ژنرال خلوصي آكار، فرمانده ستاد كل نيروهاي مسلح تركيه، اعلام كرده كه به زودي شهر الباب به طور كامل از كنترل داعش خارج خواهد شد و اين شهر مهم و استراتژيك در اختيار ارتش آزاد سوريه و نظاميان تركيه قرار خواهد گرفت.
محمدعلي دستمالي در اعتماد نوشت: ژنرال خلوصي آكار، فرمانده ستاد كل نيروهاي مسلح تركيه، اعلام كرده كه به زودي شهر الباب به طور كامل از كنترل داعش خارج خواهد شد و اين شهر مهم و استراتژيك در اختيار ارتش آزاد سوريه و نظاميان تركيه قرار خواهد گرفت. متعاقب آن، رجب طيب اردوغان، رييسجمهور تركيه نيز براي چندمين بار اعلام كرد كه هدف بعدي تركيه، گرفتن شهر منبج است. بنعلي يلدرم، نخستوزير تركيه و رهبر حزب عدالت و توسعه نيز اعلام كرده كه كشورش براي فتح رقه برنامه دارد و ميتواند نيروهاي آلمان را نيز در اين عمليات بزرگ، سهيم كند!
فارغ از اينكه در سخنان اين سه مقام مهم تركيه، چه اندازه واقعبيني و چه مقدار بلوف سياسي و نظامي وجود دارد، بايد به اين نكته توجه كرد كه تركيه در بازخواني نقش خود در تحولات سياسي و نظامي منطقه و جهان، قدرت خود را در سوريه و عراق ميآزمايد و در آشوب و بلواي به وجود آمده در اين دو كشور، نهتنها به فكر آن است تا سپري در برابر تهديدات ناشي از حضور گروههاي تروريستي براي خود به وجود بياورد، بلكه به فكر آن است كه از حالا به گونهاي عمل شود كه در مقاطع آتي اين دو كشور، تركيه از نفوذ و توان اثرگذاري بالايي برخوردار باشد.
حد و مرز خواستههاي تركيه در سوريه كجاست و در سوريه تا كجا پيش خواهد رفت؟ در پاسخ به اين سوال بايد گفت: شرايط جهان و منطقه، آن قدر تغيير يافته كه برخلاف ادعاي برخي تحليلگران، تركيه در خواب و روياي طرح مجدد ادعاهاي ارضي، قلمرو و احياي امپراتوري و فلان نيست. بلكه آن چيزي كه آنكارا و تيم اردوغان در جستوجوي آن است، از اساس و در نگرشي واقعبينانه، احتمالا حتي از الحاق اراضي هم ارزشمندتر، مهمتر و حساستر است. به اين معني كه تركيه، به دنبال دستيابي به بالاترين حد نفوذ و بيشترين ميزان توان اثرگذاري بر آينده سوريه است و در راستاي رسيدن به اين هدف، در سوريه روي سناريوهاي متعدد و بازيگران متفاوتي، سرمايهگذاري كرده است.
بخشي از اين اهداف و سرمايهگذاريها عبارتند از: استقرار نيرو و حمايت از ارتش آزاد در جرابلس و الباب، تلاش براي اشغال منبج و مشاركت در آزادسازي رقه، ممانعت از يكپارچه شدن سه منطقه از همگسسته كردنشين شمال سوريه يعني جزيره، كوباني و عفرين، تقويت نيروهاي تركمن، سازماندهي منسجم جيشالاسلام، تلاش براي گرفتن بيشترين سهم در مذاكرات براي گروههاي معارض، حمايت از اعراب ليبرال و اعراب اخواني، اصرار بر سناريوي تشكيل منطقه امن و پس از آن تلاش براي اعلام منطقه پرواز ممنوع، درگيري با كردهاي وابسته به پ.ك.ك و حمايت از كردهاي وابسته به بارزاني، تلاش براي اقناع امريكا و سعي در اقناع روسيه در حفظ وضعيت موجود.
اگرچه پيشرفت تركيه در همه اين حوزهها به يك اندازه نبوده و به عنوان مثال، هنوز هم روشن نيست كه تيم ترامپ تا چه اندازه به خواستههاي اردوغان و يلدرم روي خوش نشان ميدهد اما واقعيت اين است كه در سوريه و بر روي ارض واقع، تركيه كنوني، تركيه يك سال پيش نيست. تركيهاي كه به شكل مداوم به حمايت از داعش متهم ميشد و در خوف و رجاي انتقامگيري روسيه بود كجا و تركيهاي كه امروز در قزاقستان در كنار ايران و روسيه ايستاده و در سوي ديگر، در حال پيشروي در الباب و ديگر مناطق شمال سوريه است كجا؟ آيا ميتوان اين دو را يكي دانست؟ آيا باز هم ميتوان با ارايه تحليلهاي عجيب چندمني، مدعي آن شد كه همچنان كه عربستان سعودي در باتلاق يمن گرفتار شده، تركيه نيز در باتلاق سوريه، فرو رفته است؟ خير. پيام روشن صحنه، اين نيست.
به عنوان مثال، در بحث الباب، تمام شواهد نشاندهنده اين است كه تركيه با توافق روسيه وارد شده و سناريوي مطلوب خود را پيش ميبرد و در مواضع رسمي ايران نيز شاهد مخالفت با اقدامات تركيه نيستيم و از آن سو، دولت سوريه نيز مواضعي اتخاذ ميكند كه شايبه توافق ضمني را به اذهان متبادر ميكند.
نگاهي به اقدامات و رفتارهاي تركيه در حوزههاي مختلف سياسي، ديپلماسي، نظامي، آوارگان و هماهنگيهاي مرتبط با ژنو و منطقه امن، نشاندهنده اين است كه اين بازيگر بيشفعال، در اين پرونده، چنان دخيل و سهيم شده كه دستكم در دو سناريوي مفروض و دم دست، ميتواند چنين تمنيات و خواستههايي داشته باشد:
١. در سناريوي حل سياسي بحران سوريه مشروط به ماندن بشار اسد در راس قدرت، تركيه خواهان آن خواهد بود كه بخشي از چهرههاي معارض تحت حمايت خود را به دولت تزريق كرده و زمينه قدرت گرفتن آنان را فراهم بياورد. در اين سناريو، تركيه به شكل كجدار و مريز، بشار اسد را تحمل خواهد كرد اما براي كنار نهادن او به شكلي كمهزينه و معقول، از هيچ تلاشي فروگذار نخواهد كرد. يكي از ويژگيهاي منفي و نامطلوب اين سناريو براي تركيه، آن است كه در چنين حالتي، كنترل مناطق كردنشين شمال سوريه، در عمل براي آنكارا ناممكن خواهد بود. چراكه در اين چارچوب، توافق نانوشته پ.ك.ك و بشار اسد به قوت خود باقي خواهد ماند و احزاب كردي نزديك به بارزاني كه مورد تاييد تركيه هستند، در شمال سوريه جايگاهي نخواهند داشت.
٢. در سناريوي مفروض حذف بشار اسد از راه تداوم جنگ و انتقال قدرت به شكل سريع، دست تركيه در سوريه بازتر خواهد بود و در اين سناريو، نه تنها معارضين سوري تحتالحمايه تركيه، سهمي جدي در ساختار قدرت سوريه خواهند داشت بلكه در نوار نهصد كيلومتري مرز سوريه و تركيه، كنترل كردها براي تركيه، آسانتر خواهد شد و در فاز دوردست بازسازي سوريه و ترميمي ساختار اقتصادي نابودشده سوريه، بازار بزرگي در اختيار تركيه قرار خواهد گرفت.
صدالبته تركيه در رسيدن به اهداف و مقاصد خود در سوريه، با موانع و مشكلاتي روبهروست و چنين نيست كه يك ظفر تاريخي و بدون هزينه و بيدردسر، در انتظار تركيه باشد اما در هر حال، ميدان سوريه آزموني است در برابر كشوري كه قصد دارد در سناريوي ٢٠٢٣ به يكي از قدرتهاي جدي منطقه تبديل شود. اين مساله، نهتنها بر سرنوشت حزب عدالت و توسعه، بلكه بر روند سياسي رشد تركيه در ساليان آتي، اثرگذار خواهد بود.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر