مسجدجامعی: آنکارا در حالتی شکننده قرار دارد
روزگاري نه چندان دور بسياري از ما ايرانيان به رشد شتابان تركيه غبطه مَي خورديم ... نه فقط ما كه بسياري از اهل مشرق زمين چنين بودند و در حسرت تركيه اي شدن خواب را بر خود حرام كرده بودند
تركيه روزگار بسيار سختي را پيش رو دارد ...کارشناسان میگویند در خوشبينانه ترين حالت حتما روند رشدش متوقف خواهد شد و شايد منفي بشود و از نظر امنيتي و ثبات از هم اكنون بايد در انتظار وضعيت دشوارتري بود ... خبرگزاری خبرآنلاین در گفتگو با حجت الاسلام دکتر محمد مسجدجامعی، ضمن بررسی سیر تاریخی سیاست خارجی ترکیه، دلایل موضع گیری های اخیر آنکارا را مورد بررسی قرار داده است:
تنش های اخیر در رابطه ایران و ترکیه را چگونه ارزیابی می کنید؟
در آخرین گفتگویم با خبرآنلاین پیرامون «ایران و ترکیه: الزامات رابطه متقابل» نکاتی چند درباره رابطه دوجانبه به اجمال بیان شد. با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع لازم است به نکاتی دیگر اشاره شود.
ترکیه در سالیان اخیر تحولات بزرگی را از سر گذرانیده و نماد این تحولات شخص اردوغان است. از طریق تحولات فکری و موضعگیریهای سیاسی او میتوان تحولات این کشور را دریافت. اردوغان بیش از آنکه رهبر و الهامبخش چنین دگرگونیهایی باشد، محصول و ثمره آن است. با توجه به اهمیت این کشور، فهم درست و بیطرفانه این جریانها برای تمامی همسایگان او و خصوصاً برای ما که به دلائلی حساسترین همسایه هستیم، ضروری است.
پس از تأسیس جمهوریت تا اوائل دهه هشتاد ترکیه سیاستی انزواطلبانه داشت. اهتمام اصلی قدرتبدستان این کشور متوجه به امور داخلی بود. خصوصاً که از اواسط دهه پنجاه ترکیه دچار ناآرامیهای مختلفی گردید که ناشی از رقابت بین چپگرایان و راستگرایان بود که احیاناً به درگیری مسلحانه کشیده میشد. رکن اصلی قوام کشور در آن دوران ارتش بود که با پیوستن ترکیه به ناتو و دخالت و حضورش در قبرس و رقابت دائمیاش با یونان، این رکن اهمیت به مراتب بیشتری یافت و ارتش که از زمان عثمانیها جایگاه ویژهای داشت به بالاترین موقعیت ارتقاء یافت.
ارتش ترکیه در حقیقت میراثدار ایدئولوژی «ترکان جوان» در زمان عثمانیها و پایهگذاران جمهوریت یعنی آتاتورک و عصمت اینونو و هماندیشانشان بود. تأکید آنان به عنصر «ترک» و تفسیر آنان از این مفهوم به گونهای بود که علقههای تاریخی و فرهنگی آنها را از همسایگان میبرید و چنانکه قبلاً هم گفتیم خواهان رابطه از نقطه صفر بودند و بدون توجه به گذشته. بیشتر به داخل میاندیشیدند و اینکه جامعه نوینی با تکیه به ضرورتهای تمدن جدید و ناسیونالیسم ترک بسازند.
گرایش این کشور به اروپا از چه زاویه ای قابل بررسی است؟
نکته این بود که اروپا و غرب مظهر تمدن جدید بودند و لذا به سویش گرایش نیرومندی داشتند. این جریان صرفاً ناشی از غربزدگی نبود. یکی از ارکان ایدئولویکی دوران جمهوریت بود، اگر چه بودند کسانی که به دلیل غربزدگی چنین میخواستند، اما گرایش به اروپا مسئله به واقع جدیتری از صرف تقلید ظاهری بود، کمو بیش همچون حالتی که ژاپن در نیمه دوم قرن نوزدهم داشت. این تنها عاملی بود که ترکیه قبل از دهه هشتاد را به خارج از مرزهایش متوجه میساخت. آنان به جدّ خواستار نیل به تمدن نوین بودند.
آیا سایر رهبران ترکیه نیز علقههای اردوغان را داشتند؟ و اصولاً ریشه های تاریخی این گرایشات را چگونه ارزیابی می کنید؟
کودتای نظامی در ۱۹۸۰ و به رهبری کنعان اورن اتفاق افتاد. مدتی بعد تورگوت اوزال به نخستوزیری رسید و این سرآغاز ترکیه جدیدی است که او معمارش بود. او به خوبی و به راحتی میتوانست با مردم صحبت کند و آنها را قانع سازد. ضمن آنکه خواهان تحول در اقتصاد و صنعت کشورش بود. شرائط منطقهای و تاحدودی جهانی و جنگ ایران و عراق فرصتی طلایی در اختیار او قرار داد. در کشاکش تحولات اقتصادی، نرخ تورم به شدت افزایش یافت و این خصوصاً برای طبقات فقیر کمرشکن بود. هنر او این بود که با سخنرانیهایش که از رسانهها پخش میشد مردم را به آیندهای بهتر نوید میداد و به صبر و تحمل دعوت میکرد. ویژگی نیمه مذهبی او کمک بزرگی بود برای اعتماد توده مردم به آنچه بیان میداشت.
چه عاملی باعث شد تا در آن مقطع اوزال بتواند مردم را با خود همراه کند؟
ترکیه در اواخر دهه هشتاد به کلی متفاوت بود با گذشتهاش. در ۱۹۹۱ بلوک شرق از هم فروپاشید و کشور بزرگ اتحاد شوروی تجزیه شد. ترکها که به مدت یک دهه اقتصاد بازار را تجربه کرده بودند و با تشویق دولت، به سوی کشورهای جدید الاستقلال و حتی کشورهای اروپای شرقی سابق هجوم بردند و بسیاری از پروژههای زیربنایی و عمرانی، اعم از خصوصی و دولتی را به دست گرفتند.
در این میان صنایع داخلی فعال شد و اقتصاد مبتنی بر صادرات به شکوفایی رسید و در کنار آن صنعت توریسم و اقتصاد چمدانی به صحنه آمد. تحولات به گونهای فزاینده به پیش میرفت. تحریم کامل عراق پس از جنگ اول خلیج فارس و سیاست مهار دوجانبه دوران کلینتون، کمک موثری به شتاب بخشیدن به اقتصاد و بلکه سیاست خارجی ترکیه کرد.
این معیارها بعضاً فراتر از استانداردهای بسیاری از کشورهای عضو اتحادیه بود. این بدین معنی است که آنها عملاً از مزایای عضو بودن برخوردار شدند، بدون آنکه عضو باشند. چرا که تحولات لازم را از سر گذرانیدند. خواست همیشگی آنان این بود که به جامعهای مدرن تبدیل شوند و این مهم تا حدود زیادی انجام شد. آنها از معدود کشورهای جهان سوم هستند که جوانانش میل چندانی به مهاجرت به کشورهای توسعهیافته ندارند. مضافاً که کم نیستند جوانانی از نسل دوم و سوم که خواهان بازگشت به میهن میباشند.
آیا این مسئله بر سیاست خارجی این کشور در محیط پیرامون نیز تأثیر گذاشت؟
طبیعتاً این سلسله دگرگونیها سیاست خارجی را هم تحت تأثیر قرار میداد. سیاست انقباضی دهههای گذشته به کناری گذاشته شد و کوشیدند به مثابه یک بازیگر مهم ظاهر شوند. به ویژه که موقعیت جغرافیایی آنها که همچون پلی بین اروپا و آسیا بودند، به این جریان کمک میکرد. عامل مهم دیگر کسانی همچون برنارد لوئیس بودند که پیوسته به قدرت بدستان در مورد سپردن نقش بیشتری به این کشور در مجموع جهان اسلام و کشورهای منطقه تأکید میکردند. لوئیس اگرچه شرقشناس است اما پیوسته از مشاوران طراز اول روسای جمهور آمریکا و خصوصاً جورج دبلیو بوش بوده است. حتی فردی چون ریچارد نیکسون که به واقع استراتژیست بزرگی است، توصیه مشابهی داشت. او در کتابش «فرصت را از دست ندهید» بدین موضوع میپردازد و بدان توصیه میکند.
چنین جریاناتی را هم در مصر دهه نود شاهد هستیم. پس از جنگ اول خلیج فارس و شکست صدام که به عنوانی مهمترین و در عین حال مدعیترین رهبر عرب بود، مصر کوشید خلاء او را پر کند. خصوصاً که سایر رهبران به اصطلاح ترقیخواه همچون قذافی و حافظ اسد پای در دامن کشیده بودند و کشورهایی چون عربستان و شیخنشینهای دیگر با مشکلات متعدد داخلی ناشی از جنگ خلیج فارس مواجه بودند و تمایل و بلکه امکانی برای حضور در صحنه نداشتند و همگان به ایفای نقش توسط مصر راضی و مایل بودند. به ویژه که در آن ایام مهمترین مسئله مطروحه مسئله صلح اعراب و اسرائیل بود و مصر میکوشید میانداری کند و از نتایج آن به حداکثر بهره برد.
امّا ترکیه به کلی متفاوت با مصر بود. کشوری از درون فعال و امیدوار و متحرّک و با زیرساختهای خوب و اقتصاد و صنعتی شکوفا. ایفای نقش او ناشی از نوعی بلوغ داخلی بود و نه صرفاً ناشی از تصمیم سیاستسازان و سیاستمداران. بازخورد این مجموعه از تحولات را میتوان در کتاب «عمق راهبردی» داود اوغلو ملاحظه کرد. این کتاب رساله دکترای نویسنده است که در 1995 به پایان برده و برای نخستین بار در 2001 منتشر شده که به احتمال قوی متفاوت با متن اصلی است.
چه شد با این پیشینه، نسل جدید سیاستمداران ترک برخاسته از دل عدالت و توسعه، ترکیه را به اینجا رساندند؟
پس از آغاز جمهوریت اینان به محاق رفتند، امّا آن علاقه و ارادت کماکان وجود داشت و تجدید آن نظام پیوسته چون رویایی در اذهان می چرخید و از دهه هشتاد به بعد که ترکیه دروازههایش را به روی دیگران گشود ویژگی مذکور شدت یافت. بدین معنی که مایل بودند ترکیه صنعتی و قدرتمند به مدلی برای جهان مسلمان تبدیل شود. این یعنی عثمانیگری در مقیاس کوچک.
ب) ارتش و پشتیبانهای ایدئولوژیکاش از مخالفان سرسخت گروه اخیر بودند. اما ارتش پس از آغاز تحولات از دهه هشتاد به بعد و خاصه پس از تغییرات در نظامهای حقوقی و اجتماعی و سیاسی و مسائل حقوق بشری که با توصیه و فشار اتحادیه اروپا صورت گرفت، پیوسته ضعیفتر میشد، چرا که اصولاً جایگاهش ضعیفترشده بود. آزادیهای جدید عملاً به نفع رشد کمی و کیفی گروههای اسلامی بود.
ج) در تعارض بین ارتش و طرفداران ایدئولوژی جمهوریت و اسلامگرایان، پیوسته زمان به نفع گروه دوم بود. از مسئله حجاب گرفته تا مسائل فراوان دیگر. این همه در کنار قدرت و موقعیت یافتن بیشتر ترکیه اتفاق میافتاد و این مجموعه باعث رشد اندیشه عثمانیگری میشد که همیشه وجود داشت. به عبارت دیگر این اندیشه از درون مجموعهای از واقعیتهای تاریخی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی سربرکشید.
د) چنانکه قبلاً هم گفته شد تلقی مثبت و بعضاً بسیار مثبت اهل سنت نسبت به تاریخشان به گونهای است که هنگامی که احساس قدرت میکنند توسعه طلب میشوند. این سخن در مورد ترکها صحیحتر است، چرا که آنان وارث آخرین امپراطوری دینی هستند. در طی سالیان اخیر تصویری بسیار شکوهمندانه و قهرمانانه از آنها ساختهاند که در بسیاری از موارد به کلی متفاوت با واقعیت است. امّا آن را باور کرده و عملاً خواستار تجدید آن هستند. اردوغان در حال حاضر سمبل چنین گرایشی است.
بهرحال میباید دوران گذار کنونی طی و تحمّل شود. خوشبختانه آنان عملگرا و پراگماتیست هستند و بالاخره به نقطه تعادل خواهند رسید. مهم این است که هواداران این تفکّر به تعادل برسند که این به نفع آنان و همگان است.
نظر کاربران
خدا شاهد است اگر ایرانیان از خریدن اجناس ترک و رفتن به آن کشور معاند دست بر دارند آنها به یکی از آخرینها تبدیل خواهند شد. همه عزیزان را برای این امر دعوت می کنم، اگر موفق شدیم امثال اردوغان از ما التماس خواهند کرد... یا علی بگوییم و از اجناس ترک دست برداریم...
به تو چه