پرویز پیران؛ جامعه شناس در روزنامه ایران نوشت: ایالات متحده امریکا در شرایط کنونی با وضعیت بسیار منحصر به فرد و بغرنجی روبه روست. تا جایی که اطلاع دارم تاکنون جامعه امریکا بویژه در ماههای آغازین پس از انتخاب رئیس جمهوری، تا بدین حد، قطبی نشده و برای مدتی قطبی باقی نمانده است.
پرویز پیران؛ جامعه شناس در روزنامه ایران نوشت: ایالات متحده امریکا در شرایط کنونی با وضعیت بسیار منحصر به فرد و بغرنجی روبه روست. تا جایی که اطلاع دارم تاکنون جامعه امریکا بویژه در ماههای آغازین پس از انتخاب رئیس جمهوری، تا بدین حد، قطبی نشده و برای مدتی قطبی باقی نمانده است.
از دیگرسو، رئیسجمهوری بر سرکار آمده است با نزدیک دو میلیون رأی کمتر از نفر بازنده. دیگر آنکه تاکنون پیش نیامده بود که محبوبیت رئیسجمهوری در آغاز کار به زیر ۴۰ درصد سقوط کند. آن هم رئیس جمهوری که با چنان طرفداران پرشور و شری معرکه به راه انداخته و تمامی مرزها را درنوردیده یا بهم ریخته است.
دیگر آنکه، ترامپ به هیچ روی قادر به تحقق بخش عمدهای از وعدههای انتخاباتیاش نخواهد بود؛ موضوعهایی چون برخورد با چین و روابط تجاری آن با ایالات متحده، وضع تعرفه برای واردات از سایر کشورها که در شرایط جهانیسازی از بالا یا از دریچه اقتصاد جهانی یکپارچه شده و در حال ادغام کامل که از ضرورتهای حیاتی ورود سرمایهداری به سرمایهداری قمارخانهای یا کازینویی است، بیشتر به مزاح میماند و گواه بیاطلاعی است.
وعدههای داخلی نیز در شرایط کنونی امریکا، چندان یا حداقل بخشی از آنها، قابل تحقق نیستند و باشرایط ویژه و وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موجود، همخوانی ندارند.
دونالد ترامپ در چنین شرایطی نیازمند ایجاد سپر بلا یا دشمن فرضی بیرونی است تا بتواند براساس تأکید بر خطر این دشمن بیرونی، روحیه میهنپرستانه را تقویت کند و از مردم بخواهد اختلافات داخلی را کنار بگذارند.
شاید بدین حیله و از طریق تبلیغات میهن پرستانه و تهمت میهن نادوستی بر مخالفان، دوپاره شدن جامعه را تخفیف و وحدت ملی را افزایش دهد و از مخالفتهایی که سر باز ایستادن ندارد، بکاهد. طبیعی است که ایران نخستین نامزد این سپر بلا است و تأکید دائمی ترامپ بر ایران بهعنوان دشمن، گرچه موضوعی با سابقهای طولانیتر است، از این زاویه قابل درک است و بامعنا میگردد. لذا باید توجه داشت که بر طبل دشمنی با ایران کوفتن آن هم به شکلی غیر متعارف یعنی در هر فرصتی، بیشتر راهکاری داخلی است. ولی این خطر وجود دارد که با شکست این راهکار که بر پایه بغض شکل گرفته، سخت محتمل است دولت امریکا دست به اقدام احمقانهای بزند. در نتیجه باید به هوش بود و با تحلیل علمی همه جانبه و کار کارشناسان آگاه، نباید در چنین دامی افتاد. باید منافع واقعی و راهبردی و ارزشهای خود را پاسداری کرد. ولی نباید به حیله ترامپ و مشاوران نئوکان و جنگ طلب میدان داد.
باید توجه کنیم که اسرائیل نیز با دشمنسازی و تأکید بر دشمنان بیرونی به بقای خود ادامه میدهد. کسی که شرایط ساختاری و تناقضات درونی اسرائیل را بشناسد متوجه خواهد شد که به مجرد اینکه صلحی برقرار شود یا دیگر دشمنی خارجی وجود نداشته باشد، تضادها و تناقضات داخلی اسرائیل که گوناگون، بحران زا و ژرف اند، بروز خواهند کرد. درنتیجه هرگونه کمک به پایدار نگه داشتن دشمن خارجی به نفع اسرائیل خواهد بود و بیتردید تندروان اسرائیلی که بخوبی از تناقضات داخلی خود آگاهند، هرگز در هیچ شرایطی، تن به صلح نخواهند داد.
پس زمانی که ترامپ بیبهره از علم سیاست با منیتی غیرقابل باور، بهعنوان رئیس جمهوری امریکا انتخاب شده است، براحتی مورد سوءاستفاده اسرائیل قرار میگیرد و زمینه خطر برای ایران را تقویت میکند. در این شرایط، هر رخدادی توسط هرکسی پیش آید که وجهه ملی را بالا برد و نام عزیز ایران را بلند آوازهتر سازد، اهمیتی چشمگیر دارد. حالا آقای اصغر فرهادی با کسب دو اسکار در بین کارگردانان بسیار مطرح جهان قرار گرفته است. اتفاقی بسیار مبارک بویژه در این شرایط. باید توجه کرد که از لحظه نامزدی این جایزه، انواع گفتوگوها و تحلیلها به نفع ایران رو به فزونی نهاد و بر وجهه اجتماعی و فرهنگی ایران افزود.
در نتیجه، برای مردم جهان پرسشی مطرح میشود که آیا میتوان انگهایی را که برخی دولتمردان و گروهی از رسانههای غربی به ایران میزنند براستی باور کرد؟ آیا جامعهای که قادر به تولید و ساخت آثار ارزنده فرهنگی است و از این زاویه قادر به مطرح شدن در سطح جهانی است، همزمان می تواند چنان تصویری داشته باشد که گروههای یاد شده به نمایش میگذارند؟برنده شدن و کسبِ اسکار، به کف آوردن این شایستگی، در بین فرهیختگان جهان، حداقل برخی تهمتها و توهینها را مورد تردید قرار می دهد و جایگاه بهتری به ایران میبخشد و پیام صلح دوستی و غنای فرهنگی ایران را برجسته میکند.
هنر در مواقعی قادر است جنبه خنثیکننده سیاستهای منفی را داشته باشد و شرایط واقعی جامعهای را به شکل مهمی برجسته کند. کاری که ادبیات ایران برای قرنها بدان توانا بوده است. «فرد هالیدی» که سالها استاد و رئیس مدرسه اقتصاد لندن بود، زمانی تأکید کرد که ادبیات ایران در قله ادبیات جهان قرار دارد و دیگر جوامع صاحب ادبیات فاخر در دامنه این کوه هستند.
چنین تعبیری که اختلاف بسیار فاحش ادبیات ایران با دیگر کشورها را بیان میکند، قرنها زبان صلح و دوستی و عشق و عرفان بوده و همیشه جایگاه ایران را حتی در سیاست بهتر جلوه داده است. سینمای ایران هم یکی از این موارد استثنایی است که ایران را صاحب نام کرده و میتواند به امر سیاست کمک کند و در شرایطی که مشکلات اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی قابل ملاحظهای وجود دارد، غرور ملی را تقویت میکند و به امکان شکلگیری عزم ملی که راهبرد حیاتی کنونی ایران است و برای حل بسیاری از مشکلات، حیاتی است، یاری تعیینکننده و ارزندهای رساند. این اتفاق خجسته همچنین نمیتواند در منطقه نیز، بیتأثیر باشد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر