مرحوم سيمين دانشور در همه چيز اولين بود
آيين زادروز۹۲ سالگي سيمين دانشور در بنبست ارض در خانه او و جلال آل احمد برگزار شد. در اين مراسم همراه با يادکردي از سيمين، به ماجراي گمشدن عجيب دستنوشتههاي روزانه جلال آلاحمد نيزاشاره شد.
در ابتداي اين مراسم که با حضور دوستان و بستگان وي در خانه مشترکش با جلال برگزار ميشد، ويکتوريا دانشور که چهار سال از خواهرش سيمين کوچکتر است، متني را براي او خواند که در آن آمده بود: «تولد سيمين عزيزم مبارک. در زماني که سيمين زنده بود، در آخرين جشن تولدش چند نفر بوديم. اما من و پرويز (فرجام) فکر کرديم سيمين هميشه زنده است و خواهد بود.
من به اميد خدا هميشه تولدش را جشن خواهم گرفت. تشکر از دوستاني که آمدند و براي اين جشن پيغام دادند. چراغ اين خانه را من و همسرم پرويز روشن نگاه داشتهايم و خواهيم داشت. اين خانه خانه علم و ادب است و خواهد بود. بخشي از خانه بازسازي شده و اين باسازيها ادامه خواهد يافت. سيمين گل بود. باغ، گل و حوضها به همت پرويز آراسته شده است. اين خانه به همت جلال آلاحمد ساخته شده و اين دو، سيمين و جلال، اميد همه ما هستند و تا ابد نامشان زنده است».
در ادامه اين متن، ويکتوريا دانشور با اشاره به کتابهايي از سيمين دانشور که غلامرضا امامي مسووليت چاپ آنها را برعهده دارد، آورده بود: «سه کتابي را که سيمين خانم ترجمه کردهاند و در حضور من و در زمان حياتشان به صورت کتبي مسووليت چاپشان را به آقاي غلامرضا امامي سپردهاند، اکنون زير چاپاند. اين کتابها شامل «سرباز شکلاتي» نوشته برنارد شاو با مقدمه جلال آلاحمد، رمان «بئاتريس» و «رمز موفق زيستن» ميشود. به ياري خدا اميدوارم آثار باقيمانده ايشان دوباره منتشر شود».
دستنوشتههايي که به شکلي مشکوک گم شد
در ادامه اين مراسم، محمدحسن دانايي - خواهرزاده جلال آلاحمد - که کتابي از خاطرات خود درباره شمس و جلال را در دست انتشار دارد، به بيان خاطرات خود از سيمين و جلال و خانه بنبست ارض پرداخت و گفت: خاطراتي که من از سيمين و جلال، خانه و زندگي و رفقاي آنها دارم، مربوط به سالها پيش هستند.
دانايي در ادامه بحثي را درباره گم شدن دستنوشتههاي روزانه جلال آل احمد مطرح کرد و گفت: آقدايي جلال هر روز يادداشت برميداشت. شبها اين يادداشتهاي کوچک را از جيبش برميداشت و در دفترچهاي مينوشت. بعد از مرگ او شمس آلاحمد، سيمين دانشور و پرويز داريوش که وارثان او بودند، در اين خانه درباره اين يادداشتها حرف ميزدند و ميترسيدند که اين يادداشتها دست ساواک بيفتد و نابود شود؛ بنابراين تصميم گرفتند آنها را تکثير کنند.
مسووليت تکثير اين يادداشتها با من بود. بالاي خانه شمس دو اتاق داشت که در يکي از اين اتاقها اسلام کاظميه دستگاههاي فتوکپي را آورد و من با آن دستگاه از اين يادداشتها سه نسخه کپي ميگرفتم. کاغذ سفيدها را اسلام ميآورد و من کپيها را در کارتن خالي کاغذها ميگذاشتم. اصل يادداشتها با يک کپي براي سيمين دانشور و دو سري کپي ديگر هم براي پرويز داريوش و آقا شمس ميگذاشتم و اسلام کاغذهاي کپيشده را تحويل ميداد.
خواهرزاده جلال آلاحمد عنوان کرد: تا سالهاي ۷۴ - ۷۵ مطمئن بودم که هر سه، اين يادداشتها را داشتند؛ چون ارزش اين يادداشتها را ميدانستند. اما ناگهان متوجه شدم که يادداشتها نيست و نسخههاي دست سيمين و شمس در يک زمان غيب شده بود و هرکدامشان فکر ميکردند که پيش ديگري است. اما چون پرويز داريوش فوت شده بود و به خانواده او دسترسي نداشتم، نتوانستم رد اين دستنوشتهها را از آنها بگيرم.
او گفت: اين يادداشتها مرحلهاي از فرايند توليد افکار و چکش خوردن افکار و پرورش يافتن ايدههاي جلال را نشان ميدهند و اميدوارم پيدا شوند.
سيمين دانشور در همهچيز اولين بود
در ادامه اين مراسم، غلامرضا امامي با تأکيد بر اينکه امروز تنها ميخواهد از سيمين سخن بگويد و به جلال نميپردازد، از جلال آل احمد ياد کرد و گفت: اشتباهي صورت گرفته که همه فکر ميکنند، سالروز سيمين دانشور هشتم ارديبهشت است؛ در حالي که به استناد شناسنامه او، تولد سيمين هفت ارديبهشت است.
او همچنين درباره سيمين گفت: سيمين قبل از هرچيز يک بانو و يک مادر و بعد يک همسر بود. او اولين بود در همه چيز. از نخستين گروه دختران ديپلمه در کشور بود و اولين زني بود که قصه فارسي را نوشت. او اولين زني بود که دکتراي زبان ادبيات فارسي گرفت و اولين زني بود که رمان فارسي نوشت و نخستين رييس کانون نويسندگان بود.
او در هر چيز اول بود و در ذهن من يک بانوي هنرمند است که خالق قصههاي ماندگار شد. در ادامه، امامي نوشته کوتاه سيمين را خواند و به دوستيهاي آنها با نويسندگاني چون صادق هدايت و ديگران اشاره کرد و گفت: سيمين بسيار هوشمند بود.
روزي هدايت به خانه آنها آمده بود، اما آنها خانه نبودند و او يادداشتي از خود گذاشته بود که در آن نوشته شده بود «آمديم، نبوديد و ما فلنگ را بستيم و رفتيم». بعد از اينکه سيمين اين يادداشت را ميبيند، حدس ميزند که هدايت قصد خودکشي دارد.
او همچنين درباره ويژگيهاي سيمين دانشور گفت: سيمين اندروني و بيروني نداشت. اهل دروغ نبود. آنچنان که مينوشت، زندگي ميکرد و من شهادت ميدهم که هرگز حقيقت را فداي مصلحت نکرد. هوشمند و دانشمند بود. او زيبا زيست و جهان را زيبا ديد.
زيبايي جهان را براي همه ميخواست. هميشه زيبا سخن ميگفت. زيبا لباس ميپوشيد و شادي آرمان او بود. امامي در پايان از همه خواست که چيزهايي را نگويند که در سيمين نبوده و گفت: سيمين تازه فوت شده است. از سر حب و بغض چيزهايي را نگوييد که صحت تاريخي ندارد و به او دروغ و دغل نبنديم.
در پايان اين مراسم به ياد سيمين دانشور، کيکي سبزرنگ و به شکل کتاب که روي آن نوشته شده بود «سيمين عزيزم تولدت مبارک»، به دست ويکتوريا دانشور بريده و ميان ميهمانان تقسيم شد.
نظر کاربران
خداوند رحمت اش کند.
مایه فخر و مباهات ادب و فرهنگ ایرانی
یادشان گرامی....