«راه رفتن روی سیم» در جشنواره فیلم فجر با مخالفتهایی برای حضور روبرو شد. بعد از پایان جشنواره کارگردان این اثر نامهای را به رییسجمهور نوشت و از دغدغههای فرهنگی خود گفت. به همین دلیل سراغ دکتر احمدرضا معتمدی مدرس دانشگاه صدا و سیما و کارگردان «راه رفتن روی سیم» رفتهایم.
روزنامه صبح نو: «راه رفتن روی سیم» در جشنواره فیلم فجر با مخالفتهایی برای حضور روبرو شد. بعد از پایان جشنواره کارگردان این اثر نامهای را به رییسجمهور نوشت و از دغدغههای فرهنگی خود گفت. به همین دلیل سراغ دکتر احمدرضا معتمدی مدرس دانشگاه صدا و سیما و کارگردان «راه رفتن روی سیم» رفتهایم.
بوف کور حواشی بسیاری را بههمراه داشت. از حاشیههای نام فیلم تا نامه به رییسجمهور. بوف کور یا راه رفتن روی سیم؟ از معتمدی صراحتاً جواب خواستیم. او در اینباره میگوید: «راه رفتن روی سیم» اشتباهاً بهعنوان گروه موسیقی که در فیلم حضور دارند به بوف کور مشهور شده چون تهیهکننده قبلی ما به این عنوان پروانه ساخت گرفت و این اسم روی فیلم ماند. موضوع اثر درباره زبان، شعر و موسیقی است. در این اثر به بحران هویت نسل جوان پرداخته شده که یک بحران زبانی، حکمی و فلسفی است. مهاجرت گروه موسیقیِ نشان داده شده یعنی جوان وقتی نمیتواند ارتباط برقرار کند در زبان دچار بحران شده، به جای اینکه خویشتن خویش را پیدا کند به سمت بیگانهگرایی سوق پیدا کرده و مهاجرت میکند. آنجا چیزی پیدا نمیکند و در آن غربت تنها و درمانده مانند یک انسان نیهیلیستِ بی خانمانِ معاصر میماند. من در فیلم مفاهیم فلسفی، حکمی و درد عمیقی را که به آن دچار شدم به تصویر کشیدهام.
کاهش سلیقه مخاطب
هر خالقی دغدغهای دارد اما معتمدی دردهای بسیاری دارد. وی در اینباره بیان میکند: نخبگان و دانشمندان رشتههای دیگر در رشته سینما اظهار نظر میکنند و نباید به این شکل باشد. من در حال حاضر یک آدم دانشگاهی هستم، ۴۰ سال است روی یک شاخه که فلسفه سینماست کار میکنم و هنوز ۱۰ درصد مسیر را نیز نتوانستم بروم. چگونه است که عدهای به خودشان اجازه میدهند در اوقات فراغتشان اظهار نظر کنند. نمیخواهم به کسی تهمت وابستگی بزنم بلکه می گویم سینما را ابتذالگرایان، مجیزگویان و وابستگان آن سوی آب بردند. با ساخت فیلم مبتذل و فروش آن به جای اینکه سلیقه مخاطب را هدایت کنند آن را کاهش دادهاند. در این میان من متعهد به ابن سینا، فارابی، ابن عربی و تفکر علامه طباطبایی و مطهری می دانم و درد، حرف اساسی و بنیادین را با بیان حکمی گذشتگان می گویم اما نمیدانم چرا حرف من و فیلم را نمیفهمند؟ یا زیادی میفهمند و اصلاً مخالف این نوع بیان هستند و یا نمیفهمند و باید از کسانی که اینها را انتخاب کردند بپرسیم چرا این افراد انتخاب شدهاند؟ اگر هم فیلم من ضعیف است و نمیتواند حرف خود را بزند این موضوع را بگویند.
من رییسجمهور را میشناسم نه وزیر
معتمدی طی نامهای به رییسجمهور دغدغههای فرهنگی خود را بیان کرد، دلیل چرایی نامه به رییسجمهور به جای وزیر ارشاد را از معتمدی جویا شدیم. این کارگردان تصریح کرد: وزیر ارشاد تازه مسوولیت خود را دریافت کردهاند، من ایشان را نمیشناسم ولی رییسجمهور را میشناسم، رأی یک ملت است و از این نظر شأنیت دارند. من حداقل ایشان را بهعنوان یک حقوقدان پذیرفتهام و خطاب به ایشان نوشتهام شما خود متخصص یک رشته از علوم انسانی هستید و میدانید صاحب نظر شدن و صاحب رأی شدن در این رشته چقدر زحمت میخواهد، آن وقت چرا سینما حیاط خلوت علوم دیگر شده است. اشکال ندارد که برخی افراد ورود میکنند اما حکم نباید صادر کنند چون صلاحیت آن را ندارند. من باید به کسی که میشناسم گلایه کنم البته امیدوارم وزیر ارشاد نیز به این گلایهها توجه کنند.
به سیاسی شدن نامه فرهنگی خود اعتراض دارم
وی در ادامه تاکید کرد: نامه من به رییسجمهور صرفاً یک نامه فرهنگی است، دغدغه فرهنگی و هنری دارد و به شدت با طرح آن در یک بستر و زمینه سیاسی مخالف هستم. از ابتدای حضورم در عرصه فرهنگ که بیش از ۳۰ سال است با حضور سیاست در فرهنگ مخالفت کردهام. حال چگونه میتوانم در یک کانتکس سیاسی حرف فرهنگی خود را بیان کنم. اساساً تمام مشکلات ما در حوزه فرهنگ بهدلیل سیاست زدگی است، من با همکاران خودم هم که برای کاندیداهای سیاسی فیلم میسازند مخالفت کرده و به آنها اعتراض میکنم که شأن فرهنگ را نادیده میانگارید. با هر گونه سوءاستفاده سیاسی از فرهنگ و هنر و به ویژه نامه فرهنگی خود به رییسجمهور در بستر سیاسی از سوی جناحهای مختلف مخالفت میکنم و اعتراض دارم.
این استاد دانشگاه صدا و سیما ادامه داد: اساساً به نظر میرسد این نکته مغفول در یک جنبش فرهنگی است که آن قدر اعتبار موضع فرهنگی را نمیشناسد که حتماً باید آن را زیر یک ویترین سیاسی مطرح کند گویی فرهنگ زائدهای از سیاست است. فرهنگ را اگر بشناسیم خیلی بزرگتر از سیاست و امثال آن است و موضع فرهنگی منشأ حیات یک ملت و تمدن میتواند باشد. متاسفانه ما در کشور با کوتولههایی روبهرو هستیم که هر موضع فرهنگی را باید از یک قاب سیاسی تماشا کنند. اصلاً خدا به آنها قدرت بینش فرهنگی نداده است.
در نامه معتمدی از موسیقی به شکل تخصصی سخن به میان آمده است که کنجکاوی ما را برانگیخت. کارگردان «راه رفتن روی سیم» به آشنایی خود با موسیقی اشاره و در این باب خاطر نشان کرد: کنسرتهای بسیاری این روزها مبتذل هستند. در چنین وضعیتی ما فیلمی ساختهایم که حکمت موسیقی را بیان میکند. من هم به کسانی که موسیقی را با تخدیر و هزار نجاسات دیگر آلوده میکنند و هم کسانی که بی جهت شرایط را برای یک موسیقی فاخر و شریف محدود میکنند اعتراض دارم. چرا باید تئوریهای موسیقی را عبدالقادر مراغهای، ابن سینا، فارابی گفته باشند و موسیقیاش را باخ و بتهوون و موتزارت بنوازند؟ چرا ما نباید یک موسیقی مطابق با الکبیر فارابی داشته باشیم، ما فقه اکبر خود و رشتهای که برکت زیادی ممکن است برای ما داشته باشد را نادیده گرفتیم و از این بابت دلم میسوزد.
کار آقایان حذف نامهای بزرگ است
عقیده رییسجمهور درباره موسیقی موردی بود که در نامه معتمدی به چشم میآمد. مسالهای که معتمدی در نامه از آشنایی گذشته و اشاره به آن عقیده نوشته است. وی در اینباره اظهار میکند: دوره اشاره شده در نامه به رییسجمهور سالهای ۶۰ و ۶۱ است که ایشان عضو شورای سرپرستی صدا و سیما بودند و ما یک کارمند جزء و دانشجو بودیم. در آن دوره ایشان اظهار نظرهای بسیار روشنفکرانهای در باب هنر داشتند و همیشه از ساحت هنر به ویژه از موسیقی کلاسیک دفاع کردند. من هم بسیار طرفدار آن موسیقی کلاسیک هستم. موسیقی علمی و کلاسیک میتواند هر فرهنگی را ارتقا دهد پس به این سمت حرکت کنیم تا هم احساس شخصیت را به نسل جوان برگردانیم و هم زبانی که برخاسته از دانش و فرهنگ ماست در آنجا جریان پیدا کند و یک احساس تشخص فرهنگی شکل گیرد. اعتراض من برای حضور در جشنواره نیست بلکه بحث این است که ما باید تکلیف خود را بدانیم.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر