انتخابات ميتواند يك فرصت طلايي براي هر جامعهاي باشد كه تكيهگاه اساسي آن مردمسالاري و دموكراسي است.
غلامرضا ظریفیان در اعتماد نوشت: انتخابات ميتواند يك فرصت طلايي براي هر جامعهاي باشد كه تكيهگاه اساسي آن مردمسالاري و دموكراسي است. اين فرصت هر چهار سال يكبار يا هر پنج سال يكبار در برخي كشورها، ايجاد ميشود تا مردم دوباره به مرور عملكرد سياستمداران و ارزيابي شيوه كشورداري آنان پرداخته و مقايسهاي منطقي بين تلاشهاي منتخبان خود با كساني كه در انتخابات گذشته مورد تاييد آنان نبودند، داشته باشند.
در عين حال جامعه فرصت گفتوگو در مورد زوايايي را كه طبق معمول در شرايط عادي با آن آشنايي ندارد، فراهم ميآورد و همچنين فضايي براي ارزيابي و نقد روشها و منشها را ايجاد ميكند. در اين حالت است كه اگر عملكرد كسانيكه از سوي مردم در مسند قدرت قرار گرفتند به طور نسبي و نه ايدهآل، خوب ارزيابي شود، دوباره اقبال مردم را خواهند داشت و يك «آري» ديگر متناسب با سياستهاي جديد و نوع عملكرد گذشتهشان به دست خواهند آورد. حال اگر عملكرد آنها رضايت مردم را در پي نداشته باشد دست به تغيير بازيگران در عرصه اجرايي كشور خواهند زد.
اما واقعيت اين است كه آنچه در اين سي و چند سال در جامعه ما رخ داده تجربه مردمسالاري است. درست است كه از دوران مشروطه تلاش و طلب جامعه اين بوده كه يك جامعه مردمسالار مبني بر مقتضيات فرهنگي و اعتقادي خودمان داشته باشيم، اما به دلايل عديده و با وجود هزينههاي سنگيني كه جامعه ما در اين صدوده سال پس از مشروطه پرداخت كرد، تحقق نيافت تا در نهايت اين آرمان بتواند در سال ٥٧ محقق شود. به هر حال جامعهاي هستيم كه اين مهم را تجربه ميكند و بدون پشتوانههاي قوي تئوريك و بدون تمرين با فراز و فرودهايي روبهرو بوده و هرچند كه موفقيتهايي هم داشتهايم اما آسيبهايي را هم ديدهايم.
اگرچه تلاش كردهايم كه جامعهاي را با تكيه بر فضاي مردمسالاري ايجاد كنيم اما در هنگامه انتخابات، به خصوص در انتخابات سالهاي اخير، فرصتهاي بسيار طلايي را از دست ميدهيم. دليل آن هم اين است كه با اخلاق سياسي و سياست اخلاقي آنگونه كه بايد، روبهرو نميشويم، براي اين كار آموزش نميبينيم و بهجاي اينكه به نقد مشفقانه سياستها و رويهها و منشها، كمك كنيم به نوعي تخريب و اتهامزني روي آوردهايم. البته اين امر طبيعي است. وقتي در ايران هنوز احزاب بالغ شكل نگرفتهاند و به جاي حزب با جبههها روبهرو هستيم، فضاي انتخاباتي به جاي تبديل شدن به رقابت مثبت به بروز كينهها و دشمنيها و توليد اطلاعات و آمار خلاف واقع ميانجامد.
انبوه اطلاعاتي كه از صافي درستي عبور نكردهاند با نگرشهاي منفي، جامعه را از اميد به سمت يأس حركت ميدهند. گاهي روياهاي جامعه كه در واقع تصوير زيبا از آينده ايران بوده را با پمپاژ اطلاعات تيره و تاريك، تبديل به كابوس ميكنيم و اين اصلا براي جامعهاي كه در آستانه انتخابات است، خوب نيست. در هنگامه انتخابات گرچه عرصه، عرصه نقد است ولي همه جناحها بايد كمك كنند كه در عين اينكه واقعيتهاي اجتماعي را به خوبي ارايه ميكنند بر قوتهاي جامعه هم دست بگذارند تا جامعه احساس كند آمدن كانديداها گام بلندتري براي پيشرفت است. مردم هم در اين رقابتها بايد نشان دهند كه نسبت به سرنوشت آينده خود حساس هستند.
در اين فرصت باقيمانده تا انتخابات، جريانهاي سياسي نبايد اين اصل را فراموش كنند كه جامعه نياز به اميد و رويا دارد. جامعه صلاحيت اين را دارد كه يك حكمراني شايسته و عقلاني و متكي بر آراي مردم را تعيين كند و هر چهار سال بخشي از عقبافتادگيها، ضعفها و نيازهاي اساسي را مورد ارزيابي قرار داده تا منجر به تصميمگيري درست شود. جامعه بايد به اتكاي سرمايههاي اجتماعي بتواند نيازهاي جدي كشور را كه بيشتر آنها مربوط به اشتغال و كيفيت بخشي به زندگي مردم است را در نظر گرفته و به ايجاد نوعي اميد در جامعه كمك كند.
بنابراين همه جناحها و گروهها بايد كمك كرده تا انتخابات پيشرو را به يك فرصت طلايي تبديل كنند و در عين حال عرصهاي براي ارزيابي دقيقتر بين جريانهايي كه مدعي مديريت شايسته هستند فراهم آورد. به هر حال حاصل اخلاق سياسي و سياست اخلاقي بايد اين باشد كه افرادي مورد انتخاب قرار بگيرند كه كمتر به مردم اطلاعات خلاف واقع بدهند. اميدواريم كه فضاي انتخابات، تبديل به فضايي شادتر شده و اميد به آينده بهتر ايجاد شود و اين در گروي رعايت اخلاق از سوي كانديداها و حاميان آنان است.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر