جسد راننده کامیون مفقود شده در بهمن سهمگین جاده آبعلی که تصور میشد در دره برف گرفته مدفون شده است، پس از ۱۷ روز بیخبری در بالکن یکی از ویلاهای دره مبارک آباد پیدا شد.
روزنامه ایران: جسد راننده کامیون مفقود شده در بهمن سهمگین جاده آبعلی که تصور میشد در دره برف گرفته مدفون شده است، پس از ۱۷ روز بیخبری در بالکن یکی از ویلاهای دره مبارک آباد پیدا شد.
سید محمد ضیاء که پس از ۲۵ سال رانندگی در جادهها نمیخواست براحتی تسلیم مرگ شود، به امید یافتن راه نجاتی، برای زنده ماندن بسختی جنگید و با همه توانی که در بدن مجروح و خستهاش داشت از آوار بهمن گریخت و خود را به روستا و به نزدیکترین ویلا رساند. اما افسوس که بدنش از شدت سرما یخ زده بود و زخمهایش خونریزی کرده بود. او به امید نجات با هر سختی خود را با تن مجروح از بالای دیوار به بالکن رساند تا شاید اهالی خانه یا مردم روستا صدایش را بشنوند. درآن سرمای استخوان سوز و درحالی که میدانست آخرین لحظههای زندگی را پیش رو دارد دراوج ناتوانی دستش را به زحمت بالا آورد و به شیشه کوبید و با آخرین توانش فریاد کشید و کمک خواست. اما...
ساعت حدود ۱۱ صبح دیروز و با گذشت ۱۷ روز پس ازسقوط بهمن سهمگین درجاده هراز، سرایدار یکی از ویلاهای روستای مبارک آباد برای نظافت به آنجا رفت. سکوت مرموزی در ویلا سایه انداخته بود. پیرمرد کلیدش را درون قفل چرخاند و باسختی در را باز کرد. وارد حیاط که شد ناگهان نگاهش به رد خون روی در و دیوار افتاد. بعد هم به شیشه شکسته ورودی خیره شد. با دیدن این صحنه بشدت نگران شد. برای اینکه راه ورودش به بالکن را باز کند پارو را برداشت اما وقتی برف را کنار زد صحنه غیرقابل باوری پیش چشمش دید. جسدی یخ زده در بالکن افتاده بود. پیرمرد که وحشتزده بود بیمحابا فریاد میزد و کمک میخواست.
سرانجام اهالی روستا رسیدند و پلیس را خبر کردند. مأموران کلانتری آبعلی با گزارش این حادثه بسرعت راهی محل موردنظر شدند. بعد هم تیمهای تخصصی و بازپرس کشیک به محل اعزام شدند و تحقیقات آغاز شد. ازآنجا که مرد یخ زده ناشناس بود مأموران احتمال دادند او همان راننده کامیونی باشد که ۱۷ روز پیش در دره مبارک آباد زیر بهمن مانده وهیچ ردی از او بدست نیامده بود. اما همان موقع پرسشی عجیب در ذهنشان نقش بست. این ویلا تا محل سقوط ۸۰۰-۷۰۰ متر فاصله داشت!
پایان تلخ چشم انتظاری
ازسوی دیگر برادر و بستگان راننده کامیون مفقود شده که در تمام این روزها در کنار تیمهای امدادی، هلال احمر، شهرداری و فرمانداری بودند با اطلاع ازاین ماجرا خود را به ویلای مورد نظر رساندند.چراکه مأموران از سید مصطفی- برادر محمد- خواسته بودند برای شناسایی یک جسد بیاید.
سید مصطفی که داغ برادر بیتابش کرده بود، دیروز در حالی که اشک میریخت به خبرنگار حوادث «ایران» گفت: «وقتی آقای بابایی، معاون خدمات شهری شهرداری آبعلی با من تماس گرفت و گفت برای تعیین هویت جسدی به آبعلی بروم دلم آشوب شد. نمیدانستم باید چه کار کنم. به برادر بزرگم که نزدیکتر به محل بود زنگ زدم اما به هیچکس چیزی نگفتم. یک ساعتی گذشت که برادرم خبر داد که محمد را از دست دادهایم. دیگر حال خودم را نفهمیدم و راهی آبعلی شدم. درآن لحظات سخت ونفسگیر فقط به مادر، همسر و پسر محمد فکر میکردم چراکه نمیدانستم به آنها باید چه بگویم. در این ۱۷ روز یک چشممان اشک بود و یکی خون.
و دست همگی به آسمان بود که بار دیگر بتوانیم سید محمد را سلامت و خندان ببینیم.در این ۱۷ روز اورژانس، هلال احمر، آتشنشانی، شهرداری، راهداری، پلیس، فرمانداری و حتی مردم مبارک آباد تلاش زیادی برای یافتن برادرم کردند و تا شعاع گستردهای عملیات را ادامه دادیم اما هیچ کدام تصور نمیکردیم او را اینطور پیدا کنیم. آن طور که به ما گفتهاند برادرم وقتی خودش را از داخل برف بیرون کشیده، با بدنی کوفته و مجروح چراغ مناره مسجد را دیده و به امید نجات، خودش را به روستا و نخستین ویلا رسانده. اما وقتی کسی در را باز نکرده، از دیوار به داخل حیاط رفته و با هر زحمتی خود را به بالکن رسانده است. آثار خونی که روی در و دیوار ویلا هست نشان میدهد او مجروح بوده و تلاش زیادی برای نجات کرده اما افسوس که سرنوشت به شکل دیگری برایش رقم خورد.با این حال، از طرف خانوادهام از همه عزیزانی که در این مدت بیوقفه برای پیدا کردن برادرم تلاش کردند سپاسگزارم.»
روستاییان چه گفتند؟
پس ازکشف جسد مرد گمشده، مردم روستا که بعد از کولاک و بهمن سنگین، برای یافتن راننده گمشده کامیون بنز در کنار امدادگران مشغول جست و جو بودند یاد اتفاقات عجیب بعد از سقوط افتادند. یکی از روستاییان گفت: «اینجا شبهای تاریکی دارد. ۱۴ بهمن هم با توجه به اینکه بهمن و کولاک شده بود تاریکی مطلق بود. نخستین خانه مسکونی از این ویلا ۵۰ متر دورتر است. ما آن شب صداهای گنگی را میشنیدیم. اما هرچه تلاش کردیم به نتیجهای نرسیدیم. به قدری اینجا تاریک بود که هیچ ردی پیدا نکردیم و هرگز تصور نمیکردیم که مرد گمشده اینجا افتاده باشد.»
اظهارات فرمانده انتظامی شرق استان تهران
سردار ناظری- فرمانده انتظامی شرق استان تهران- که جمعه ۲۹ بهمن با حضور در محل جست و جو، نظارت مستقیمی به روند عملیات داشت به خبرنگار حوادث «ایران» گفت: «در پی بهمن ۱۷ روز قبل در محور هراز نزدیک پایگاه راهداری مبارک آباد سه نفر از جمله مرحوم طلوعی رئیس راهداری پردیس، راننده یک خودروی لکسوس و سرنشین کامیون بنز جان باختند.البته راننده یک کامیونت ایسوزو نیز پس از ۱۵ ساعت به طورمعجزه آسا زنده از زیر برف بیرون کشیده شد و به بیمارستان انتقال یافت.
ضمن اینکه خانواده راننده کامیون بنز اعلام مفقودی کردند. در این ۱۶ روز با پیگیری عوامل امدادی، نیروهای شهرداری، راهداری و... با وجود بارش برف در منطقه عملیات تا شعاع چند کیلومتری ادامه داشت. اما متأسفانه هیچ نشانی از فرد گمشده پیدا نشد. صبح جمعه شخصاً به محل رفتم و با نقطهگذاری در مناطق خاصی عملیات ادامه یافت. این شرایط گرچه بینتیجه بود اما همچنان با جدیت پیگیری شد. تا اینکه صبح شنبه، سرایدار ویلایی در ۸۰۰ متری محل حادثه در روستای مبارک آباد، جسد را پیدا کرد. این درحالی است که هزینههای عملیات جستوجو نیزبسیارسنگین بود اما با این حال برحسب وظیفه این عملیات گسترده باتلاشهای شبانه روزی امدادگران و مردم شریف منطقه تا رسیدن به نتیجه نهایی ادامه یافت.»
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
میخواید هزینه جستجو رو هم ازشون بگیرید یه وقت تعارف نکنید
روح ک ش
خدا رحمتش کنه. ولی کسیکه این داستان رو نوشتی از کجا فهمیدی ایشون آخرین لحظه چکاری کرده؟؟نکنه اونجا بودی؟؟
...... و درحالی که میدانست آخرین لحظههای زندگی را پیش رو دارد دراوج ناتوانی دستش را به زحمت بالا آورد و به شیشه کوبید و با آخرین توانش فریاد کشید و کمک خواست. اما
بدون نام
ای وای بیچاره چه مرگ دردناکی داشته خدا رحمتش کند.
حمیدپرنیا
اولا ک خدابیامرزه...
ثانیا چرابحث هزینه را بیان میکنین واقعا خجالت نمیکشین.
حقوق شهروندی چی میشه اقای محترم.
اگ برادرخودت بود واقعا اینجوری حرف میزدین یا حتماازامکانت دولتی هم استفاده میکردین.
متاسفم برات
نظر کاربران
اخی طفلک.به خانواداش تسلیت میگم
میخواید هزینه جستجو رو هم ازشون بگیرید یه وقت تعارف نکنید
خدا رحمتش کنه. ولی کسیکه این داستان رو نوشتی از کجا فهمیدی ایشون آخرین لحظه چکاری کرده؟؟نکنه اونجا بودی؟؟
...... و درحالی که میدانست آخرین لحظههای زندگی را پیش رو دارد دراوج ناتوانی دستش را به زحمت بالا آورد و به شیشه کوبید و با آخرین توانش فریاد کشید و کمک خواست. اما
ای وای بیچاره چه مرگ دردناکی داشته خدا رحمتش کند.
اولا ک خدابیامرزه...
ثانیا چرابحث هزینه را بیان میکنین واقعا خجالت نمیکشین.
حقوق شهروندی چی میشه اقای محترم.
اگ برادرخودت بود واقعا اینجوری حرف میزدین یا حتماازامکانت دولتی هم استفاده میکردین.
متاسفم برات