مردی که متهم است همسر برادرزنش را کشته تا جواهرات او را به سرقت ببرد، محاکمه شد.
روزنامه شرق: مردی که متهم است همسر برادرزنش را کشته تا جواهرات او را به سرقت ببرد، محاکمه شد.
رسیدگی به این پرونده ٢١ تیر سال ٩٤ به دنبال تماس فردی با پلیس و خبر کشتهشدن زن جوانی در فاز یک تهرانسر، در دستور کار پلیس قرار گرفت. مأموران پس از اطلاع از این خبر، خود را به محل وقوع حادثه رساندند و پس از تحقیقات اولیه، متوجه شدند مقتول زن جوانی به نام مهسا است که به دست احسان، همسر خواهرشوهرش، با ضربات چاقو به قتل رسیده است. فریبا، یکی از همسایههای مهسا، در تحقیقات پلیس به مأموران گفت: با پسرم فرهاد در خانه نشسته بودیم، ناگهان سروصدایی از طبقه پایین به گوشمان رسید.
اول فکر کردیم شاید بچههای مهسا در حال شیطنت هستند؛ اما کمی بعد متوجه شدیم صدای شیطنت بچهها نیست. برای همین پسرم از من خواست به خانه مهسا بروم و سری به آنها بزنم و اگر مشکلی پیش آمده، به آنها کمک کنم. به طبقه پایین رفتم و متوجه شدم درِ خانه مهسا نیمهباز است و بچههایش در حال گریهکردن هستند.
داخل شدم و دیدم مهسا با بدنی آغشته به خون، پای مردی را که داخل خانهیشان است، گرفته. آن مرد را شناختم؛ او را چند باری که به خانه مهسا و همسرش رفتوآمد کرده بود، دیده بودم. خیلی ترسیده بودم و همان لحظه پسرم را صدا زدم که برای کمک بیاید. پسرم بعد از شنیدن صدای من، به خانه مهسا آمد و با احسان درگیر شد؛ اما احسان فرار کرد.
سپس مأموران از فرهاد تحقیق کردند. او به مأموران گفت: آن روز از سر کار به خانه برگشتم که سروصدایی از طبقه پایین شنیدم. به مادرم گفتم به خانه مهسا برود و ببیند چه اتفاقی افتاده است. چند دقیقه از رفتن مادرم نگذشته بود که مادرم با جیغ و داد من را صدا کرد. به سرعت خودم را به طبقه پایین رساندم. احسان را دیدم که در حال خارج شدن از خانه مهسا است. سعی کردم او را بگیرم. کمی با او درگیر شدم؛ اما او من را هل داد و فرار کرد. از جایم بلند شدم و دنبال او تا وسط کوچه دویدم؛ اما موفق نشدم او را بگیرم. به خانه مهسا برگشتم و با اورژانس تماس گرفتم.
در ادامه، عسل، دختر ٩ساله مهسا، به مأموران گفت: برای بازی از خانه بیرون رفته بودم؛ هنگامی که به خانه برگشتم، در را کامل نبسته بودم. مادر از من خواست در را ببندم که عمو احسان وارد خانه شد و با دستهایش جلوی دهان مادرم را گرفت. بعد از داخل کیفی که همراهش بود، یک چاقو درآورد و یک ضربه به گردن مادرم زد. طلاهایش را برداشت و میخواست بقیه طلاهایش را هم از خانه بردارد که همسایهها آمدند و فرار کرد.
بهاینترتیب مأموران ١٠ روز بعد در عملیات پیچیده پلیس، احسان را دستگیر کردند. احسان که ابتدا منکر این جنایت شد، پس از ارائه مستندات از سوی مأموران، اعتراف کرد و گفت: مدت زیادی بود بیکار بودم و پول چندانی نداشتم؛ برای همین تصمیم گرفتم به خانه برادرزنم بروم و طلاهای همسرش را سرقت کنم. هنگامی که به خانه آنها رفتم، متوجه شدم در خانه باز است. مهسا روی مبل نشسته بود و دخترش عسل را صدا زد تا در خانه را ببندد. در همین هنگام من وارد خانه شدم و دو ضربه به مهسا زدم. نمیخواستم او را بکشم؛ اما مهسا آرام نمیگرفت. بعد از اینکه گردنبند و گوشوارههایش را برداشتم، از خانه خارج شدم که همسایههایشان از راه رسیدند و با من درگیر شدند و من فرار کردم.
با توجه به گفتههای شاهدها و احسان، متهم پرونده و سایر مدارک موجود و شکایت اولیای دم، کیفرخواستی علیه احسان صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه چهار دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. پس از انجام تشریفات قانونی، اولیای دم در جایگاه حاضر شدند و از دادگاه تقاضای قصاص را برای متهم کردند. سپس احسان برابر قضات قرار گرفت و اینبار منکر قتل شد و طور دیگری ماجرا را بازگو کرد و گفت: من قاتل نیستم. همسرم مهسا را به قتل رسانده است. من به خاطر فرزند کوچکمان که شیرخوار بوده است، قتل را به گردن گرفتم تا بدون مادر بزرگ نشود. آن روز هنگامی که مشغول کار بودم، همسرم با من تماس گرفت و گفت میخواهم به خانه برادرم بروم و از آنها پول قرض بگیرم. برای همین بعد از کار به خانه برادر همسرم رفتم. هنگامی که وارد خانه شدم، دیدم همسرم چاقویی در دست دارد و مهسا نقش بر زمین شده است. ناگهان همسایهها را دیدم که وارد خانه شدند.
خواستم با اورژانس تماس بگیرم؛ اما همسایهها به طرف من حمله کردند و فکر کردند من مهسا را به قتل رساندهام. به همین خاطر ترسیدم و از خانه فرار کردم. بهاینترتیب جلسه رسیدگی به این پرونده برای تحقیقات بیشتر تجدید شد و از همسر احسان تحقیق به عمل آمد. او گفت: احسان دروغ میگوید. مدتی پیش برای ملاقات به زندان رفته بودم، احسان از من خواست برایش مواد ببرم؛ اما من قبول نکردم. برای همین همان روز من را تهدید کرد که به غلطکردن میافتی. برای همین است که چنین ادعایی میکند. همه شاهدان او را در صحنه قتل دیدهاند. بهاینترتیب روز گذشته جلسه رسیدگی برگزار شد. پس از انجام تشریفات رسمی، احسان بار دیگر در برابر قضات قرار گرفت و گفت: من قاتل نیستم. همسرم مهسا را به قتل رسانده است.
با پایان جلسه رسیدگی، هیئت قضات برای تصمیمگیری درباره این پرونده وارد شور شدند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
دختر مرحومه مهساخانم چی؟ اونم دروغ گفته؟ حالا که دیدی حکمت اعدام هست افتادی به زرت و پرت نه؟
عجب دنیای کثیفی شده
خدایا همه بندگانت را به راه راست هدایت کن
سلماز
خدايا..بي پولي و فقر كاري با مردم كرده كه آدم بايد از فاميل و اقوامشم بترسه..لعنت به تو قاتل كثيف كه به همين راحتي بچه هاي معصوم رو بي مادر كردي..توف به ذات كثيفت
گرگلنی
خانمه رو بگو شوهرت زده زندگی برادرت رو نابود کرده باز رفتی ملاقاتش . حتما ملاقات خصوصی هم میگرفته
بدون نام
کثافت!!
فکر کردی چی ؟ طلاها رو ببری و دود کنی ؟
کسی هم کاریت نداشته باشه احمق؟
حتی به زنت هم رحم نداری و قتل رو گردن اون میندازی.
خدا انشاءالله امثال تو رو از هستی ساقط کنه .
نظر کاربران
دختر مرحومه مهساخانم چی؟ اونم دروغ گفته؟ حالا که دیدی حکمت اعدام هست افتادی به زرت و پرت نه؟
عجب دنیای کثیفی شده
خدایا همه بندگانت را به راه راست هدایت کن
خدايا..بي پولي و فقر كاري با مردم كرده كه آدم بايد از فاميل و اقوامشم بترسه..لعنت به تو قاتل كثيف كه به همين راحتي بچه هاي معصوم رو بي مادر كردي..توف به ذات كثيفت
خانمه رو بگو شوهرت زده زندگی برادرت رو نابود کرده باز رفتی ملاقاتش . حتما ملاقات خصوصی هم میگرفته
کثافت!!
فکر کردی چی ؟ طلاها رو ببری و دود کنی ؟
کسی هم کاریت نداشته باشه احمق؟
حتی به زنت هم رحم نداری و قتل رو گردن اون میندازی.
خدا انشاءالله امثال تو رو از هستی ساقط کنه .