تجاوز ۵ نفره به معلم جوان در جنوب تهران
چندی قبل دختر ۲۲ سالهيي به نام فهيمه براي رفتن به آموزشگاه از منزلشان در منطقه شهران خارج شد و ديگر برنگشت.
فرداي آن روز پسر ناشناسي با پدر فهيمه تماس گرفت و گفت: ما دخترتان را گروگان گرفتهايم و بايد ۴۵۰ هزار تومان به ما بدهيد تا فهيمه را آزاد كنيم.
پدر فهيمه قبول كرد و شخصا با آدمربا در ميدان صادقيه تهران قرار ملاقات گذاشت تا پول درخواستي را تحويل بدهد و دخترش را آزاد كند، اما ابتدا موضوع را با پليس در ميان گذاشت. كارآگاهان به او توصيه كردند، با كيف پول در سر قرار حاضر شود و منتظر رسيدن آدمربا بماند. ساعتي پيش از فرا رسيدن زمان ملاقات، ماموران در اطراف محل قرار كمين كردند. بدون اينكه ديده شوند.
اما پدر فهيمه هر چه به انتظار ايستاد، خبري از جوان ناشناس نشد.
او با نااميدي و اضطراب به خانه برگشت و همان شب جوان ناشناس در يك تماس تلفني به او گفت: دخترت هرگز به خانه برنميگردد. ديگر منتظرش نباشيد. پس از گفتن اين جمله فورا تلفن را قطع كرد.
از سوي ديگر، كارآگاهان جستوجوي گستردهيي را براي يافتن دختر ربوده شده آغاز كردند تا اينكه با گذشت پنج روز از اين ماجرا، فهيمه با پدرش تماس گرفت و گفت: من در ميدان آزادي منتظرت هستم و از چنگ آدمربايان فرار كردهام. ماموران همراه با پدر فهيمه به ميدان آزادي رفتند و با دختر جوان روبرو شدند. فهيمه همان موقع همراه ماموران به دايره يازدهم آگاهي تهران رفت تا در آنجا شكايت خود را مطرح كند.
ماموران كنجكاو بودند كه بدانند چه بلايي بر سر فهيمه آمده و چگونه به تنهايي برگشته است.
فهيمه كه بشدت ترسيده بود ماجراي ربوده شدنش را چنين تعريف كرد: روز دوم اسفندماه از آموزشگاه بيرون آمدم تا به خانه برگردم. در ميدان نور سوار خودرويي شدم كه سه سرنشين داشت. هر سه پسر جواني بودند كه يكي از آنها در صندلي جلو و ديگري در صندلي عقب نشسته بود. جوان سوم هم رانندگي ميكرد. در ميانه راه پسر جواني كه در صندلي عقب نشسته بود، چاقويي از جيبش درآورد و به پهلويم فشار داد. ميخواستم فرياد بزنم، اما دستهايش را روي دهانم گذاشت و مرا روي صندلي خواباند.
آنها در تاريكي شب به سمت يافتآباد راه افتادند و مرا در منطقه چهاردانگه به اتاقكي در حاشيه يك زمين كشاورزي بردند.
به آنها التماس كردم كه با من كاري نداشته باشند، اما هر سه با زور وحشيگري به من تجاوز كردند و بعد مرا در اتاقي انداختند و زندانيام كردند.
فرداي آن روز هم دو جوان افغاني كه كارگر زمين كشاورزي بودند به سراغم آمدند و به من تجاوز كردند.
چند بار ميخواستم خودم را بكشم، اما نشد. مدت چهار شبانه روز در آن خانه كوچك زنداني بودم، تا اينكه روز پنجم، سه پسر جوان براي انجام كاري از آنجا رفتند، ساعتي بعد به سراغ يكي از كارگران افغاني رفتم و با دادن مقداري پول و زنجير طلايم از او خواستم كه يك اتومبيل برايم بگيرد. او هم پذيرفت و با گرفتن پول و زنجير طلا مرا سوار اتومبيل كرد تا از آنجا بروم…
بعد از صحبت هاي فهيمه، كارآگاهان به منطقه چهاردانگه رفتند و دو كارگر افغاني به نام اوصف و شكور و پسرجواني به نام مصطفي )19ساله( را كه راننده اتومبيل بود، دستگير كردند.
اوصف و شكور به تجاوز به دختر جوان اعتراف كردند و مصطفي در بازجويي اوليه گفت: من راننده بودم و از ماجراي آدمربايي خبر نداشتم و يكي از دوستانم به من گفته بود كه در منطقه ميدان نور با دوست دخترش قرار دارد. من هم با آنها رفتم، اما وقتي دختر جوان سوار ماشين شد. دوستم با چاقو او را تهديد كرد و به زمين كشاورزي برد. اما همين جوان در بازجوييهاي بعدي اعتراف كرد كه او نقشه آدمربايي را ميدانسته و به دختر جوان هم تجاوز كرده است.
كارآگاهان با اطلاعات به دست آمده، يكي از همدستان او به نام داود را كه در ربودن فهيمه شركت داشت دستگير كردند. اما هنوز سومين جوان فراري است.
پرونده اين آدمربايي به شعبه 77 دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد و ديروز در دادگاه مصطفي و همدستش داود به ربودن دختر و تجاوز به او اعتراف كردند.
اكنون تلاشي دوباره براي دستگيري سومين جوان متجاوز آغاز شده است تا قاضي دادگاه حكم خود را درباره متهمان صادر كند.
پرونده اين جنايت سياه كه با توجه به اقرار صريح ربايندگان دختر جوان به تجاوز به عنف به نظر مى رسد آنان با مجازات اعدام روبرو شوند به شعبه ۷۷ دادگاه كيفرى استان تهران ارجاع شده است وقرار است ۵ قاضى به اتهامات هولناك عاملان جنايت سياه رسيدگى كنند.
منبع: عصرایران
نظر کاربران
دختران و زنان نباید در هر ماشینی سوار شوند در جاهای خلوت یا تاریک رفت و آمد نکنند اعتماد به هیچ مرد غریبه ای نکنند وضعیت خیلی خطرناکه درک کنید
شیرها و گرگها موقع شکار هدفشان در درجه اول پیرها - بچه ها - مریضها و ... هستند تا با کمترین زحمت بیشترین استفاده را ببرند. درنده های 2 پا نیز دختران و زنان ساده را هدف میگیرند البته بدشانسی را هم نباید فراموش کرد
مرگ برای مسولین کمه.خیلی بدبختیم
این مطالب را در خبرهای تلویزیون ورادیو منعکس کنید تا هشداری برای خانواده ها باشد و خودشان مراقب زنان و فرزندانشان باشند
يلى متاثر شدم!!
چرا پخش نميكنند در رسانه ها تا همه بدانند و بفهمند؟
... !
اگه مشابه این اتفاقات کثیف قبلا تو تلویزیون انعکاس داده میشد شاید همین دختر جوان هم دچار این مصیبت نمیشد...
اين ماجرا مال سال 1382 است كه جديداً سر زبانها افتاده!!!!
kili bad ast
چرا پلیس که باید حامی مردم باشد در اینگونه موارد دست به افشاگری نمیزند؟ مردم بجای اینکه از پلیس بترسند باید پلیس را حامی و پشتیبان خود بدانند.در جریان قتل های زنان به دست یک مشت جانی تبهکار وقتی قاتل دست به کشتن 10 نفر میزند چرا پلیس به مردم هشدارهای لازم را نمیدهد؟چه اشکالی دارد در تلویزیون و سایر رسانه ها بین برنامه ها چهره و مشخصات این جانیان پخش و مردم آگاه شوند.در تمام دنیا پلیس در موارد اینچنینی عکس و مشخصات مجرم را پخش میکند و مردم در اینگونه موارد میتوانند کمک موثری برای پلیس باشند.
????!!!!
همیشه سعی کنید کهتاکسی بانوان بگیرند
من که خودم یک زن جوان هستم همیشه از اینکه خودرویی که سوارش میشوم راننده اش چه جور آدمی است منو نگران وهراسناک می کندچون کم نیستند رانندگانی که همیشه بگونه ای قصد تعرض دارند حالا شده بایک سوال ساده که در آخر داستانی می شودکه به گرفتن یادادن شماره میشود واین آغاز یک فاجعه!برای من همیشه یک سوال است چرامازنان ایرانی فقط وقتی مردی درکنارماست مورد احترام هستیم وبدون مردحتی بشماره هم نمی آییم چه برسد که امنییت داشته باشیم چرا وقتی مردی به یک زن یا دختر نظر می اندازد با خود یک لحظهفکر نمیکند دختر یا همسرش نیز ممکن است در چنین شرایطی باشدمن اطمینان دارم که اگرهمه مابه دست به دست یکدیگربدهیم وازحریم دفاع کنیم دیگرمشکلی اینچنین دیده نشود به امید خدا
اگر هرچه سريعتر در محله زندگي شان اين خوكهاي كثيف به دار آويخته شوند تعداد اين گونه حوادث تاسفبار كاهش مي يابد.
باید دررسانه هابگویند تاهمه بدانند بااین که مال سال1381است