عبور از روحانی؛ پشت پرده «آشتی ملی اصلاح طلبان»؟
اصلاح طلبان طرح تازه ای برای تداوم سیاست ورزی شان دارند و گویا چند فاز تا انتخابات برای این مسئله طراحی کرده اند. از قرار آنچه رخ داده این است که آنها در پی تغییر نسبت سیاسی خود با حاکمیت هستند و از همین رهگذر بنا دارند تا به شکل دیگری از حضور در سپهر سیاست ایران برسند.
رازهای یک پژوهش سیاسی
از همان زمانی که حسن روحانی و اصلاح طلبان به یک پیمان نانوشته برای رسیدن به ریاست جمهوری دست یافتند چهره هایی از اصلاح طلبان را یافت که مخالفان این همچسبی سیاسی بودند. افرادی که سرمایه گذاری روی فردی از جناح مقابل را نامناسب و پرهزینه می دانستند. در این بین اما برخی دیگر از جریان اصلاحات اگر چه چندان دل خوشی از این انتخاب سیاسی نداشتند اما آن را مقتضای زمانه خود می دانستند؛ دریچه ای برای بازگشت به قدرت رسمی. محمدرضا تاجیک در این مورد گفته بود: «یک سطح تحلیل گفتمانی است که گفتمان اصلاح طلبی و گفتمانی که به نام اعتدال مطرح شده را بررسی می کند. من گفتمان اعتدال را اگر تعریف و تدوین شود، جزئی از اصلاح طلبی می بینم ونه چیزی در کنار آن.
بعد او هم سعید حجاریان حسن روحانی را یک دولت استثنایی نام نهاده وگفته بود: «برنامه این دولت نه دموکراتیزاسیون که نرمالیزاسیون است.» او معنا و مراد خود از نرمالیزاسیون را هم تشریح می کند.
حجاریان در مقاله اش، با مدل تئوری پولانتزاس از دولت های استثنایی، تشریح می کند که هدف روحانی عبور از شرایط استثنایی دولت های نهم و دهم و بازگرداندن شرابط به حالت نرمال است. از نطر او و طبق این نظریه دولت استثنایی تلاش می کند تابا تکیه بر پوپولیسم، روتین ها و روال ها را بکشند. می خواهد قواعد را به هم بریزد و استثنا را تبدیل به قاعده کند. عجیب نبود که دولت احمدی نژاد به مثابه یک دولت استثنایی، می خواست شرایط آخرالزمانی ایجاد کند، دنبال معجزه هزاره سوم بود. گفتمان اعتدال به دنبال نرمالیزاسیون و عادی سازی است. هدف دولت روحانی از عادی سازی بازگرداندن عرصه عمومی کشور به شرایط غیر استثنایی و نرمال کردن فضاست.» او حتی در یک مصاحبه دیگر درباره دولت روحانی چنین گفته بود: «دولت کنونی ایران را می توان تا حدودی ایدئولوژیک، تا حدی مدرن و تا حدی عقلانی دانست.
پس با این تفاسیر نگاه اصلاح طلبان نسبت به دولت مشخص بود. آنها یک نگاه ابزاری به دولت مستقر داشته اند. رابطه ای میان دولت و خود برقرار کرده بودند که بر آن مبنا بتوانند سهمی در قدرت رسمی داشته باشند. سرپل این ارتباط آنها با حاکمیت حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی بودند.
ایده جدید برای دوران جدید
خیلی ها فکر می کردند و باور داشتند که این ائتلاف تا انتخابات ۹۶ طول خواهد کشید. برخی بر این باور بودند که زمان جدایی در دوره مربوط به انتخابات ۱۴۰۰ خواهد بود. ناگهان اما با درگذشت هاشمی رفسنجانی همه چیز تغییر کرد. در این میانه افرادی که از فضایل هاشمی سخن می گفتند، پیدا شدند افرادی که از استقلال اصلاح طلبان سخن می گفتند. پیش روتر از همه این عباس عبدی بود که از این استقلال سخن می گفت: «مشکل اصلی این است که سیاست ورزی اصلاح طلبان در سال های گذشته و اکنون نیز ناقص است و شاید همیشه چشم امیدشان به اشخاص از جمله مرحوم هاشمی یا آقای روحانی بوده است. بنابراین اگر براساس روال گذشته بخواهند عمل کنند قطعا دچار خلل خواهند شد ولی اگر قرار باشد این نقص را برطرف کنند پاسخ منفی است.» او در ادامه گفته بود: «مشکلی که چندین بار با دوستان اصلاح طلب و نیز در گفت و گوهای عمومی و مطبوعاتی مطرح کردم همین بود که اصلاح طلبان باید نقش مستقلی از هر نیروی دیگری برای خود تعریف کنند نه آنکه به امید این و آن باشند. این وابستگی ها کمکی به حل مشکلات ایران نمی کند. الان هم به نظرم مشکلی نخواهد داشت.
به بیان دیگر تصوری که می شد از این اظهارات و سخنانی مشابه آن داشت این بود که اصلاح طلبانی که تا دیروز هاشمی رفسنجانی را کانال ارتباطی خود با حاکمیت می داسنتد حالا بعد از او به جای شیفت به فرد دیگری به ارتباط مستقیم و بدون واسطه فکر می کردند.
محمد هاشمی در این مورد گفته است: «اصلاح طلبان، یک گروه سیاسی در این کشور هستند و نمی توانند بدون ارتباط با رهبری نظام همه فعالیت هایشان را داشته باشند و انجام دهند. در زمان حیات آیت ا... هاشمی، ایشان واسطه ای بین جناح ها، گروه ها و افراد با مقام معظم رهبری بودند. آنها مطالب خود را به آیت ا... هاشمی می گفتند و ایشان یا خودشان به صورت مستقیم یا غیرمستقیم موضوعات را با رهبری مطرح می کردند یا مطالب رهبری را به این طرف منتقل می کردند یعنی به عنوان یک واسطه یا کاتالیزور عمل می کردند. ظاهرا الان در نبود ایشان شخصیت دیگری نیست که آن نوع رابطه را با رهبری داشته باشد که آقای هاشمی داشتند. کسی که بتواند مطالب را در فضای مناسبی مطرح کند.در این شرایط اصلاح طلبان به این فکر افتادند که با خلاء وجود آقای هاشمی، خودشان مستقیم و مستقل با حضرت آقا ارتباط بگیرند تا هم مطالباتشان را به ایشان بگویند و هم مستقیما مطالب آقا را بشنوند. من درباره این که چه کسی و به چه صورتی می خواهد این روند را پی بگیرد، اطلاعی ندارم.»
محمد هاشمی البته در این نظر خود تنها نبود. پیش از او حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران به یک روزنامه گفته بود: «در شرایط کنونی رهبر معظم انقلاب تنها شخصیتی هستند که از نسل یاران نزدیک حضرت امام(ره) هستند. در نتیجه اگر تا دیروز آیت ا... هاشمی به نیابت از نظام با برخی از گروه های سیاسی در ارتباط بود و حلقه اتصال این گروه ها به نظام سیاسی تلقی می شد، امروز تنها شخصیتی که می تواند این خلأ را پر کند رهبری انقلاب است، به همین دلیل درخواست این است که مسئولیت های مدنی وسیاسی آیت ا... هاشمی از این پس به حوزه رهبری نظام منتقل شود و مقام معظم رهبری در صورت صلاحدید در این زمینه تدبیر لازم را اتخاذ کنند. در شرایط کننی بخشی از گروه های سیاسی تقاضا دارند که پس از رحلت آیت ا... هاشمی ارتباط این گروه ها به صورت مستقیم با مقام معظم رهبری برقرار شود. آیت ا... هاشمی به نیابت از نظام جمهوری اسلامی بخری از گروه های سیاسی که با نظام سیاسی دچار فاصله شده بودند را در درون نظام حفظ می کرد. با این وجود و پس از رحلت آیت ا... هاشمی به نظر می رسد که باید اقدامی شود تا برخی از گروه های سیاسی را همچنان در درون نظام نگه داریم.
در مرحله اول ما منتظر خواهیم ماند تا نظر مقام معظم رهبری را در این زمینه ببینیم و پس از تدبیر ایشان اهداف دیگر خود را دنبال خواهیم کرد. نباید اجازه داد خلأ آیت ا... هاشمی سبب پاره شدن اتصال برخی گروه ها با نظام سیاسی شود. به نظر من شخصیت هایی مانند رئیس دولت اصلاحات آقای ناطق نوری، آیت ا... سیدحسن خمینی و آقای روحانی و حتی آقای ولایتی می توانند بخشی از این وظیفه را بر عهده بگیرند.»
اما در تحولی دیگر در این مورد محمدرضا تابش خبرهای تازه تری را به رسانه ها داد. او از ارائه درخواست اصلاح طلبان از مقام معظم رهبری برای ارتباط مستقیم و نزدیک تر با ایشان، خبر داد. تابش ماجرا را این گونه روایت کرده است: بسیاری از چهره های اصلاح طلب که مورد شناخت و وثوق رهبری هم هستند، ملاقات و ارتباط با ایشان دارند ولی این ارتباط نزدیک نیست و ما درصدد هستیم این ارتباط برقرار شود. ماباید تلاش کنیم که این ارتباط نزدیک اتفاق بیفتد، چرا که این عدم ارتباط برای ما ضعف وخلأ است و از آن طرف باعث سوءاستفاده جریان رقیب می شود.»
تابش در پاسخ به این سوال که «آیا فرد خاصی قرار است این ارتباط را ایجاد کند یا اصلاح طلبان برنامه خاصی برای برقراری چنین ارتباطی دارند؟» نیز گفته است: «این تقاضا از سوی گروه ها و طیف های مختلف اصلاح طلب خدمت ایشان ارائه شده است؛ ان شاءا... که مورد پذیرش قرار گیرد و مکانیزم آن را نیز باید خود ایشان تعیین کنند که به چه صورتی باشد.»
ماجرای آشتی ملی
نکته اما این است که برخی می گویند این ماجرا از چند ماه قبل تئوریزه شده است. یعنی قبل از درگذشت هاشمی رفسنجانی. اصلاح طلبان گویا از چندی پیش بنا داشتند طرحی با عنوان آشتی ملی را عملی کنند.
حجت الاسلام موسوی لاری، وزیر کشور دولت اصلاحات در این زمینه گفته است: «طرح بحث تعیین موضع قدرت یا ضعف آشتی ملی، تا حد زیادی انحرافی است. چرا که امروز هر حرکتی که در جهت انسجام ملی صورت می گیرد، در پاسخ به یک نیاز جامعه است. همه کسانی که دلسوز جامعه هستند از این که نیروهای فعال جامعه رودرروی هم قرار بگیرند و برابر یکدیگر قد علم کنند و همچنین انرژی های مثبت جامعه تبدیل به انرژی های منفی برای تخریب جامعه شند را نمی پسندند. از این رو آنچه سید محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات مطرح کرده اند، از جامعیت برای حل و فصل برخی موضوعات برخوردار است. چرا که از نظر فضای خارجی می توان گفت که در آمریکا شرایطی در حال شکل گیری است که درست طرف مقابل ماست. از سوی دیگر در داخل کشور هم شرایط خاصی داریم. چرا که وضعیت اقتصادی از یک سو و از دست دادن نیروی ارزنده ای همانند آیت ا... هاشمی رفسنجانی نقطه اتکایی برای همه گروه ها و جناح ها در کشور بود. در پیام رهبر انقلاب و حتی گروه ها و جناح های متفاوت می بینید که همه اذعان داشته اند که آیت ا... هاشمی نقطه اتکایی بوده است. این نقطه اتکا از بین رفته است.
بنابراین در این فضا عقلا و دوراندیشان باید بگویند ما نیاز داریم همه در کنار هم باشیم. آنچه در هشت سال گذشته اتفاق افتاده است، بسیاری ناراحت شدند و همه از آنچه اتفاق افتاده، دلخوری هایی داشته باشند، اما بالاخره این دلخوری ها و ناراحتی ها باید جمع شود. چرا که اگر ادامه پیدا کند، به یک کینه تبدیل می شود که به هیچ وجه قابل برگشت نیست و در این شرایط به زیان جامعه است. از این رو می توان گفت، طرح مسئله آشتی ملی، فارغ از این که از سوی چه کسی مطرح می شود، نیاز امروز جامعه ماست و همه سطوح جامعه این نیاز را احساس می کنند. به همین دلیل بحث این که از چه موضعی این حرف بیان شده، انحرافی است.
بنابراین باید همه تلاش کنند که «آشتی ملی» به نتیجه برسد. وقتی گفته می شود که آشتی ملی نیاز جامعه است بدین معناست که همه دلسوزان جامعه باید بسیج شوند که به این نیاز پاسخ درستی دهند.
در واقع همه کسانی که ایران و جمهوری اسلامی را قبول دارند، اعم از اصلاح طلب و اصولگرا (یعنی همه نیروهای داخل کشور) باید در این زمینه تلاش کنند. کسانی که مسیری غیر از این بروند یا مسیری غیر از این ترسیم کنند. یا شرایط را به خوبی احساس نمی کنند یا اینکه انگیزه های شخصی، حزبی و گروهی شان را ترجیح می دهند. گمانم بر این است که قبل از اینکه بپردازیم، طرح این موضوع از موضع قدرت یا ضعف است، بپذیریم که نیازی است که همه باید به آن پاسخ دهیم.»
ابطحی: آشتی ملی به معنای حمایت ملی از سرنوشت کشور است
محمدعلی ابطحی، رئیس دفتر رئیس دولت اصلاحات نیز درباره این بحث می گوید: «طرح بحث «آشتی ملی» به معنای حمایت ملی از سرنوشت کشور است. براین اساس می توان گفت که نگاه سیدمحمد خاتمی، نگاهی بر این اساس است که وقتی بر سر کلیات در کشور توافق نظر داریم، می توان توان ها را به کار بست تا کشور به صورت بهتری اداره شود. در واقع این پیشنهاد در این راستاست که مردم با رخ دادن اتفاقی چون «آشتی ملی» سربلندتر و موفق تر باشند. بنابراین هر آنچه در راستای تامین این هدف باشد، برای کشور مفید و اینکه طرح این موضوع از چه زاویه ای است می تواند بحث ثانویه باشد.
باید بپذیریم که در کشور شرایطی ایجاد شود تا همه نیروهای کارآمد در خدمت مردم باشند. این موضوعی است که هم در داخل کشور و هم از لحاظ منطقه ای به آن نیازمند هستیم. مهم نیست که این موضوع با موفقیت انجام می شود یا خیر. چه آنکه پیش بینی می شود که طرح این بحث با اقبال مواجه نشود اما مسئله پیش قدم شدن برای حل برخی موضوعات است که راهکارش همان آشتی ملی است. همچنین نباید از اصل این که لیدر یک جریان به آشتی ملی می اندیشد، غافل شد چرا که بسیار مهم و حائز اهمیت است. پرداخت به این موضوع به معنای فاصله گرفتن و بی اهمیتی به طرح مسائل جانبی و بعضا حاشیه برانگیز است. مسائلی که شاید برخی درصدد پررنگ کردن ان باشند اما لیدر یک جریان اصیل با طرح بحثی از نگاه ارجحیت منافع ملی، اثبات می کند که به منافع شخصی و گروهی اش برابر منافع ملی اهمیت نمی دهند. بنابراین طرح این پیشنهادها یک گام به پیش و مفید برای کشور و جامعه است.»
الهه کولایی، عضو شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان نیز معتقد است که موضوع وحدت یکپارچگی یکی از ضرورت های همه جوامع برای دست یافتن به اهدافی است که در آرمان های آنها مطرح می شود. برای کشوری مانند کشور ما که در یک منطقه پرتنش و التهاب از جهان قرار گرفته است، طرح مسئله آشتی ملی یک ضرورت است. چرا که با توجه به تحولاتی که در جامعه جهانی اتفاق افتاده و نظام بین الملل با آن رو به روست، یعنی به قدرت رسیدن نو محافظه کاران و حتی فراتر از آن جریان های بسیار تندرو و ضد ایران در قدرتمندترین کشور جان و تحولاتی که در سطح منطقه در پیرامون ما در جریان است، یکی از مهمترین اتفاقات در سطح منطقه نزدیکی روزافزون اسرائیل و عربستان و شکل گرفتن طراحی های گوناگون علیه منافع مردم ایران در متن آن است.
بنابراین با تجربیات گوناگونی که در سال های گذشته و در دهه های اخیر پشت سر گذاشته ایم، رسیدن و قرار گرفتن در فرآیندی از آشتی، تعامل، سازش و حرکت حول محول منافع عموم مردم ایران یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. ایران در یک فراز بسیار حساس از تاریخ تحولات کشور قرار دارد.
آنچه در هفته های اخیر در کشور ما اتفاق افتاد به ویژه حضور گسترده و تاثیرگذار مردم در خیابان های تهران به خاطر درگذشت آیت ا... هاشمی رفسنجانی، نشان داد که تلاش و تحرک در متن جامعه ما در جریان است.
در واقع جامعه ایران همچنان پویا و پرتحرک برای بهبود شرایط خود در حال تحول است و تحولات جدی را تجربه می کند.
موضوع آشتی، کنار نهادن کینه ها و تمرکز بر منافع همه مردم ایران، استفاده از همه امکاناتی که در درون مرزهای ملی برای برآورده کردن مطالبات همه ایرانیان وجود دارد امروز ضرورتی است که همه دلسوزان و کسانی که نگران آینده ایران هستند نمی توانند به آنها بی توجه باشند.
میرلوحی: آشتی ملی به معنای گذشت است
محمود میرلوحی، معاون پارلمانی وزیر کشور دولت اصلاحات می گوید: «جریان اصلاح طلبی از آغاز فعالیت تا به امروز بیشترین ارتباط، فداکاری و انس را با امام(ره) و منافع ملی کشور داشته است و از هیچ کوششی در این سال ها دریغ نکرده است.
همچنین در سال های اخیر می بینید که با همه محدودیت ها و فشارهایی که به جریان اصلاحات وارد شد اما آنها در صحنه ماندند و فشارها را تحمل کردند ولی دست از اصول اصلاح طلبی برنداشتند و توانستند روندی که بود را با صبوری، تدبیر، برنامه ریزی و احساس مسئولیتش از موانع بیرون آورد. در سال ۹۲ اگر اصلاح طلبان براساس منافع ملی به صحنه نمی آمدند، امروز سرنوشت کشور معلوم نبود.در سال ۹۴ هم با همین سیاست پیش رفتند.
چرا که راهبرد جریان اصلاح طلبی ترجیح منافع ملی بود. دولت روحانی عملا با اسم اصلاح طلبان روی کار آمد اما هرگز سهم نخواهی نکرد یا این که دکتر عارف با نامه تاریخی محمد خاتمی از عرصه رقابت های انتخاباتی ۹۲ کناره گیری کرد. تمام این موارد نشان می دهد که اصلاح طلبان در امور خود منابع ملی را بر گروهی ترجیح می دهند. بنابراین اگر بحثی با عنوان آشتی ملی مطرح می شود، نمی توان گفت که آنها در طی قدرت طلبی یا سهم خواهی هستند. بلکه اصلاح طلبان در پی حل مشکلات کشور با بهترین اصول و استراتژی های درست هستند.
بنابراین اگر مسیر دو قطبی به مسیر حذفی ادامه پیدا کند، کشور به همان دره ای که قبلا در آن گرفتار بود، بازمی گردد. بنابراین یکی از راهکارهایش گذشت و همکاری است. اگر دو جریان اصیل کشور ودیگر جریانات کشور، مسیر حذفی را طی کنند، کشور بیش از این آسیب می بیند، بنابراین باید مسیر را به سمت آشتی ملی تغییر داد. چرا که اگر هر دو باشند، مسیر درست پیش می رود. اگر همه با هم تفاهم کنیم، قطعا مشکلاتی که امروز در داخل یا برخی دغدغه هایمان در منطقه حل خواهد شد. بنابراین آشتی مل یبه معنای عدول از مواضع نیست. بلکه به معنای گذشت و همکاری بیشتر است.
عبور از روحانی
برخی اما بر این باورند که این طرح آشتی ملی و نامه نگاری به مقامات علی رتبه در نهایت منجر به عبور اصلاح طلبان از حسن روحانی خواهد شد. آنها در ابتدا تصویری از عدم محبوبیت روحانی در جامعه ارائه خواهند کرد. چنانچه سعید لیلاز گفته است: «من این گزاره را قبول می کنم که ممکن است مردم به دلیل وخامت اوضاع و مطالبات اقتصادی که دارند، از دولت آقای روحانی عبور کنند، اما اولا این به دلیل شدت وخامت اوضاع است، ثانیا آقای روحانی تقصیری در بروز این وخامت ندارد.»
و بعد از آن پای این بحث را به میان می کشد که اساسا هویت اصلاح طلبی بالاتر از آن است که هزینه حمایت بی چون و چرا از روحانی شود. محمدرضا تاجیک در این مورد گرفته است: «برای من بسیار عجیب است که برخی افراد چگونه به خود اجازه می دهند به صورت علنی عنوان کنند که جریان اصلاحات در انتخابات آینده قرار است از چه کسی حمایت کند و هنوز هیچ اتفاقی رخ نداده است استراتژی جریان اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری اینده را برای رساه ها تئوریزه می کنند.
برای من هنوز مشخص نیست این نگاه مستبدانه و توتالیتر چگونه در بین برخی شخصیت های اصلاح طلب شکل گرفته که به خود اجازه می دهند به نام نامی جریان اصلاحات سخن بگویند. ما باید اجازه بدهیم پنجره ای جدید رد جریان اصلاح طلبی باز شود و نسیمی تازه به این جریان وزیدن کند.»
پاسخ این سوال را هم البته محمد عطریانفر این چنین داده است: «اصلاح طلبانی که آقای روحاین را گزینه اول و آخر اعلام کرده اند، نظر شخصی خود را مطرح نکرده اند، بلکه نوعا اظهارات آنها معطوف به جمع بندی جبهه اصلاحات است، جبهه ای که رهبران اصلاحات نیز در میانه آن نقش تمام کننده و تعیین کننده ای دارند.»
می توان از همین حالا تحلیل کرد که اصلاح طلبان فکر تازه ای را برای تداوم سیاست ورزی شان در نیمه دهه نود تهیه کرده اند. حالا موضوعات مهمی پیش روی ما قرار دارد؛ آیا آنها در صورت توفیق در فاز اول اقداماتشان به حضور مستقل در انتخابات ۹۶ فکر خواهند کرد یا این که آنها یک پروسه طولانی تر تا سال ۱۴۰۰ را مدنظر خواهند داشت؟ آیا آنها با نظریه «فصل استقلال» می خواهند آرایش سیاسی کشور را به دوران قبل از احمدی نژاد بازگردانند و همان وضعیت رقابت راستگرایان و چپ گرایان را احیا کنند؟ در این صورت باید سامان سیاسی بعد از سال ۹۲ را رو به تغییر بدانیم؟
به نظر می رسد که اصلاح طلبان به روزهای بدون روحانی فکر می کنند. نکته اما اینجاست که هرگونه نامه نگاری با مقامات عالی نظام بدون اظهار ندامت از عملکردشان در سال ۸۸ چندان ثمربخش نخواهد بود.
نظر کاربران
روحانی نه اصلاح طلب نه اصول گرا
همه سر کاریم
پاسخ ها
ایشون یک لیبرال تمام عیار هستند!
بعید هم نیست چون جناب روحانی هیچ دستاورد قابل توجهی برای مردم نداشته.البته داشته ها اما واسه مردم فرانسه و علی الخصوص چین.در مورد برجام هم که وضع کاملا مشخصه.سیف گفته«تقریبا هیچ»، ظریف هم گفته اشتباه کرده به کری اعتماد کرده و اشتباه کرده برجام رو قبول کرده.به جز اون ها دستاورد قابل دفاعی نداشته.
پاسخ ها
برای چی منفی میدیین؟؟به خدا بعضی مردم با گرز هم بزنی تو سرشون ازت تشکر میکنند!این اقای روحانی چه دستاوردی برای این مملکت داشته؟؟؟زیر تمامی قولهایشان زدند تمامی قول ها!!
شما اول برو اهدافی که قول دادی100 روزه اجرا کنی والان بعد از 1000 روز هیچ خبری ازش نیست رو عملی کن بعد از اشتی ملی حرف بزن!شما از احمدی نژاد هم احمدی نژادی تر بودی!البته ایشون باز حداقل جلوی کشورهایی مثل جیبوتی یک جنمی داشت..