور برای ثبت نام به عنوان کاندیدا چیست؟
تاثيرات «شيزوفرني فرهنگي»
برخي نقش رسانه ها و توجهشان به چهره هاي غيررسمي در نامزدي انتخابات و اينكه به سرعت و وسعت زياد، تصوير و شهرتشان را رسانه اي مي كنند به عنوان عاملي در گرايش شهروندان عادي به نام نويسي انتخابات مي دانند. برخي ديگر نیز، نااميدي شهروندان از عملكرد مسئولان در حل مشكلات جامعه را عاملي در حضور آنها در نامزدي رياست جمهوري مي دانند و در نهايت نيز گروهي هيجانات فردي و شرايط شخصيتي افراد كه ميل به چهرهشدن دارند را عاملي براي ثبت نام افراد متعدد در انتخابات معرفي مي كنند. «علی رضا عزیزی»، جامعهشناس اما معتقد است که از این نوع رفتار ایرانیان می توان به عنوان نوعی «شیزوفرنی فرهنگی» به معنای دوگانگی میان باورها و ارزش ها و اعمال انجام شده در زندگی اجتماعی نام برد.
شهروندان فرصت طلب!
اين استاد دانشگاه درباره اينكه به نظر می آید که حضور این افراد بیش از فرصت طلبی به عقده های اجتماعی و میل مفرط به دیده شدن مربوط است، تاكيد كرد: فرصتطلبی نیز نوعی از میل به دیده شدن را با خود به همراه دارد. زندگي اجتماعي ما به ويژه در دهههاي اخير به سمت «فرصت طلبي» و «شانس باوري» حركت كرده است. ما هر روز مي كوشيم شانس مان را در موقعيتهاي مختلف امتحان كنيم؛ يا مي گيرد يا نمي گيرد! در انواعي از قرعه كشي ها شركت مي كنيم به اميد آنكه يكي از چند هزار يا چند ميليون افرادي باشيم كه در آن قرعه كشي شركت كرده اند و جايزه هاي ويژه را مي برند. شما به پيامك هايي كه هر روز مدام برايمان از جاهاي مختلف ارسال مي شوند، توجه كنيد.
كلبي مسلكي نوعي رويه رفتاري است كه در آن فرد از آرمان ها و ارزش ها براي دست يابي به منافع شخصي خود بهره مي برد. در واقع، او خود را در پشت نقاب ارزشها و آرمان هاي بزرگ پنهان مي كند تا در پس آن بتواند به منافع شخصي خود دست يابد. ژيژك درباره آنها ميگويد:« آنان به خوبی می دانند که چه کار میکنند، اما با این وجود آن کار را انجام می دهند». سپس ادامه ميدهدكه«شخص کلبی مسلک، از فاصله میان نقاب ایدئولوژیک و واقعیت اجتماعی آگاهی دارد، ولی همچنان بر حفظ این نقاب اصرار می ورزد». در چنين وضعيتي، آرمان ها و ارزش ها در خدمت دستيابي افراد به منافع شخصي قرار مي گيرد و حقيقت، مبهم و ناپيدا ميگردد. حال اين شانس باوري و كلبي مسلكي در تمامي ابعاد زندگي اجتماعيمان و از جمله فعاليت هاي سياسي نيز رخنه كرده است.
منافع شخصی فردي؛ عاملي براي ثبت نام
«موقعيت كانديداتوري براي رياست جمهوري، از منظرهاي مختلف، فرصت محسوب مي شود». عزيزي با بيان اينكه از منظر شانس باوري، قاعده هزينه كم و دستاوردهاي احتمالي زياد اينجا حكمفرماست، گفت: بعضي از افراد آن را فرصتي براي خودنمايي و جلب توجه مي دانند، بعضي ديگر آن را نوعي شانس حتي براي تاييد صلاحيت مي شمارند: مي آييم و ثبت نام مي كنيم؛ شايد گرفت، شايد شد! يك ثبت نام ساده كه هزينه اي ندارد...! اين جامعه شناس درباره اينكه آيا می توان این نوع رفتار را حرکت اعتراضی از سوی مردم یا نشانه بی اعتمادی مردم به مسئولان نيز در نظر گرفت، اظهارداشت: این رفتار بیش از آنکه جنبه اعتراض یا ابراز عدم اعتماد داشته باشد، ناشی از فرصت طلبی و همانطور که گفتید میل به دیده شدن و پیشرفت یک شبه است. حكايت وضع موجود ما شبيه آن مردي است كه با سطل ماست به كنار دريا رفته بود و ميخواست يك دريا دوغ درست كند! با آنكه مي دانست امكان پذير نيست اما استدلالش اين بود: اگه بشه، چي مي شه؟! كانديدايي كه در حال حاضر يك مدير مياني يا كارشناس ساده در بخش خصوصي يا دولتي است، كانديداتوري را فرصتي براي ارتقاي يك شبه تلقي مي كند.
جامعه به سمت «عقلانيت» حركت كند
اتفاق ثبت نام افراد با سن و شرايط مختلف براي رياستجمهوري، يك پديده فراگير در آستانه انتخابات دوازدهم بود كه كمتر سابقه داشت و به يك چالش پيش از انتخابات تبديل شد و اين روزها صحبت هاي بسياري درباره راههاي جلوگيري از ثبت نام افراد فاقد صلاحيت و تعيين شاخص صلاحيت افراد براي نامنويسي مطرح است.
عزيزي درخصوص با راههاي جلوگيري از تكرار اين اتفاق در انتخابات هاي مختلف معتقد است: به نظر ميرسد در وضع موجود «عقلانيت» حلقه مفقوده ميان واقعيت اجتماعي و آرمان هاي فرهنگي ماست. دستيابي به آرمان ها بدون توسعه عقلانيت و نهادينه كردن آن در سطح جامعه امكانپذير نيست. در بستر يك فرهنگ انتقادي و شفاف است كه مي توان نقابي كه كلبي مسلكان در پس آن خود را پنهان كرده اند، آشكار كرد و رويه هاي كلبي مسلكيشان را افشا كرد.
نظر کاربران
بعد میگن ...کمه!!
یه آبروی دست وپا شکسته ای داشتیم اونم به باد دادن این معتمدین به سقف کاذب!!!
همانطور که در این مقاله می بینید، ویژگی عوام زدگی سیاست چند دهه گذشته در کشورمان ، امروز بار داده و محصولش را بصورت توهم زدگی و خودشیفتگی عمومی آشکار کرده است. طوریکه همه خودشان را دارای صلاحیت و شایستگی رئیس جمهور شدن می دانند، و اساسا چرا ندانند؟!
میگویند اگر فلان آقا که کلمات قصارش موجبات شعف و خوشی و طنز همه بود چطور توانست 8 سال رئیس جمهور شود، چطور توانست رجل سیاسی بشود؟ پس من هم میتوانم.... مسلمان که هستم،.... شیعه اثنی عشری هم هستم.... نظام مقدس جمهوری اسلامی را هم قبول دارم .... بیش از 30 سال هست که درتمامی صحنه های سیاسی کشور و در تظاهرات و نمازهای جمعه و ... شرکت کرده ام یعنی تا حدودی «رجل سیاسی» به حساب می آیم! مدیر و مدبر بودن را هم که خودم معتقدم هستم ولی آنهایی که شک دارند، فقط کافیه مثل بقیه که دایی داشتند «مدیر... مدیر...» شدند به من هم فرصت بدهند هم مدیر می شوم هم مدبر!
به این ترتیب همه شرایط لازم برای رئیس جمهور شدن را بالقوه دارم، شاید بهتر از آن آقایی که 8 سال رئیس جمهور شد!
پس چه دلیلی دارد که برای ریاست جمهوری کاندید نشوم؟