ریاض در حال تطبیق دادن خود با تحولات است
روزنامه اعتماد در گفت وگو با حسین جابری انصاری به بررسی تحول های سیاسی منطقه پرداخت و نوشت: عربستان درحال تطبیق دادن خود با تحولات است. مجموعه تحولات منطقهای و موفقیتهای ماههای گذشته در صحنه سیاسی و میدانی هم در عراق و هم در سوریه برای دولتهای مرکزی دو کشور و همپیمانان منطقهای آنها شرایط جدیدی را ایجاد کرده است.
در ادامه این گفت و گو می خوانیم: رنجور، خسته و از هم پاشیده توصیفی از این روزهای خاورمیانه و روابط دوجانبه و چندجانبه در این منطقه است. شمارش پروندههای بحرانی در این منطقه عملا به فرآیندی غیرممکن بدل شده است و در این میانه حلقه مفقوده نیز همکاریهای منطقهای است. بازیگران منطقهای که باید به ارادهای سیاسی برای پایان دادن به بحرانهای منطقهای دست پیدا کنند عملا درمان درد را در میان بازیگران فرامنطقهای میجویند.
حسین جابری انصاری، معاون عربی و آفریقای وزارت امور خارجه یکی از فعالترین چهرههای وزارت امور خارجه دولت یازدهم بوده است که در سه سال گذشته بیشترین میزان جابهجاییها را هم در این وزارتخانه تجربه کرده است. ابتدا به عنوان مدیرکل خاورمیانه عربی و شمال آفریقا در تیم محمد جواد ظریف قرار گرفت و پس از آن عنوان دومین سخنگوی این وزارتخانه در دولت یازدهم را به خود اختصاص داد. هنوز یک سال از عمر حضور وی در جایگاه سخنگویی نگذشته بود که وزیرامور خارجه تصمیم گرفت معاونت عربی و آفریقای این وزارتخانه را به جابری انصاری واگذار کند. حسین جابری انصاری، هفته گذشته ساعتی را مهمان تحریریه «اعتماد» بود که فرصتی برای گفتوگو با وی دست داد. مشروح این گفتوگو در سالنامه اعتماد منتشر خواهد شد اما گزیدههایی از آنکه مرتبط با تحولات جدید در رابطه عربستان و عراق است، به شرح زیر است:
عربستان سعودی رابطهای پرتنش با عراق را در یک دهه گذشته تجربه کرده است اما اخیرا شاهد تحولاتی در این رابطه هستیم که سفر عادل الجبیر، وزیر امور خارجه عربستان به بغداد در راس این تحولات است. جابری انصاری در پاسخ به این سوال که آیا ریاض در حال به رسمیت شناختن ساختار سیاسی در عراق است؟ میگوید: تحولی که در سال ۲۰۰۳ با سقوط نظام قبلی عراق و شروع ترتیبات جدید و شکل گرفتن یک نظام کاملا متفاوت رخ داده بود، مورد پذیرش عربستان قرار نگرفته بود. ریاض از همه ابزارها و امکانات سیاست خارجی خود استفاده کرد تا این وضعیت جدید در عراق تثبیت نشود. این سیاست به قدری شفاف بود و قاطعانه اجرایی میشد که حتی به شکل ظاهری هم عربستان خودش را مقید به رعایت و ضوابط دیپلماتیک نمیدید. ممکن است برخی کشورها ظواهر دیپلماتیک را مراعات کنند، اما در ذیل آن پوشش، سیاست واقعی خود که مبتنی بر عدم پذیرش وضعیت موجود است را دنبال کنند. اما سیاست عربستان در ارتباط با این موضوع آنقدر آشکار بود که عربستان نمایندگی سیاسی و دیپلماتیک خود را در عراق جدید افتتاح نکرده بود و عملا عدم حضور سفیر بعد از یک تحول تاریخی در عراق به معنای به رسمیت نشناختن
این وضعیت بود.
انصاری با اشاره به اینکه عربستان با بازگشایی سفارت خود در عراق به لحاظ نمادین نشان داد که وضعیت جدید را به رسمیت شناخته، افزود: سفیر اول عربستان از همان ابتدا به نحو غیرعادی و برخلاف همه موازین دیپلماتیک، به موضعگیریهای صریح علیه وضعیت موجودعراق، وضعیت در حال شکلگیری، نهادهای قانونی جدید و مسائل مختلف این کشور پرداخت. این رویکرد با رویههای دیپلماتیک مرسوم در جهان همخوان نبود. ثامر سبحان به نحوی در امور داخلی عراق دخالت میکرد، امر و نهی صادر میکرد، در مورد اینکه کدام نهاد باید باشد یا نباشد اظهارنظر میکرد و این موجب واکنشهای گسترده مردمی و رسمی در عراق شد. در نهایت وی به عنوان عنصر نامطلوب براساس درخواست دولت عراق فراخوانده شد و مجبور به خروج از عراق شد.
معاون عربی و آفریقای وزارت امور خارجه در پاسخ به این سوال که آیا این سفر را باید نشانهای از جدیت ریاض در تغییر روش در قبال عراق دانست؟ خاطرنشان ساخت: دیدار وزیر خارجه عربستان سعودی از بغداد ادامه روندی است که از یک سال پیش کم و بیش از سوی ریاض در قبال بغداد شکل گرفته بود. این سفر همچنین نشاندهنده آخرین تحولات بینالمللی هم است که بر سیاستهای عربستان سعودی و تصمیمگیریهای آنها تاثیر میگذارد.
دیدار وزیر خارجه عربستان سعودی نشانه اوج به رسمیت شناختن وضعیت جدید در عراق است اما همزمان خالی از جنبهها و ابعاد دیگری هم نیست. همانگونه که بازگشایی سفارت و اعزام سفیر، در عین حال که به لحاظ رسمی و دیپلماتیک به معنای به رسمیت شناخته شدن وضعیت جدید بود اما به لحاظ محتوایی سفیری مشغول فعالیت شد که در همه امور عراق دخالت میکرد. لذا دیدار وزیر خارجه سعودی از عراق به صورت نمادین و در قالب پیامهای سیاسی و دیپلماتیک به معنای یک تحول است.
انصاری با اشاره به اینکه این سفر به لحاظ محتوایی به این معنا نیست که عربستان سعودی الزاما سیاستهای پیشین خود را در تعامل با عراق تغییر داده، ادامه داد: عربستان درحال تطبیق دادن خود با تحولات است. مجموعه تحولات منطقهای و موفقیتهای ماههای گذشته در صحنه سیاسی و میدانی هم در عراق و هم در سوریه برای دولتهای مرکزی دو کشور و همپیمانان منطقهای آنها شرایط جدیدی را ایجاد کرده است، تغییرات بعد از آمدن دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا و روندهای دیگر تحولات منطقهای همچون یمن، عربستان را به این جمعبندی رسانده است که با آن فرمان سابق نمیتواند به کار خود ادامه دهد و باید با برخی از این تحولات منطبق شود. عربستان دریافته است که باید دریچههای جدیدی را به روی خود باز کند و منافع و سیاستهای خود را در قالببندیهای سیاستهای جدید دنبال کند.
آیا در شرایطی که عربستان در حال تطبیق دادن خود با شرایط و تحولات جدید منطقهای است، باید انتظار داشت که فضایی برای تنشزدایی از رابطه ریاض و تهران هم باز شود؟ سفیر ایران در لیبی در دوره اصلاحات در پاسخ به این سوال با تاکید براینکه این مساله بستگی به تفسیرها از رویکردهای سیاستهای خارجی عربستان دارد، خاطرنشان کرد: دو نگاه بدبینانه و خوشبینانه در این خصوص وجود دارد. نگاه بدبینانه این است که عربستان سعودی با تغییر در ظاهر سیاستهای خود همان محتوا و باطن قبلی را دنبال میکند و از طریق تعامل در سطح بالاتر با دولت عراق، درصدد ایجاد توازن بین ابزارهای قدرت خود با ایران است. توازن منطقهای در چند سال گذشته به شکل فاحش و محسوسی به نفع ایران تغییر یافته است. در واقع هدفگیری سیاست عربستان این است که با تعامل نزدیکتر با عراق، زمینههای دوری ایران از عراق را فراهم کند.
وی در توضیح نگاه خوشبینانه موجود به نزدیکی رابطه ریاض - بغداد میگوید: نگاه خوشبینانه این است که سعودیها بر اساس مجموعه روندهای واقعی منطقهای و بینالمللی به این جمعبندی رسیدهاند که با سیاست سابق نمیتوانند ادامه مسیر بدهند و باید پوستاندازی کرده و تغییراتی را در سیاست خود ایجاد کنند. این تغییر میتواند از دریچه عراق صورت پذیرد. به این معنا که عراق دولت همسایه هر دو کشور است و تحولات این کشور بر مجموعه روندهای منطقهای و سیاست و منافع هر دو کشور ایران و عربستان تاثیرات اساسی دارد. در چنین تحلیلی، تغییر در تعامل با عراق میتواند مدخل و دریچهای برای تعامل با ایران هم تلقی شود.
معاون عربی و آفریقای وزارت امور خارجه در پاسخ به این سوال که نگاه واقعبینانه به کدام یک از دو تفسیرمدنظر شما از رابطه جدید عراق - عربستان نزدیک است، گفت: باید بگوییم که عربستان سعودی با این تعامل جدید با عراق، درصدد افزایش فرصتهای بازیگری خود است و تلاش میکند امکان بازیهای به ظاهر متناقض را برای خود فراهم کند. نگاه واقعبینانهتر شاید این باشد که بر اساس مجموعه تحولات بینالمللی و منطقهای، ترکیبی از این دو نگاه در دستور کار عربستان قرار گرفته است. این تحول یکی از دو نتیجه را در پی خواهد داشت: یا عراق دریچهای برای بهبود روابط با ایران خواهد شد که این نوعی موفقیت برای عربستان سعودی خواهد بود. یا ابزارهای قدرت عربستان برای رویارویی با ایران را- اگر امکان توافق نباشد- از طریق نزدیک بودن با عراق، افزایش خواهد داد. در هر دو حالت برآیند دستاوردهای عربستان سعودی از این تعامل، جدید خواهد بود.
پیوندهای نظامی، سیاسی، فرهنگی ایران با عراق کم نیست. در چنین شرایطی آیا عراق به سمت عربستان کشیده خواهد شد؟ جابری انصاری در پاسخ به این سوال میگوید: نگاه واقعی به روند تحولات و واقعیتهای سیاسی، اجتماعی، ساختاری مرتبط با عراق و مجموعه تحولات منطقه نشان میدهد که حرکت به سمت جدا کردن عراق از ایران، یک گزینه واقعی قابل تحقق نیست. البته عراق ترجیح میدهد که میزان درگیریها و رویاروییها در محیط پیرامون این کشور چه بین بازیگران مهم منطقهای و چه بین بازیگران منطقهای- بینالمللی کاهش یابد.
تصور عراقیها این است که هر چه درگیریها و رویاروییها بیشتر باشد، چالشهای عراق نیز بیشتر خواهد بود. لذا عراقیها در سالهای گذشته همواره به دنبال این بودهاند که رابطهای متوازن با کشورهای منطقه داشته باشند و حداقل عراق در رویارویی بین قدرتهای موثر منطقهای یا فرامنطقهای به سوژه و موضوع درگیری تبدیل نشود. این اولویت سیاست عراق است ولی عربستان سعودی به دلیل سیاست اصلی خودش که عدم پذیرفتن تحول در عراق بوده و استفاده از همه امکانات و ابزارها برای برگرداندن عراق به گذشته، عملا راه موفقیت این سیاست عراق را سد کرده است.
معاون وزیر امور خارجه با اشاره به اینکه ایران به دنبال درگیری با هیچ یک از کشورهای منطقه نیست، افزود: تعامل و همکاری با همه کشورهای منطقه سیاست جمهوری اسلامی ایران است. ما هیچگاه از درگیری استقبال نکردهایم. این سیاست عربستان سعودی بوده که با عدم پذیرفتن تحول تاریخی در عراق و تلاش برای برگردان آن به قبل از این تحولات، عملا راه هرگونه تعامل بین عراق، ایران و عربستان را سد کرده است.
جابری انصاری در ادامه با تاکید بر اینکه اگر عربستان با تغییر ظاهری در سیاست خود در تعامل با عراق به دنبال پیگیری اهداف پیشین خود باشد، از هماکنون باید این رویکرد را شکستخورده خواند، گفت: واقعیتهای منطقه از جمله ایران و نفوذ ایران، وضعیت جدید عراق و واقعیتهای ساختاری، سیاسی و اجتماعی این کشور به عنوان یک امر واقع و اجتنابناپذیر تثبیت شده و گویای این واقعیت است که سیاست عربستان سعودی قابل ادامه پیدا کردن نیست. اما اگر عربستان واقعا به دنبال این باشد که در رویکرد جدید نسبت به عراق، دریچههایی به روی تحول در فضای عمومی منطقهای و در تعامل خود با ایران بگشاید، به نظر میرسد که این میتواند آغاز تحولی در فضای تنشآلود منطقهای باشد و به اتفاقهای مثبت منتهی شود که منافع آن برای همه منطقه از جمله ملت عراق خواهد بود.
برخی از مقامهای ایرانی میگویند که از جانب عربستان صداهای متفاوتی به گوش میرسد. این در حالی است که پس از مرگ ملک عبدالله گفته میشد در داخل عربستان چهرههایی مانند محمد بن نایف، ولیعهد این کشور نسبت به ایران رویکرد عاقلانهتری دارند اما عملا در این دو سال هر روز بر حجم تنش افزوده شده است. انصاری در پاسخ به این سوال که آیا در داخل عربستان با توجه به واقعیتهای منطقهای، چهرههایی هستند که سیگنالهای مثبتی به ایران نشان بدهند؟ با اشاره به اینکه تفاوت دیدگاه بین شخصیتها و جریانهای سیاسی در کشورهای مختلف یک واقعیت است، افزود: ساختارهایی همچون عربستان این تفاوتها را کمتر بروز میدهند چرا که این ساختارها کاملا سنتی هستند و در قالببندیهای محدود امکان بروز این مسائل وجود دارد.
این حکم کلی در ارتباط با عربستان سعودی هم صدق میکند اما با توجه به اینکه ساختار سنتی عربستان، امکان بروز این تمایزها و تفاوتها را محدودتر میکند این اتفاق به شکل غیرآشکارتری صورت میپذیرد. پس اصل موضوع وجود دارد اما در سیاست رسمی عربستان سعودی در چند سال گذشته آنچه به عنوان یک تصمیمگیری رسمی مبنای کار بوده است، رویارویی و نبرد در همه جبههها با همه تحولات پیرامون آن است. این سیاست رسمی عربستان سعودی در تعامل با ایران، عراق جدید، یمن جدید، تحولات بحرین، همچنین در تعامل با بسیاری از پروندههای منطقهای، انقلابهای عربی و تحولاتی که در چند سال گذشته در تعدادی از کشورهای جهان عرب اتفاق افتاد، بوده است.
وی در ادامه افزود: در همه این پروندهها عنوان اصلی سیاست عربستان سعودی رویارویی همهجانبه در همه جبههها برای جلوگیری از تحول و تغییر و بازگشت به وضعیت قبل از تحولات است. آنچه من اسم آن را «بازگرداندن عقربه زمان به عقب» مینامم. این عنوان رسمی سیاست عربستان سعودی بوده است. اما در دل ساختار عربستان سعودی مانند سایر نقاط دیگر دنیا، تفاوت دیدگاهها، نگاهها و تفسیرهای متفاوت در ارتباط با منافع و مسائل مختلف منطقهای از جمله تعامل با جمهوری اسلامی ایران مطرح بوده و همچنان نیز هست.
معاون وزیر امور خارجه با اشاره به اینکه آنچه موجب شده تفاوتهای داخلی در عربستان بیشتر پنهان بشود و در واقع بروز پیدا نکند، علاوه بر موضوع ساختار سیاسی عربستان سعودی، موضوع جنگ یمن هم هست، گفت: معمولا وقتی کشوری وارد یک جنگ مستقیم میشود، این جنگ پنهانکننده و پوشاننده خیلی از تناقضها و اختلافها خواهد شد و شاید یکی از بداقبالیهای ملت یمن که بالاترین هزینه را در نتیجه استمرار این جنگ خانمانسوز پرداخت میکنند و ما با مرگ تدریجی یک ملت مواجه هستیم، این باشد که نیازهای داخلی سیاست عربستان برای پوشاندن درگیریها و تناقضها در داخل سیستم، اقتضا میکند که این جنگ ادامه یابد. چون با ادامه یافتن جنگ، امکان پوشاندن تناقضها و اختلافهای درونی بیشتر میشود.
جابری انصاری در پاسخ به این سوال که با توجه به فضایی که درمورد داخل عربستان ترسیم کردید، ایران تنها یک صدای واحد میشنود که آن هم تنش و تهاجم است و نه صدای دیگری دال بر مدارا؟ گفت: در داخل عربستان ما شاهد نوعی منازعه بین محمد بن سلمان و محمد بن نایف هستیم. نوع نگاه این دو نسبت به مسائل داخلی و منطقهای با یکدیگر تفاوتهایی دارد. هر دو در درون یک سیستم و نظام سیاسی هستند و نقاط اشتراک بسیاری آنها را دور یکدیگر جمع میکند اما در جنبههایی هم در برخی رویکردها و تفسیرها، سیاستها و تعاملها با یکدیگر متفاوت هستند.
اما نکته دوم این است که آنچه به عنوان سیاست رسمی عربستان در این چند سال به عنوان مبنای عمل قرار گرفته، بیشتر سیاستهای محمد بن سلمان است که در چند سال اخیر در وضعیت بعد از مرگ ملک عبدالله به عنوان نقشآفرین اول صحنه سیاست در عربستان اقدام میکند. سیاست او هم همین سیاست نپذیرفتن تغییرات پیرامونی است. محمد بن سلمان تلاش میکند مناسبات و معادلات حتیالامکان تا جایی که میشود به مناسبات و معادلات قبل از تحولات یک دهه اخیر در منطقه بازگردد و در این مسیر حتی به جنگ مستقیم هم متوسل میشود.
جابری انصاری در پاسخ به این سوال که آیا با توجه به اشاره شما به سیاست عربستان برای بازگرداندن عقربه زمان به عقب، سعودی به دنبال بازگرداندن شرایط در سوریه به قبل از تحولات شش سال اخیر است ؟ گفت: منظور از بازگشت به گذشته، بازگشت به مناسبات گذشته است. عدم پذیرش تحولات اعمال شده و تلاش برای اینکه تا جایی که میشود مناسبات و معادلات سابق درون منطقهای به آنها بازگشت داده شود. این سیاست عربستان است و به همین دلیل بعد از تحولات جهان عرب، ریاض خود را به عنوان بزرگترین حافظ وضع سابق جهان عرب تعریف کرده است.
به ویژه اینکه قدرتهای عربی یا خود دچار همین تحولات و گرفتاریها بودهاند یا آنقدر تضعیف شدهاند که امکان نقشآفرینی بالا را عملا نداشتهاند. لذا عربستان خودش را در چند سال گذشته، در یک وضعیت انحصاری دیده و همچنان میبیند. درحال حاضر تنها دولتی که میتواند برای بازگشت به وضع سابق در حفظ مناسبات یا معادلات تلاش کند، عربستان سعودی است. مصر تضعیف شده و در سالیان اخیر بعد از انقلابی که اتفاق افتاد، موضوع تحول است. سوریه گرفتار درگیریهای داخلی و بحران عمیق است. عراق با سقوط نظام سابق وارد مرحله جدیدی شده و با انواع مشکلات مواجه است.
عربستان سعودی، مصر و سوریه مثلث قدرت جهان عرب، قبل از تحولات بیش از یک دهه یا کمتر از یک دهه اخیر بودند به اضافه عراق که به لحاظ تاریخی خود را رقیب این مثلث میدیده است. البته عراق به دلیل جنگ طولانی با ایران و بعد از آن به دلیل جنگ با کویت و گرفتاری در این جنگها و تبعات آنها، نقشآفرینی کمتری داشت. اما از میان این چهار کشور، تنها کشوری که خارج از این موضوع بحرانها و درگیریها و مسائل بود و میتوانست به نحوی نقشآفرینی کند، عربستان بود.
عربستان خود را به عنوان بزرگترین برنده و بزرگترین نظم سابق تاریخی در جهان عرب میدانست که در طی دهههای گذشته و قبل از سقوط صدام و انقلابهای عربی شکل گرفته بود و تلاش کرد تا جایی که میشود مناسبات قبلی را حفظ کند یا آن معادلات و محاسبات قبلی را اعاده کند.
معاون وزیر امور خارجه با اشاره به اینکه تنها استثنا در مورد سیاست عمومی عربستان در جهان عرب، موضوع سوریه بود، افزود: در طی چند دهه گذشته سوریه از «بیتالطاعـ[» عربستان سعودی و آنچه که محور کشورهای میانهروی عرب یا کشورهای سازگار جهان عرب نامیده میشدند، خارج شده بود و بازیگری خاص خودش را داشت. دمشق سعی میکرد بین محورها و موازنههای مختلفی که وجود داشت، نقشآفرینی و بازیگری کند و حداکثر منافع خودش را تامین کند. لذا هیچگاه در جبهه عربی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در مقابل ایران قرار نگرفت.
سوریه تلاش میکرد تا جایی که ممکن است مجبور به انتخاب نشود اما اگر در جایی مجبور به انتخاب میشد، ایران را انتخاب میکرد. عربستان در واقع به دنبال تغییرات اتفاق افتاده در عراق و دیگر نقاط جهان عرب، با تحمیل تغییر بر سوریه به دنبال ایجاد توازن معکوس بوده است. یعنی اگر تحولات در عراق منجر به این شده که نفوذ و قدرت عربستان در عراق و منطقه بسیار کاهش یافته و قدرت، نفوذ و نقش آفرینی ایران افزایش یابد، عربستان به دنبال تغییر در سوریه و موازنه ایجاد کردن در این مساله بود. در ارتباط با یمن، تحولات اخیر در ارتباط با این کشور و قدرتگیری برخی از جریانهای سیاسی و اجتماعی، ورود و نقشآفرینی آنها به پایتخت به هیچوجه برای عربستان قابل پذیرش نبوده و تلاش کرده از طریق ورود به یک جنگ مستقیم نظامی، چالشهایی را برای این وضعیت جدید به وجود آورده و مانع از تثبیت آن شود.
ارسال نظر