درس مهم ایران از نسل سوم راهبرد آمریکا
دور از ذهن نیست که تا یک یا دو دهه آینده، سلاحهای متعارف امروزی کارایی خود را از دست دهند و تسلیحات بهمراتب ارزانتر، اما با فناوریهای بسیار پیشرفته و قدرت تخریب بالاتر، جایگزین سلاحهای کنونی شود.
خبرآنلاین: دور از ذهن نیست که تا یک یا دو دهه آینده، سلاحهای متعارف امروزی کارایی خود را از دست دهند و تسلیحات بهمراتب ارزانتر، اما با فناوریهای بسیار پیشرفته و قدرت تخریب بالاتر، جایگزین سلاحهای کنونی شود.
از دهه ۱۹۵۰ میلادی، ایالات متحده آمریکا دو نسل از راهبردهای کلان در حوزه دفاعی تحت عنوان راهبرد جبرانی را پشت سر گذاشته است و در حال حاضر ساختار دفاعی کشور را برای ورود و تکمیل راهبرد جبرانی سوم آماده میکند. چه بسا، قدم در این عرصه نوین نظامی، ضمن حفظ و تقویت بنیه دفاعی، از حساسیتهای منطقهای و بینالمللی نسبت به قدرت مشروع نظامی جمهوری اسلامی ایران بکاهد.
از دهه ۱۹۵۰ میلادی، ایالات متحده آمریکا دو نسل از راهبردهای کلان در حوزه دفاعی تحت عنوان راهبرد جبرانی را پشت سر گذاشته است و در حال حاضر ساختار دفاعی کشور را برای ورود و تکمیل راهبرد جبرانی سوم آماده میکند.
بهطور خلاصه، راهبرد جبرانی اشاره به این موضوع دارد که ایالات متحدهآمریکا بهجای تقویت توانمندیهای دفاعی-نظامی خود در حوزههایی که رقیب/حریف/دشمن این کشور دارای توانمندیهای نسبی است، باید به سمت آن دسته از ابزاری برود که سرمایهگذاری در آنها باعث تغییر صحنه رقابتی به سود آمریکا شود.
تحقق موفقیتآمیز راهبردهای جبرانی آمریکا بهمنزله تضعیف توانمندی بالفعل طرف مقابل بوده و متعاقباً هزینههای عکسالعمل و واکنش رقیب/حریف/دشمن نسبت به تحرکات آمریکا را افزایش میدهد. یگانه عامل تأثیرگذار در برتری دفاعی-نظامی آمریکا علیه رقبا/حریفان/دشمنان در طول اجرای سه راهبرد جبرانی از دهه ۱۹۵۰ تا به امروز، برخورداری و بهرهمندی از مؤلفه «فناوری» بوده است.
راهبردهای جبرانی اول و دوم آمریکا
نخستین راهبرد جبرانی آمریکا مربوط به دهه ۱۹۵۰ میلادی و در اثنای تقابل این کشور با شوروی در جنگ سرد است. در آن زمان، این دیدگاه در سطح حاکمیت آمریکا به وجود آمد که تنها عامل تضعیف پیمان ورشو (بلوک شرق) برتری آمریکا در حوزه سلاحهای هستهای است. این استراتژی ضمن تغییر نگرشها از سلاحهای متعارف به سلاحهای هستهای و تبدیل آمریکا به یک بازیگر برخوردار از مزیت غیرمتقارن نسبت به شوروی، زمینهساز بازدارندگی این کشور را فراهم آورد.
دومین راهبرد جبرانی آمریکا مربوط به دهه ۱۹۸۰ میلادی است؛ دورهای که شوروی نیز در حوزه تسلیحات هستهای همتراز با آمریکا شده بود. لذا، الزامات راهبردی ایجاب میکرد که آمریکا استراتژی جبرانی دوم را اتخاذ نماید. در این استراتژی که تقریباً تا اوایل دهه جاری استمرار داشته است، تنوع، پیچیدگی و دقت تسلیحات در دستورکار آمریکا قرار گرفت تا بتواند برتری کیفی خود نسبت به رقبا/حریفان/دشمنان را حفظ نماید. انواع هواپیماهای بدون سرنشین (پهپاد)، جنگندههای رادار گریز، موشکهای قارهپیما و نظایر آن در کنار بهروزرسانی و دقیقتر کردن آنها مصداقهای بارز استراتژی جبرانی دوم آمریکا بهمنظور برتری دفاعی-نظامی در قالب تسلیحات متعارف نسبت به قدرتهای متخاصم بوده است.
استراتژی جبرانی سوم و عامل کاهش منابع مالی وزارت دفاع آمریکا و تحلیل برتری آمریکا در حوزه سلاحهای متعارف با فناوری بالا که در سه دهه گذشته سرمایه عظیمی صرف تقویت آن شده، باعث حرکت این کشور به سمت اتخاذ سومین راهبرد جبرانی شده است. نکته جالب آنکه مسئول بخش تحقیق و مهندسی وزارت دفاع آمریکا در جلسه استماع سنای آمریکا مورخ ۱۲ آوریل ۲۰۱۶ (۲۴ فروردین ۱۳۹۵) اذعان میکند که قدرتنمایی نظامی روسیه در کارزار سوریه، مهر پایانی بر استراتژی جبرانی دوم بوده است، بدین معنی که کشورهای دیگر توانستهاند که سطح توانمندی دفاعی-نظامی خود را همتراز با توانمندیهای پنتاگون کرده و برتری کیفی ایالات متحده در حوزه دفاعی-نظامی را با چالش روبهرو سازند.
هدف ایالات متحده آمریکا از پیگیری استراتژی جبرانی سوم (همانند دو راهبرد پیشین) برتری کیفی این کشور در حوزههای دفاعی-نظامی علیه رقبا/حریفان/دشمنان است. همچنین، همانند دو راهبرد پیشین، مؤلفه «فناوری»، نقش اصلی در ایجاد مزیت برای آمریکا ایفا کرده و میکند. در این راستا، پنج حوزه موردتوجه آمریکا قرار گرفته است که در قالب راهبرد جبرانی سوم بکار برده خواهد شد:
۱) سیستمهای یادگیرنده خودمختار؛ کارویژه اصلی این سیستمها، پردازش سریعتر حجم وسیعی از اطلاعات و تصمیمگیری خودکار در ارائه پاسخ مناسب بدون دخالت عامل انسانی است.
۲) همکاری میان انسانها و ماشین؛ هدف از این مورد (که تا حدودی همپوشانی با مورد قبل دارد) بهرهگیری از توانمندیهای جدید سیستمهای اطلاعاتی و پردازشی در کمک به نیروی انسانی بهمنظور تصمیمگیری سریع و بهتر است.
۳) تجهیزات کمکی نیروی انسانی؛ استفاده از تجهیزات پیشرفته از سوی نظامیان در صحنههای عملیاتی (مانند لباسهای دارای جریان برق و...) شاکله اصلی راهبرد جبرانی سوم است.) تیمهای نظامی انسان پایه و ماشین پایه؛ بدین معنی که سیستمهای تحت کنترل نیروهای نظامی و سیستمهای تحت کنترل ماشینهای دارای هوش مصنوعی اقدام به پردازش اطلاعات و ارائه تصمیم مشترک در صحنه عملیاتی نمایند.
۵) سلاحهای نیمه خودمختار سایبری و الکترونیکی در بستر شبکههای مجازی و میدان عملیاتی؛ این سلاحها بدون دریافت دستور از سوی عامل انسانی، شرایط را برای اجرای عملیات تدافعی و یا تهاجمی در بستر سایبر مورد ارزیابی و سنجش قرار داده و برای پاسخ به هرگونه تهدید، تصمیم مستقل میگیرد.
شایان توجه است که از مجموع بودجه پیشنهادی ۵۸۳ میلیارد دلاری پنتاگون برای سال مالی ۲۰۱۷، تنها ۰.۶ درصد (۳.۶ میلیارد دلار) اختصاص به حوزه تحقیق، نوآوری و عملیاتیسازی در عرصه توانمندیهای فناورانه نظامی دارد.
استراتژی جبرانی سوم آمریکا و درسهایی برای ایران
بر اساس دکترین دفاعی ایران، موضوع امنیت سرزمینی برای ایران در منطقه پرآشوب خاورمیانه با کنشگری چندین بازیگر متخاصم قدرتمند حائز اهمیت راهبردی بوده و تأمین این امنیت منوط به تقویت دائمی بنیه نظامی است. در این راستا، توسعه و تقویت تسلیحات متعارف در دستورکار نهادهای دفاعی-نظامی ایران قرار دارد. این رویکرد، دقیقاً از سوی دیگر قدرتهای منطقهای نیز پیگیری میشود و میتوان مدعی بود که ایران و قدرتهای منطقهای به یک میزان از برتری کیفی نظامی برخوردار هستند.پیام ماهیت استراتژیهای جبرانی آمریکا به کشورهای امثال جمهوری اسلامی ایران، تقویت آن دسته از ظرفیتهای بالقوهای است که دیگر کشورهای منطقه، توجهی به آن نداشته یا حداقل سرمایهگذاری اندکی بر روی آن انجام دادهاند. با وجود آنکه این رویه از سوی کشورهای منطقه مورد غفلت واقع نشده، لکن حرکت ایران به سمت اینگونه توانمندیها باعث برتری کیفی نظامی در سطح منطقه شده و قدرت بازدارندگی کشور را بهطور گستردهای افزایش میدهد. تردیدی نیست که جمهوری اسلامی تحلیل مناسبی از توانمندیها و ضعفهای نظامی رقبا/حریفان/دشمنان خود دارد و بر این اساس میتواند به تقویت آن دسته از
توانمندیهای نظامیای مبادرت ورزد که دیگر قدرتها دارای ضعف راهبردی در آن هستند.
پیشتازی آمریکا در عرصه نظامی (بهطوریکه چند دهه از دیگر قدرتهای منطقهای و جهانی جلوتر است) همچنین دربردارنده این آموزه است که آینده تسلیحات نظامی و جنگها با مؤلفه «فناوری» گره خورده و هرچه بیشتر از اهمیت سلاحهای متعارف و نبردهای میدانی کاسته خواهد شد. دور از ذهن نیست که تا یک یا دو دهه آینده، سلاحهای متعارف امروزی کارایی خود را از دست دهند و تسلیحات بهمراتب ارزانتر، اما با فناوریهای بسیار پیشرفته و قدرت تخریب بالاتر، جایگزین سلاحهای کنونی شود. چه بسا، قدم در این عرصه نوین نظامی، ضمن حفظ و تقویت بنیه دفاعی، از حساسیتهای منطقهای و بینالمللی نسبت به قدرت مشروع نظامی جمهوری اسلامی ایران بکاهد.
اعلام رسمی و جدیت ایالات متحده آمریکا در حرکت به سمت بکارگیری هرچه بیشتر و تخصصیتر فناوری در حوزه نظامی حکایت از بسترسازی این کشور برای ورود به عرصهای دارد که اگر قدم در آن ننهاده و تجربهای در آن نداشته باشیم، هیچگونه برتری نظامی منطقهای از طریق سلاحهای متعارف نمیتوان برای خود متصور بود. این نکته را نیز نباید فراموش کرد که پیشرفتهای فناورانه و توسعه علوم نوین همواره از بطن نهادهای نظامی برآمده و پس از چند دهه (یا حتی چند سال) که از کارآمدی نظامی آن فناوریها کاسته شد، وارد محیط غیرنظامی و حیات اجتماعی انسانها شده است.
ارسال نظر