ایران نوشت: حسین مرعشی، عضو مرکزی حزب کارگزاران سازندگی و از چهرههای شاخص اصلاحطلب است که علاوه بر حوزه سیاسی، مسائل بخش اقتصادی را نیز رصد میکند. به گفته مرعشی، تکلیف اردوگاه اصلاحطلبان روشن است و چیزی جز حمایت از روحانی نیست اما وضعیت اصولگرایان هنوز مشخص نیست بخصوص که جمنا نماینده همه اصولگرایان نیست.
آقای مرعشی! منتقدان دولت این روزها بی توجه به کارنامه دولت، مسائل و مشکلات اقتصادی و معیشتی را برجسته میکنند و در حقیقت تنها تمرکز خود را نقد دولت قرار دادهاند. به نظر شما اگر به جای آقای روحانی، آقای قالیباف یا فرضاً آقای رئیسی رئیس دولت یازدهم بودند یا ادامه دولت آقای احمدینژاد را داشتیم، کارنامهای بهتر از آنچه آقای روحانی داشته ارائه میکردند؟
در حوزه اقتصادی یک میلیون بشکه بازار نفت را از دست داده بودیم، عراق، عربستان و سایر رقبا بازار ما را گرفته بودند، اما یک سال پس از برجام توانستیم به شرایط پیش از تحریمها بازگردیم و سهم خود را از بازار نفتی بازپس گیریم. یک و نیم میلیون بشکه تولید و صادرات نفت ایران افزایش یافته است. این عدد کمی نیست. امروزه محرومیتها و محدودیتها در استفاده از تکنولوژیهای روز حوزه نفت و انرژی را نداریم. موضوعی به نام صیانت از مخازن نفتی وجود دارد که هر یک درصدی که صیانت از مخازن را با تکنولوژیهای جدید افزایش دهیم، ۲۰۰ میلیارد دلار ثروت ملیمان را افزایش میدهیم. قراردادها برای ورود تکنولوژیهای جدید برای صیانت از مخازن در حال امضا شدن است.
در صنعت مهمی مثل هوایی، سهم بازارمان را به شرکتهای خارجی و عمدتاً امارات و ترک واگذار کردیم. مردم ایران سالانه حدود ۵ میلیارد دلار به کمپانیهای خارجی سود میرسانند. برخی تصورشان از هواپیما فقط پروازهای داخلی است در حالی که در مقابل هفتهای حداکثر دو پرواز که ما به پاریس داریم، هواپیمایی فرانسه ۷ پرواز به ایران دارد.
این به معنای دادن سهم بیشتر بازار ایران به خارجیهاست. حالا دولت برای نخستین بار بعد از انقلاب موفق به انعقاد قراردادهای اقتصادی خوبی در این حوزه شده است. اینها کارهای زیربنایی مهمی است که در این دولت اتفاق افتاده است.
منتقدان اصطلاحی درست کردهاند تحت عنوان «سفره مردم» و تصور میکنند مردم ناآگاهند و نمیدانند چه دولتی خدمت بیشتری به آنها کرده و اصطلاحاً سفره آنها را بزرگتر یا کوچکتر کرده است.دولت آقای روحانی ۱۰ هزار میلیارد تومان در سال ۹۵ مابهالتفاوت نرخ گندم به کشاورزان و روستاییان داده است. دولت در خرید و فروش گندم ضرر کرده اما به کشاورزان سود خوبی داده و همزمان به مردم هم نان ارزان داده است. آیا از نان مهمتر سر سفرههای مردم ایران چیزی وجود دارد؟ دولت میتوانست این رقم را ندهد و به جای آن ۱۰ میلیون تن گندم ارزان با کیفیت متوسط وارد کند و به خورد مردم بدهد. اما دولت متعهد بوده تولید گندم را در ایران خودکفا کند. این ۱۰ هزار میلیارد سر سفره چه کسانی رفته است؟
دولت ۱۵ هزار میلیارد تومان هزینههای طرح تحول نظام سلامت را پرداخت کرده که مردم بتوانند تقریباً رایگان درمان شوند، این ۱۵ هزار میلیارد تومان سر سفره مردم نبوده است؟ ۴۵ هزار میلیارد تومان هم یارانه مستقیم به مردم داده است. خب این چه برخوردی است که عدهای دارند؟ این پولها از محل افزایش درآمد نفت آمده است. اگر نفت صادر نمیشد و درآمد نبود صنعت فولاد هم نمیتوانست خوب کار کند، پول نفت بر سر سفرهها آمده است. دولت با انصباط مالی خوب برخورد کرده است. عدهای میخواهند تمام این واقعیتها را نادیده بگیرند.
متأسفانه در تاریخ کشور ما سابقه دارد که قدر خدمات بزرگ را نشناختیم اما خوشبختانه امروزه با مدد افزایش امکانات اطلاعرسانی انتظار است این نقیصه برطرف شود و ما همه قدرشناس خدمات مسئولانمان باشیم. من رقیبان انتخاباتی دولت را به رعایت انصاف دعوت میکنم و اگر قرار بود خودم نامزد شوم، ابتدا از آقای روحانی به خاطر اقدامات مهمی که انجام داده تشکر میکردم و بعد میگفتم که مثلاً در فلان حوزهها میشود بهتر کار کرد.
آقای روحانی چندین بار در مقابل منتقدان برجام اشاره کردهاند که به پرونده هستهای این گونه نگاه کنیم که اگر برجام نبود، چه اتفاقی میافتاد. به نظر شما اگر در شرایط فعلی که یک دولت تندرو در واشنگتن بر سر کار است و تحرکات منطقهای علیه ایران هم شدت گرفته است، برجامی در کار نبود، چه میشد؟
من پیش از این برجام را با ملی شدن صنعت نفت مقایسه میکردم. امروز اما میخواهم بگویم برجام از ملی شدن صنعت نفت هم مهمتر بود. ملی شدن صنعت نفت معطوف به حوزه اقتصاد بود که نفت ما ملی شد و از چنگال انگلیسیها خارج شد. در برجام اما علاوه بر موهبتهای اقتصادی، امنیت و ثبات خود را افزایش دادیم. کشور از دوره تهدیدهای مستقیم و غیرمستقیم هر روزه به حاشیه امن رفته و اساساً نگاه دنیا نسبت به ایران عوض شده است. توافق هستهای آنقدر محکم و دقیق پیش رفته است که حتی رئیس جمهوری امریکا که آن را بدترین قرارداد به ضرر خودشان دانسته نمیتواند آن را به هم بزند چون میداند تبعاتی برای آنها خواهد داشت. حال تصور کنید در چنین فضایی برجامی در کار نبود. منتقدان محترم اگر فقط یک لحظه به این سؤال فکر کنند، حتماً قدردان دولت آقای روحانی خواهند بود.
با این حال به نظر میرسد استراتژی منتقدان تنها برجسته کردن نقاط ضعف دولت است بدون آنکه به لحاظ ایجابی بگویند خودشان چه برنامهای دارند؟
تلاش آنها بر این است که بتوانند از برخی مشکلات اقتصادی موجود در جامعه به نفع خود و علیه دولت مستقر بهرهبرداری کنند. به هر حال در همه دولتها معمولاً مردم انتظاراتی که دارند بیشتر از آمارها و ارقام اعلام شده از سوی دولتها است. این چیز جدیدی نیست اما به هر حال مردم هم قدرت تشخیص و ارزیابی دارند و میدانند که دولتها چه امکاناتی در اختیار داشتهاند و بر اساس آن ظرفیتها و مشکلات چقدر به مردم خدمت کرده و آیا گرهای از مشکلات کم کردهاند یا گرهای به آن افزودهاند.
فراموش نکردهایم که زمانی دستگاه عظیم صدا و سیما پشت دولتها بود و دولتها مظهر نظام بودند. جهتگیری هم بر این بود که علیه دولتها سیاهنمایی نشود اما الان این رسانه عمومی و فراگیر به مدد جبهه منتقدان آمده است و روی آتش انتقادی بنزین میریزد. به هر حال به نظر میرسد منتقدان به این امید بستهاند که از دل برخی نارضایتیهای اقتصادی روزنهای برای آنها باز شود.
و به نظر شما چقدر میتوانند موفق باشند؟
این نکتهای است که به هشیاری مردم بستگی دارد. مردم آگاه میتوانند بخوبی این گردنهها و تنگناها را بشناسند و بدانند که این مسائل با چه هدفی مطرح میشود. ببینید ما یکسری واقعیتها داریم که بسیار مهم است. در دفاع از دولت باید بگویم که آقای روحانی خدمت بزرگی به ایران کرده که اوج آن برجام است. خلاصه آن این است که ایشان، پرونده بزرگترین بحران سیاسی بعد از انقلاب اسلامی را بست. ممکن است عدهای به برجام انتقادهایی داشته باشند که درست هم باشد این انتقادات مهم نیست. آنچه مهم است، این است که این پرونده بسته شد. ما سه بحران بزرگ خارجی بعد از انقلاب داشتیم: یکی موضوع سفارت امریکا و گروگانها بوده که بالاخره بعد از ۴۴۴ روز حل شد. همان زمانی که این حل شد، بسیاری به بیانیه الجزایر بسیار انتقاد داشتند مثل امروز که ممکن است به برجام انتقاد داشته باشند. اما امروز که نگاه میکنیم کسی نمیتواند بگوید حل آن مسأله بد بود.
بحران بعدی، بحران جنگ بود. جنگ بر ما تحمیل شد و ما باید میایستادیم و از کشور دفاع میکردیم. وقتی جنگ پایان یافت و ما قطعنامه را پذیرفتیم، عدهای منتقد بودند چرا پذیرفتیم؟
اما اکنون که نگاه میکنیم، کسی نمیتواند بگوید چرا جنگ تمام شد؟ حتماً باید تمام میشد و کشور باید به شرایط عادی باز میگشت. دفاع، مقدس بود اما زمان داشت و ما باید آن را حل میکردیم. سومین بحران بزرگ بعد از انقلاب، مسأله هستهای بود که از دو بحران ذکر شده ابعاد آن وسیعتر شد. ما در گروگانگیری بحران سفارت فقط طرفمان امریکا بود، اروپا هیچگاه امریکا را همراهی نکرد. در جنگ، هیچگاه قطعنامهای علیه ایران صادر نشد، قطعنامه ۵۹۸ به نفع ما صادر شد.
در موضوع هستهای ما با چند قطعنامه سازمان ملل مواجه شدیم که حتی دوستان ما مثل چین و روسیه هم آنها را تأیید کردند و وتو نکردند. ما در ذیل فصل هفتم به شورای امنیت رفته بودیم. روحانی با برجام خدمت بزرگی کرد. ممکن است همان طور که انتقادهایی به پایان گروگانگیری و پایان جنگ مطرح شد، به پایان هستهای که برجام است، انتقادی باشد. ما به این انتقادها احترام میگذاریم، اما باید مسأله هستهای حل میشد و این کار بسیار مهمی بود. ما تنها کشوری هستیم که پروندهمان در ذیل فصل هفتم به شورای امنیت رفته و نظاممان به بنبست نرسیده است، البته این تنها حاصل تلاش دولت نبود و مقاومت مردم، استحکام نظام تدابیر رهبری همه دست به دست هم داد اما بالاخره کسی باید از این سرمایهها استفاده میکرد.
آقای روحانی هنرمندانه از پشتیبانیهای رهبری، استحکام نظام، انسجام داخلی، وحدت و مقاومت مردم خوب استفاده کرد و مسأله را با عزت حل کرد.
اصولگرایان تا امروز با چند نامزد وارد صحنه انتخابات شدهاند و معلوم نیست به نامزد واحد برسند یا نه؟ وضعیت در اردوگاه اصلاحطلبان چگونه است؟
تکلیف جبهه اصلاحات روشن است. کاندیدای منحصر به فرد اصلاحات، آقای روحانی است. در جبهه رقیب یعنی اصولگرایان، با وجود آمدن آقای رئیسی که قطعاً یکی از کاندیداها خواهد بود، هنوز برای من محرز نیست که آقای رئیسی کاندیدای منحصر به فرد اصولگرایان باشد. به نظر میآید با چند کاندیدا وارد کار شوند.
با وجود آنکه آقای رئیسی نامزد مورد حمایت اصولگرایان در قالب جمنا است اما گفته که به صورت مستقل میآید. به نظر شما چرا ایشان اصرار دارد مستقل بیاید؟
آقای رئیسی یک بازی دوگانهای دارد. از یک طرف میخواهد امکانات موجود جمنا و اصولگرایان را داشته باشد، بنابراین با جمنا وسط میدان آمده است. اگرچه در جلسات آنها شرکت نکرده که این هم بخشی از طراحی و برنامهشان بوده است؛ بالاخره در جمنا رأی اول را آورده است. پس هم میخواهد با جمنا بیاید و هم چون میداند جمنا حتی جمع کننده اصولگرایان به طور کامل نیست و ممکن است در نیروهای میانی جامعه هم اثرش منفی باشد، میخواهد سایر آرا را هم جمع کند. این یک مانور تبلیغاتی است، وگرنه آقای رئیسی خوشبختانه از نیروهای بسیار خالص حزباللهی کشور است و حتماً نمیتواند از مجموعه جمنا جدا باشد.
رقیبی هست که برای آقای روحانی مشکلساز شود؟
مهمترین ضعفی که حتماً از آقای رئیسی بروز خواهد کرد، این است که مطلقاً تجربه هیچ یک از کارهای قوه مجریه را ندارد و عمدتاً سمتهای قضایی داشته است. البته در بازرسی کل کشور این امکان را داشته که با مسائل کشور آشنا شود، اما هیچ تجربه مدیریتی غیر از یک سال اخیر در آستان قدس رضوی ندارد. از همان ابتدای حضور در آستان قدس هم با توجه به کارهایی که برای ارتباط برقرار کردن با مردم، توزیع غذا و امکاناتی از این دست داشتند، عدهای بدبین بودند و میگفتند این کارها با هدف ورود در انتخابات ریاست جمهوری است و برخی هم آن را از سر ارادت به مردم و ارادت به حضرت امام رضا(ع) میدانستند.
کاندیداتوری ایشان شاید در ذهن عدهای که بدبین باشند، تقویت کننده این انگاره باشد که همه کارهای قبلی هم تبلیغاتی بوده است که ما امیدواریم اینگونه نبوده باشد و از روی اخلاص بوده باشد. آقای رئیسی به آقای روحانی کمک میکند، چون آقای روحانی در حوزههایی با انتقادهایی مواجه بوده که با آمدن رئیسی قشر متوسط جامعه بویژه جامعه شهری دیگر خیلی سراغ انتقادات از آقای روحانی نخواهد رفت و در مقابل آقای رئیسی، به آقای روحانی رأی خواهند داد. به نظرم حضور آقای رئیسی در مجموع به نفع آقای روحانی است.
سبد رأی رئیسی کجاست؟
کسانی که معتقدند باید تفکرات انقلابی و حزباللهی ناب حاکم شود، قاعدتاً گرایششان مطلقاً با آقای رئیسی خواهد بود و سراغ گزینه دیگری نخواهند رفت؛ این بخش اصلی رأی اوست.
بخش دیگری که ممکن است ایشان علاقهمند به جذب رأی آنها باشد، مخالفان با مفاسد هستند که البته رقبای آقای رئیسی در این مورد توضیح خواهند داد که اساساً وظیفه مبارزه با فساد تنها متوجه قوه مجریه نیست و قوه قضائیه هم حتماً مسئولیت داشته و آقای رئیسی هم در بخشهای بالایی از مسئولیتهای قضایی از جمله معاون اول و دادستان کل بوده است. در جمهوری اسلامی معمولاً مسئولان به جای پاسخگویی، فرار رو به جلو دارند خودشان از منتقدان تندتر میروند.
این اخلاق خوب و مفیدی نیست. به هر حال پایه رأی آقای رئیسی حدود ۱۵ درصد آرای جامعه هست، این پایه رأی کسانی است که کاملاً وفادارند به هر چه که به نوعی از آن یکپارچگی و اتحاد با سیاستهای نظام از آن استشمام شود. اما از ۱۵ به ۵۰ درصد رسیدن کار سنگینی در پیش دارد.
«جمنا» امروز در حالی مدعی اصولگرایی است که برخی از شخصیتهای با سابقه همچون ناطق نوری، علی لاریجانی و علی اکبر ولایتی در این نهاد انتخاباتی حضور ندارند و اتفاقاً از حسن روحانی هم حمایت میکنند.
جمنا امروز مظهر کل اصولگرایان نیست. اصولگرایان بعد ازسال ۸۴ که آقای علی لاریجانی به عنوان کاندیدای اصلی اصولگرایان نتوانست رضایی و قالیباف را متقاعد به کنار رفتن به نفع خود کند و احمدینژاد هم بخشی از آرا را گرفت، تفرقه بزرگی هم در اردوگاه اصولگرایان و اصلاحطلبان به وجود آمد.
اصلاحطلبان به دلیل شرایط سختی که در دوره احمدینژاد و بویژه بعد از سال ۸۸ برایشان به وجود آمد، توانستند راهکارهایی را پیدا کنند و آن تفرقه در جبهه اصلاحات به یک وحدت تبدیل شده است. اما در جبهه اصولگرایی آن فشارها و شکست سال 92 و تفرقه آن سال هنوز ترمیم نشده است. الان آقای ناطق و لاریجانی هر کدام بخشهایی از اصولگرایی اصیل کشور را نمایندگی میکنند، آقای باهنر همیشه شخصیت مؤثر در کارهای تشکیلاتی اصولگرایان بوده است. آقای مرتضی نبوی و مجموعه دوستانشان در رسالت همیشه در جبهه اصولگرایی تعیین کننده بودند. آقای احمد توکلی یکی از نیروهای وفادار به یک سری از اصول بوده است. امروز جبهه اصولگرایی که در جمنا جمع شده همه اینها که نامشان برده شد به اضافه بخشهای دیگر را با خود ندارد و این نقص کار است.
این وضعیت به نفع اصلاحطلبان است؟
ما به عنوان اصلاحطلبان از این وضع راضی نیستیم. من بارها و بارها تأکید کردم که ما (اصلاحطلبان) زمانی موفق میشویم که اصولگرایان که رقبای اصلی ما هستند متحد و منسجم وارد عرصه سیاسی شوند ما در رقابت با یک رقیب خوب است که قوی میشویم. در رقابت با یک رقیب نیرومند است که ما نیرومند میشویم. این برای ما خوشایند نیست اما متأسفانه این حالت هست.
پیشبینی شما از نتیجه انتخابات چیست؟
پیروز انتخابات میشویم.
ارسال نظر