۵۰۴۱۷۵
۵۰۱۴
۵۰۱۴
پ

زنان «موصل» از روزها و قوانین حکومت وحشت داعش می گویند

روایت هایی زنانه از جهنمی مردانه

در سیستم زندگی داعشی ها هیچ زنی حق ندارد به تنهایی از خانه خارج شود و حرکات ایذایی نیروهای داعشی سبب شد تمام زنان شاغل یا محصل در موصل، از شغل و تحصیل دست بکشند و خانه نشین شوند. هر زنی چه پیر و چه جوان که از قواعد آنها تخطی می کرد، حدود ۴۰ دلار امریکا جریمه نقدی می شد و نزدیک ترین وابسته مرد آنها محکوم به تحمل حداقل ۴۰ ضربه شلاق می شد.

سالنامه ایران - مارگریتا استانساتی ، ترجمه از وصال روحانی: «ایمان عراقی» پیش از حمله داعش به موصل، زندگی آرامی داشت. اما ناگهان طوفان داعش، آرامش او و هزاران موصلی را برهم زد. او پیش از ورود داعش به موصل، به قصد کسب درآمد برای خانواده اش، یک سالن کوچک «آرایش نوعروسان» را در شهر موصل عراق به راه انداخته بود ولی بعد از ورود داعش به شهر، بشدت بابت این شغل پشیمان شد. وقتی اهالی شهر و نیروهای دولتی از موصل بیرون رانده شدند، داعشی ها که شهر را تسخیر کرده بودند، بساط «ایمان عراقی» را هم به هم ریختند و وی و برادرش را بازداشت کردند و از او امضا گرفتند که اگر یک بار دیگر سالن آرایشش را به راه بیندازد، وی را برای مدت طولانی زندانی کرده و برادرش را هم شلاق خواهندزد.
روایت هایی زنانه از جهنمی مردانه

عراقی که تازه ۲۱ ساله شده است، در طلیعه بهار ۲۰۱۷ می گوید: دیگر دلم نمی خواست از خانه بیرون بروم. اوضاع نفرت انگیز شده بود. او در نهایت از موصل گریخت و اینک در یک کمپ آوارگان در حومه شرق موصل مستقر است. با این حال «عراقی» از این بابت بسیار شاد است زیرا طی دو سال حاکمیت داعش بر موصل، او همتایانش زندانیان غیررسمی محسوب شده و در خانه خود محبوس بودند.

در سیستم زندگی داعشی ها هیچ زنی حق ندارد به تنهایی از خانه خارج شود و حرکات ایذایی نیروهای داعشی سبب شد تمام زنان شاغل یا محصل در موصل، از شغل و تحصیل دست بکشند و خانه نشین شوند. هر زنی چه پیر و چه جوان که از قواعد آنها تخطی می کرد، حدود 40 دلار امریکا جریمه نقدی می شد و نزدیک ترین وابسته مرد آنها محکوم به تحمل حداقل 40 ضربه شلاق می شد.

«امینه» یک زن مسن گرفتار آمده در قواعد فوق که حالا از موصل فاصله گرفته است، می گوید: آنها زنان را موجوداتی می دانند که اسباب شرمساری اند و اصلا راضی به دیده شدن آنها در اجتماع نیستند.

«فوزیه دیاب»، دیگر زن رها شده از بند داعش می گوید: داعشی ها دائما به ما زور می گفتند و زندگی ما تبدیل به یک جهنم شده بود. خوشحالم که از آن جهنم گریخته ام و روحم آزاد شده است. البته اوضاع در بدو ورود داعشی ها به موصل متفاوت بود.
اظهر که مادر 5 فرزند است و اینک در کمپ آوارگان روستای حسن شامی در فاصله ای نه چندان دور از موصل روزگار می گذارند، می گوید: داعشی ها در ابتدای ورود به موصل رفتار بسیار بهتری داشتند و پز دموکراتیک گرفته بودند ولی بعد از اینکه کاملا بر اوضاع مسلط شدند، روح شیطانی و باطن مخوف خود را آشکار کردند. دختر من هنگام خرید از یک مغازه به اتهام رعایت نکردن قوانین داعش، مورد تعرض قرار گرفت. آنها به من گفتند مگر نمی دانی در قواعد ما، زنان حق رفتن به جایی به تنهایی را ندارند؟ آنها یک بازداشتگاه ویژه برای تادیب زنان به راه انداخته بودند و آنجا به زنان بی حرمتی می کردند.

«هوازن» ۱۷ ساله می گوید: مراسم عروسی من در راه بود اما داعشی ها که مطلع شده بودند، گفتند حق برگزاری هیچ مراسمی را نداری وگرنه همه شما را خواهیم گرفت. در نهایت در خانه خودمان بی سر و صدا و فقط در حضور پدر و مادرم و والدین شوهرم به عقد وی درآمدم.
روایت هایی زنانه از جهنمی مردانه

از همه عجیب تر، حرف های پایانی ایمان عراقی است که مطلب را با وصف وی شروع کردیم. او می گوید: ظاهرا تمام سختگیری داعشی ها برای دیگران است زیرا فقط دو ماه بعد از بستن سالن آرایش من، یکی از نفرات شان را نزد من فرستادند و گفتند برای آرایش عروس تازه مان به محلی که مقرر کرده ایم، بیا. من و زن همسایه مان هر شب پنهانی روی پشت بام ملاقات کرده و از آرزوهایمان برای آزادی از دست داعشی ها می گفتیم. آن روزها سرانجام با حمله ارتش عراق به موصل برآورده شد.
منبع: WallStreetJournal
«جوخه زنان»، کابوس داعش
خاتون خیدر: این تازه آغاز کار ما است.

جوزی انسور - ترجمه از وصال روحانی: فرماندهی یک جوخه کاملا زنانه در نبرد عراقی ها با داعش با خاتون خیدر است. او زنی است که به سختی می توان میزان شجاعت اش را تعیین و توصیف کرد.

خیدر یک ایزدی است. قومی قدیمی که سال ها باری هویت منطقه محل زیست خود در عراق مبارزه کرد و در تهاجم داعش بسیرای از اعضایش به مسلخ مرگ کشیده و زنانش به بردگی جنسی گرفتار شدند. با این اوصاف نباید از مقاومت ذاتی و فراوان وی به حیرت درآمد یا به طرح این سوال پرداخت که خیدر و اعضای جوخه اش به چه سبب در نبرد نابرابر با داعش این قدر ثابت قدم اند.
روایت هایی زنانه از جهنمی مردانه

کل اعضای تبار و قوم خیدر روزگاری به 600 هزار نفر می رسید ولی مرگ بسیاری از آنها در جنگ های سیاسی و اجتماعی و عقیدتی شمار آنها را به یک چهارم آن عدد رسانده است. هم اینک نیز آنها جنگی عقیدتی با داعشی ها اضافه بر جنگ دولت مرکزی عراق با این سازمان تروریستی جنایتکار دارند که بر پایه اعتقادات مذهبی این قوم استوار است و داعشی ها آنها را پیروان شیطان نامیده اند.

از آگوست 2014 که داعشی ها به روستای محل استقرار قوم خاتون خیدر رسیدند، آرامش اندک آنها هم از دست رفت و تیراندازی بیرحمانه داعشی ها حتی مردان مستقر در روستای سنجار را به بلندی های اطراف این روستا متواری ساخت. خیدر 36 ساله و همرزمانش میدان را خالی نکردند و تا امروز مشغول مبارزه با داعش اند.
وی که یکبار از یک زندان 11 روزه بدون غذا و آب جان سالم به در برد، می گوید: ماندگارترین تصویر در ذهن من صحنه فرار مردان روستا از دست داعشی ها و تیراندازی مهاجمان از پشت به آنها بود. من فریادهای گوش خراش مرگ را ناقوس وار می شنیدم.

در آن زمان ها هیچکس تصور نمی کرد چنان رشادتی در خاتون خیدر و همتاهای وی نهفته باشد ولی امروز داعشی ها هم مثل دیگران به این امر معترف اند.

خیدر می گوید: متاسفانه خائنان و بدبینان تعدادی از افراد ما را به داعشی ها لو دادند و برخی بچه های ما را هم به بردگی گرفتند اما این مساله عزم ما را برای مبارزه راسخ تر کرد. حتی وقتی داعشی ها قصد تعرض به یکی از زنان ما را داشتند او خودکشی کرد تا این داغ ننگ را نپذیرد.
روایت هایی زنانه از جهنمی مردانه

خیدر می افزاید: از پدرم اجازه گرفتم تا با داعشی ها بجنگم زیرا آنها نه فقط ملک و خاک ما بلکه کل موجودیت عراق را به خطر انداخته اند.

امروز ما حتی اقلیت های کردی را نیز به گروه خود راه می دهیم و آموزش های نظامی ما به سفت و سختی تمرینات مردان است. ما در این سال های دشوار آنقدر ظلم از جانب سربازان امریکایی اشغال کننده عراق و سپس داعشی ها دیده ایم که ذهنمان پولاد شده و دیگر کم نمی آوریم. ما حتی توانسته ایم تعدادی از اسرای خود را از دست داعش درآوریم و هر روز تعدادی داوطلب برای پیوستن به جمع مان داریم. کار برای ما تازه آغاز شده است.
منبع: DailyTelegraph

تفتیش جان و روان در «رقه»

ندا آکیش: «تیم رمضان»، نام مستعار فعال و شهروند سوریه ای اهل رقه است که برخلاف برخی همشهری های خود که زندگی در سرزمین تحت امر گروه تروریستی داعش را تاب نیاوردند و از خانه و کاشانه شان گریختند، در رقه مانده است تا وحشیگری های داعش را مستند کند و به گوش جهانیان برساند. او که از دو سال پیش تاکنون به عضویت یک گروه زیرزمینی به نام «رقه آرام آرام سلاخی می شود» درآمده و با این کار خطر بزرگی را به جان خریده، از زندگی تحت قوانین سخت و طاقت فرسای داعش می گوید و تاکید می کند، زندگی برای زنان رقه بیش از دیگران دشوار است.
زیر این گروه تروریستی محدودیت های بسیاری را برای آزادی های شخصی اعمال می کند و زن ها را وادار کرده است حتما روبند بزنند و کل صورت شان را بپوشانند وگرنه مجازات می شوند. به همین خاطر، زن ها به ندرت از خانه ها بیرون می آیند. زیرا می ترسند نیروهای داعش آنها را به خاطر کوچک ترین تخطی از قوانین مانند داشتن یک کیف رنگ روشن مجازات کنند. رمضان می گوید: از نظر داعش زندگی کردن یک دختر به خودی خود یک تخلف است.

او می افزاید: پس از دو سال زندگی تحت قوانین وحشیانه داعش خیلی چیزها در رقه تغییر کرده است. او رقه را یک «زندان بزرگ» توصیف می کند و می گوید: ارتباط برقرار کردن با افراد در رقه بسیار سخت است زیرا داعش داشتن اینترنت در خانه را ممنوع و اکثر کافی نت ها را تعطیل کرده است.
روایت هایی زنانه از جهنمی مردانه

این فعال سوری تصریح می کند: در رقه سیستم جاسوسی داعش به شدت فعال است، دوربین ها در جاده های اصلی و نزدیک مقرهای داعش به دقت تمام شهروندان را زیر نظر دارند و گشتزنی های پلیس محلی بی وقفه است. داعش برای مردها هم قوانین پوش دارد: لباس های گشاد و ریش های بلند.
پلیس داعش به صورت تصادفی افراد را متوقف و تفتیش بدنی می کند، تلفن همراه افراد را می گیرد و وارسی می کند و اگر نشانه ای از مخالفت با داعش در گوشی های تلفن همراه شهروندان ببیند آنها را مجازات می کند. ماه گذشته داعش تصمیم گرفت نگذارد شهروندان از رقه خارج شوند بجز در مواردی که فرد نیاز مبرم به درمان داشت. داعش ایست بازرسی ها را در ورودی های شهر افزایش داده است.

رمضان می گوید: تبلیغات داعش و ترویج دکترین این گروه همه جای شهر دیده می شود. دیدن تصاویر سربریدن های قرون وسطایی و قطع دست حالا بعد از دو سال، در شهر رقه به یک اتفاق معمولی تبدیل شده است. قبلا مردم برای اینکه صحنه های سربریدن ها را نبینند چشمانشان را می بستند اما الان دیگر این کار را نمی کنند. داعش موفق شده است این اعمال را در چشم مردم معمولی جلوه دهد.
بدتر اینکه داعشی ها ایدئولوژی خود را در سرفصل های درسی مدارس گنجانده اند و نوجوانان را سربازگیری می کنند و بسیاری از آنها را به عنوان بمبگذار انتحاری به کار می گمارند و برخی نوجوانان را هم به عنوان تامین کنندگان امنیت شهر بر می گزینند.

رمضان می گوید: در مدارس، سوالات ریاضی دیگر این نیست که 2 به اضافه 2 چند می شود، بلکه این گونه طراحی شده است که 2 اسلحه به اضافه 2 اسلحه می شود چند اسلحه؟ آنها یک بمب را سر کلاس می آورند تا به بچه ها نشان دهند و به آنها بگویند بمب ترس ندارد. چون شما مرد هستید و نباید از بمب بترسید. موضوع انشا بچه ها این است: درباره یک پسر بنویسید که پدرش بمبگذار انتحاری است. سیاستمداران می گویند 10 سال طول می کشد تا داعش نابود شود آیا شما می توانید 10 سال زندگی کردن در این شرایط را تصور کنید؟

رمضان می گوید: می خواهم مردم بدانند هر کس که در رقه زندگی می کند داعشی نیست. اینجا افرادی هستند که حسرت آزادی را می کشند و البته امیدوارند. آنچه در فرانسه اتفاق افتاد [حادثه تروریستی پاریس] وحشتناک بود اما ما این تراژدی ها را هر روز داریم.
شاید نه در این سطح وسیع و در یک روز، اما زندگی کردن تحت قوانین داعش در درازمدت از فاجعه فرانسه هم بدتر است. در رقه مردم می گویند از حملات هوایی ائتلاف علیه مقرهای داعش هراسی ندارند اما آنچه آنها را نگران می کند این است که داعشی ها در مناطق مسکونی، ساختمان ها و محله ها پناه می گیرند و این مساله یا حملات هوایی ائتلاف را متوقف می کند یا تلفات شهروندان را بالا می برد.
منبع: گاردین

زیر شلاق؛ گرسنه و بی خواب
روایت اسیر سوری از زندان های هولناک داعش

وصال روحانی: یکی از زندانیان داعش در سوریه که بعدا به ترکیه گریخت و حتی امروز هم از ترس داعشی ها خودش را فقط با نام کوتاه و مستعار خالد به رسانه ها معرفی می کند، داستان های تلخی را از ایام اسارت خود در این کشور پرتنش نقل می کند. داستان هایی که محصول نهایی آن، فرار او از زندان مخوف داعشی ها و رفتن وی به ترکیه است اما مقدماتی هولناک و مضمونی جانکاه داشته است.
روایت هایی زنانه از جهنمی مردانه

وی با چشم هایی اشکبار می گوید: صبح مثل همیشه به مغازه ام رفته بودم که همسایه ام از راه رسید و گفت برادرت به ترکیه گریخته است. او از محل اختفای همسر برادرم نیز پرس و جو کرد و همان موقع فهمیدم که خطرات جانی بزرگی آنها و خود مرا تهدید می کند. بسیاری از خانواده ها پس از مستقر شدن داعشی ها در رقه، دختران خود را پنهان می کردند و از چشم ها دور نگه می داشتند زیرا داعشی ها به آنها نظر داشتند.

من برای همین منظور با برادرم تماس گرفتم و به او گفتم بهتر است همراه با همسرش هرچه سریع تر از رقه به ترکیه برود. برای کمک به او پول های کلانی هم به قاچاقچیان انسان دادم ولی نمی دانستم داعشی ها همه جا چشم و گوش دارند و از فعالیت های من مطلع خواهندشد.

خالد می افزاید: آنچه نباید اتفاق می افتاد، افتاد و داعشی ها مرا گرفتند و سه روز و سه شب به حالت ایستاده و با دست ها و چشم های بسته و بدون آب و غذا رو به یک دیوار نگه داشتند. هر بار که کوشیدم برای رفع خستگی دقیقه ای روی زمین بنشینم، شلاق داعشی ها را روی بدنم یافتم. با همین روش جان چند نفر را گرفتند. من جان سخت بودم که زنده ماندم.
بله مرا به یک سلول انفرادی تاریک بردندو ۷ روز هم در آنجا نگه داشتند و بازجوها از چند کشور مختلف بودند اما همگی یک خط واحد و سیستم برخورد مشابه داشتند. در نهایت قاضی اتهام مرا تفهیم کرد و گفت تو اتباع سوریه را به خارج از مرزها و به محلی فاقد تعهد و سرشار از تخلف ها فرستادی و حکمت اعدام است.

پس از آن، مرا شلاق زدند. تا چند روز مرا می زدند و با جملات معنادار مرا متهم به وابستگی به امریکا و داشتن تعلقات غربی می کردند. مثلا می گفتند صبحانه ات اخضر ابراهیمی (سفیر سابق امریکا در سوریه) است و ناهارت استفان دی میستورا (سفیر فعلی امریکا در این کشور).
روایت هایی زنانه از جهنمی مردانه

آنها به واقع منظورشان این بود که با شلاق هایی که نام ابراهیمی و دی میستورا روی آنها گذاشته شده بود، صبح ها و ظهرها خدمتم خواهندرسید و گرسنگی و تشنگی امانم را بریده بود و فقط شلاق بود که از راه می رسید. من طی آن مدت طولانی کنار اسرای پرشمار دیگری مثل خودم بودم و جالب تر اینکه برخی اعضای سابق داعش نیز بین اسرا بودند. کسانی که متهم به تمرد از قواعد صادره و جاسوسی برای غرب و به ویژه امریکا بودند.

پس از شکنجه های جسمانی، نوبت به آزارهای روحی شان رسید که به شکل های مختلف اعمال می شد. بخت من فقط زمانی باز شد که نیروهای نظامی به آن بازداشتگاه حمله کردند و درها به روی همگان باز شد و داعشی ها هراسان پا به فرار گذاشتند و من نیز گریختم. در خیابان «واسطه»ای را یافتم که گفت ۳۰۰ هزار دینار می گیرد تا مرا به ترکیه برساند و من هم پول را جور کردم و پرداختم و به ترکیه رفتم. او نمی دانست من حاضرم ۱۰ برابر آن رقم را نیز برای آزادی ام بپردازم. اینک در ترکیه وقایع سوریه را تعقیب می کنم و هنوز هم نگران وابستگانم هستم. درست است که داعشی ها از بسیاری از نقاط سوریه بیرون رانده شده اند اما کارشان به هیچ وجه تمام نشده است و کابوس آنها در منطقه ادامه دارد.
منبع : دویچه وله
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج