درخواست طلاق به خاطر حسادت به خواهرشوهر
مهلت یک ماهه زن جوان برای خرید خانه در منطقه شمال تهران به شوهرش، باعث شد تا برای همیشه از همسرش جدا شود.
خبرگزاری میزان: مهلت یک ماهه زن جوان برای خرید خانه در منطقه شمال تهران به شوهرش، باعث شد تا برای همیشه از همسرش جدا شود.
زن و مرد جوان وقتی روبهروی قاضی شعبه ۲۶۸ دادگاه خانواده قرار گرفتند درخواست طلاق خود را ارائه دادند. مرد جوان درخصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی سه سال است با همسرم زندگی میکنم و در این مدت همسرم مرتب به خواهر من حسادت کرده و زندگی را برای هردویمان جهنم کرده است.
او فقط نگاه میکند ببیند خواهرم چکاری انجام می دهد او هم بلافاصله میرود و همان کار را انجام میدهد. در این مدت خیلی سعی کردم او را تحمل کنم ولی دیگر فایدهای ندارد.
این مرد ادامه داد: چند وقت پیش خواهرم در یوسفآباد یک خانه خرید از آن وقت تا الان زندگی ما به جهنم تبدیل شده است. همسرم هر روز با من دعوا میکند و میگوید باید در آن منطقه ما هم یک خانه بخریم. من میدانم که او تنها به خاطر حسادت به خواهرم، میخواهد اینکار را انجام دهم. او حتی به من مهلت هم داده و گفته که اگر طی یک ماه در آن منطقه خانه نخرم از من جدا می شود. برای همین من هم تصمیم به جدایی گرفتم. من حتی اگر هم میتوانستم هیچ وقت در آن منطقه خانه نمیخریدم که همه به من بخندند و آبرویم برود.
همه میدانند من به خاطر حسادت به خواهرم در آن منطقه خانه گرفتهام. راستش دیگر طاقت زندگی کنار این زن لجباز و حسود را ندارم و میخواهم برای همیشه از او جدا شوم.
زن جوان نیز به قاضی گفت: من اگر به شوهرم میگویم خانهای در منطقه بالای شهر تهران بخرد به خاطر خودش است. من با اینکار سعی می کنم او را مجبور به جمع کردن پولهایش و خرید یک خانه کنم تا در زندگیمان پیشرفت کنیم. پیشرفت کردن چیز بدی نیست و همه به دنبالش هستند. ولی شوهرم این موضوع را متوجه نمیشود و حرف خودش را میزند. او میگوید من به خواهرش حسادت میکنم . من تنها پیشرفت زندگیمان را میخواهم ولی شوهرم برای اینکه پولهایش را خرج نکند این بهانهها را میآورد و من را بدنام میکند. او زندگیمان را سر هیچ و پوچ به جهنم تبدیل کرده و من هم دیگر نمیخواهم در کنار او زندگی کنم.
بعد از صحبتهای این زوج، تلاش قاضی برای منصرف کردن آنها از جدایی بینتیجه میماند و آنها برای همیشه از هم جدا شدند.
نظر کاربران
این زن رو باید سه طلاقه کرد .
چشم و هم چشمی پدیده ایی شوم و مخرب است که به جان زندگیها می افتد وبعضا تا مرز ورشکستگی و قرض کردن و پول ربا میرسد که این پدیده میان خانمها بیشتر بروز میکند و تعداد زیادی از خانمها به شدت درگیر این قضیه هستند وبجای لذت بردن از زندگی درکنار همدیگه مدام چشمش بدنبال زندگی بقیه هست که چه میخرند و چه میکنند
تو این قضیه هم اگه این آقا واقعیت گفته باشه همون بهتر که الان از همدیگه جدا شده اند
کما اینکه درمراحل بعد خواسته های بیشتری به شوهرش محول میکند
ان شاءالله که شاهد زندگیهای بادوام و لذت بخش باشیم
آخه غده سرطان باید کندودورانداخت سه طلاقه اش کن بره
مگه آدم میخواد چقدر عمر کنه که با یه همچین زنهایی زندگی کنه.بهتر که طلاقش دادی.حالا برا بعدی خوب چشم و گوشت باز کن.
سلام سالار کاملا با شما موافقم و درست میگی اما جناب حامد خان شما بر اساس چه تجربه و تبحری این حکم را صادر میکنی!!! متاسفانه باید به شما بگم که اگر بگویند زن ها حسادت میکنند یک امر عادی است ولی برخی از مردها دوچندانزنان حسود هستند و این امر خانمان برانداز است، لطف کن بیشتر مطاله کن و از نظر آفت های اجتماعی خودرا یه مقداری آماده تر کنتا حکم بیخودی صادر نکنی و مدیون بشی
این خبر حالم خراب کرد برای خاموش شدن آتیش تو قلبم لطفاً بگین می خان چکارش کنن فقط بگین تکه تکه ش کنید ای ای ها ها فریاد
ما هم یدونه این مدلیشو داریم ولی هنوز طلاق نگرفته متاسفانه
خیلی خنده داره بخدا،این وسط عشقی علاقه ای گذشتی هیچی نبود بین این زوج ؟؟!!!
همش بحث حسادت خانم بود ,پیشرفت یعنی اینکه هرکار خواهر شوهر ه کرد اینم بکنه,جالبه!!!!
خانوم شما امین ابادم از سرت زیاده چه برسه یوسف اباد.
این لنگه زن عمومه
طلاق بده بره این کثافت وآشغال عوضی را، خودتو راحت کن ،تف به این زن وامثال آن،بایدببری این زن را بندازی توی باغ وحش زندگی کنه ، یکی مخش رازده حتمأ
سلام. طوری نوشته شده است درصد بالایی از طلاق ها به واسطه حسادت با دختر شوهر و یا خواهر شوهر است!!! متاسفانه بنده در بین فامیل دیده ام که خاتمی فامیلتان بود با مردی شوهر کرده بود که زن اون مرد فوت شده بود و دختری داشت که با اختلاف دو یا سه سال از عروس (فامیل ما) کوچک تر بود، روز مهمانی با اینکه دختر این مرد دارای تحصیلات عالیه بود و هنوز مجرد نیز بود لباسهای سفیدی، مچ از رو سری تا کفش و جوراب، که عروس چهارمین بار بود شوهر میکرد دقیقاً لباسهایی مثال دختر شوهرش که در آینده نامادری اش می شد پوشیده بود، از طرفی عروس که فامیل مان بود تنها دخترش را همراه با شوهر دختر و نوه اش را فقط شش ماه پیش از دست داده بود، حال تماشای این لباس حسودانه در مقابل نادختری اش همه مهمانان را به شگفتی درآورد و سپس بدون اینکه کسی سخنی بر زبان بیاورد گفت رو به طرف فامیل خود کرد و اظهار داشت هیچ تعجب نکنید من جوانم و نا دختری ام هم جوانتر و در پوشش لباس رقابت داریم، چنانکه پدرش از این موضوع نگران شود مرا طلاق بدهد و من هم جوانم و هم زیبا!!! پیدا کردن شوهر پنجم برایم آسان تر از پیدا کردن شوهر اول دخترش است و این را گفتم که تا الان که به حجله نرفته ایم شوهرم حساب کار خود بکند و تصمیم بگیرد!!! همه فامیل این خانم از جمله بنده از خجالتی و شرمندگي سرمان را پایین انداختیم و عرق شرم بر پیشانی مان نشست که ناگاه شوهر این خانم گفت که خانم را دخترم برایم انتخاب نموده و من تا چهار هفته مخالفت کردم، اصرار دخترم مرا به این ازدواج وادار نموده است و الا من. 65سال دارم و از هر نظر احتیاجی چه جنسی و عاطفی و غیره به زن نداشتم حال دخترم راضی است من هم راضی هستم، دوباره عروس با وقاحت و بلند گفت ایشان دخترتون است ولی من همسر شما هستم!!! این دختر را هرچه زودتر به خانه شوهر می فرستم تا میان هر سه نفرمان دلخوری و درگیری پیش نیاید!! این را هم بگم برای ایشان یک پسر خوب و لایق که مهندس هم هست برایش انتخاب نموده ام و در اسرع وقت به هم معرفی شان خواهم کرد، خلاصه از ناهار آن شب انگاری اون یک لقمه گوشت مرده هايمان بود و بلند شدیم و رفتیم، دو هفته طول نکشید دختر شوهر یا نا دختری اش برای پسر عمویش عقد شده بود همه حیران و مات و مبهوت این ماجرا تا چند ماه نقل مجلسشان بود، ولی با خوشی و خوبی نه مثل اون شب عروسی خودش!!!
خاله ی منم همین جوره
خودخواسته خداییش عجب حوصله ای داشتی این همه نظر دادی خدا وکیلی یک توماره، چجوری به چشمت دیدی اینهمه تایپ کردی باید اسمتو میذاشتن خودساخته.
اقای خود ساخته خسته نباشی حالت خوبه ای بابا مقاله نوشتی یا نظر چخبره کی میخواد بخونه اینو ااااااووووف
خدا نصیب گرگ بیابون هم نکنه از این نوع خانمها
یکی از فامیل های ماهم بازنداداشش حسودی میکنه متاسفانه
با ی بچه کارشون داره به طلاق میکشه
پاسخ ها
خااااااااااااااااااااک بریز تو کله ی خراب اون زن احمق!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!احمق زبان نفهم زن گااااااااااااااااو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خودساخته ی عزیز ماجرای جالبی بود.ممنون که وقت گذاشتی